یادداشت صنعت و کشاورزی در سرزمین کم آب سید مسعود رضوی

آنچه که درباره بحران آب و تبعات آن گفته می‌شود و هشدارهای پی درپی صاحبنظران و دلسوزان کشور در چندسال اخیر، بیانگر مشکل و بلکه بیماری بزرگی است که در سیستم مدیریت کشور وجود دارد. بحران و پیامدهای بی‌توجهی به معضل کم آبی، فقط از ابتدای سال جاری تاکنون در ده‌ها یادداشت، مقاله و سرمقاله در همین روزنامه، مورد تأکید و تحلیل قرار گرفته است. می‌توانم جستارهایی را بیاورم که برخی رویدادهای اخیر را جزءنگرانه پیش‌تر گفته‌اند و این نیاز به جفر و رمل و اسطرلاب هم نداشت؛ زیرا همانند روز روشن است که آب معضل تدریجی و تفننی برای زیست آدمیان نیست، بلکه حیات و ممات آدمیان و جوامع بدان وابسته بوده و هست. البته هزاران عارضه و بلای دیگر هم به آب پیوسته است، ازجمله مهاجرت و تنش آبی و جنگ و نابودی خاک. برای مثال روشن‌تر، هورهای خشکیده عراق و هور تکیده ایران که یک سوم کل هورالعظیم است، منشاء بزرگ‌ترین ریزش غبار تا مرکز ایران خواهد بود. دریاچه ارومیه و رودهای گلستان و مازندران و گیلان تا رود ارس نیز وضع خوبی ندارند و ممکن است موجب چند معضل موازی در مناطق متفاوتی از کشورمان شود. تنها امیدمان فعلا همان است که آقای روحانی گفته‌است: رحمت الهی و ریزش باران بر فلات گرم و خشک ایران!‏

هم اکنون رژیم صهیونیستی تمامی منابع آب شیرین را در حوزه‌های درون و پیرامون، حتی در مسیل مرزهای اردن در اختیار گرفته و در شرق افریقا، احداث سدّ النهضه، چندین کشور مهم حتی مصر را درگیر بحران‌هایی کرده که شاید به جنگ نیز بینجامد. در ترکیه، دولت فرصت‌جوی کنونی تمامی سرچشمه‌های بالادست دجله و فرات و دیگر منابع آبی حیاتی برای عراق و سوریه و ایران را مهار کرده و با احداث سدهای عظیم، پیشاپیش جنگ آبی را برده و نیم قرن آینده را با گرفتن گلوگاه حیاتی کشورهایی که در جنگ و منازعه و خونریزی ویران شدند برای خود فتح و ظفر به حساب می‌آورد. تاجیکستان در طرحی حساب شده، بزرگ‌ترین رود آسیای میانه را مهار کرده و با احداث سد عظیم برقابی و رشد کشاورزی و ثروت، آن کشور را بر ازبکستان برتری استراتژیک بخشیده است. دیر نخواهد بود که مردم مظلوم پارسی‌زبان در سمرقند و بخارا و دیگر مناطق بحرانی، رو در روی دولت متمرکز شوند. دولت متزلزل اشرف غنی در افغانستان هم با احداث سد و عدم وفا به عهدنامه‌های بین‌الدولی، آب هیرمند را بست و حقابه‌هامون و مناطق ایرانی را قرار است در مقابل نفت به ما باز دهد؛ اگر البته طالبان بگذارند این دولت برقرار بماند و کل کشور را با افکار منجمد و تعصبات قرون وسطایی به ریگزار و کویری سوخته بدل نکنند.

این رویه از ماجرای آب، البته بسیار غمبار و هولناک به نظر می‌رسد اما برای کشور بزرگ و دارای منابع انسانی و اقلیم‌های متفاوت و به‌ویژه سواحل عظیم در شمال و جنوب با اقیانوس هند و خلیج فارس و دریای مازندران، راه‌‎های باز هم وجود دارد. این کم‌آبی و مناقشات و اعتراضات، زنگ خطر را به صدا درآورد. منابع و سرمایه‌های ایران دیگر نمی‌تواند بدون هرگونه تعهد و پاسخگویی به دست پیمانکاران ناکارآمد داده شود. کشاورزی دیم بر اساس انقلابی در آبخیزداری و آبخوانداری می‌تواند احیا شود و بقیه طرح‌ها به تکنولوژی‌های کم آب و پربازده مانند باغ‌های کشاورزی گلخانه‌ای و قطره‌ای تغییر برنامه دهند. هیچ راهی نیست و قطره‌ای و قطره چکانی باید از آب استفاده کرد. کشاورزی و دامداری ایران به صورتی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد که انگار در جنگل‌های بارانی آمازون زندگی می‌کنیم. در کشور قنات‌ها، آب شرب را به صنایعی می‌دهند که ضرورتا باید کنار دریا باشند یا از پساب تصفیه شده شهری در اگوی مناطق بهره ببرند.

در آستانه یکی از نشست‌های جی ۲۰ در ژاپن، در یادداشتی نوشتیم که چرا ایران جزو ۲۰ اقتصاد برتر و بزرگ جهان نیست؟ نکند چند سال دیگر با کشورهای درجه چندم و فقیر سنجش شویم و ظرفیت استفاده تجارت و صنعت و ترابری و توریسم را نابود کنیم! بهتر است به جای طرح‌های تخیلی مانند تغییر پایتخت که بساز و بفروش‌های خصولتی خیلی علاقمند به تحقق آن هستند و کمربند را برای بلعیدن بودجه‌های عظیم سفت کرده‌اند، این صنایع یا بخش‌های آب‌بر آنها به سواحل دریای عمان منتقل شوند و طرح ریلی برقی چند خطه کارآمدی را برای اتصال مرکز به عمان و حمل و نقل کم‌هزینه کلید بخورند. کشور دوست و شریک استراتژیک ایران، یعنی چین، که مانند روسیه مشکلات عدیده‌ای برای تحویل واکسن به ایران دارد، اخیراً اولین راه‌آهن مگنتی را که نیاز به ریل ندارد و بر روی بالشتک هوا با سرعت ششصد کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند راه‌اندازی کرد و رسماً حمل و نقل در قرن بیست و یکم وارد انقلابی تازه شد. مسافران این قطار با محاسبه تشریفات ورود و خروج، مسیر هزار و ‌اند کیلومتری شانگهای ـ پکن را حداکثر در دو و نیم ساعت طی می‌کنند.

ما نیز باید به سوی دریای عمان برویم و منابع آبی و بنادر استاندارد و عظیم ایجاد کنیم و با راه‌آهن برقی و خطوط مکرر و متعدد، مسافر و کالا به مرکز و شمال ببریم. کریدور شرق باید در دهه هفتاد کلید می‌خورد. نوسازی و بازسازی راه‌آهن در کل ایران با هزینه سد گتوند همتراز بود. هنوز دیر نیست. از اشتباهات درس بگیریم. کشاورزی و صنعت بیش از حمایت و یارانه و قانون و ارز و دخالت، نیازمند نگرش صحیح و حضور بی‌دغدغه کارآمدان بومی و متخصصان دانشگاهی است. همچنان که آبخیزداری و آبخوانداری در کشور ما تنها راه نجات زمین و آب است و برای این کار باید تمامی مردم بومی در شرق و مرکز و غرب و جنوب به کار گرفته شوند. ‏

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *