درگیری انتحاری و موشک پرانی در کابل آغاز شده است و سخنان ساده انگارانه جو بایدن رئیسجمهوری ایالات متحده نیز دیگر نشانی از آرامش و توجیهات اولیه ندارد. کشته شدن جمعی از کودکان و اعضای یک خانواده در کابل، سبب شد تا امواج فشارها و پرسشهای منتقدان به سوی تصمیم گیران کاخ سفید روانه شود.
طالبان هم طبعا از این وضع برای توجیه رفتارها و اعمالی که مرتکب میشوند، استفاده و با تبلیغ و برون فکنی، موقعیت خود را مستحکم میکنند؛ اما مردم در شرایطی بغرنج و نامعلوم باید شکیبا باشند و هیچ افق روشنی برای برون رفت از این شرایط ناموزون و نامشخص دیده نمیشود.
به نظر میرسد امریکا، انگلستان و کشورهای غربی نظیر فرانسه میکوشند خود را صاحب نقش و دلسوز نشان دهند. این کار با پذیرش جماعاتی از مردم پناهجوی افغانستان که همکار یا شاغل در دستگاههای دولتی و نظامی بوده اند، آغاز شد. در مرحله بعد خارج کردن گروههایی که در تقابل با طالبان و جنگجویان مستقر حاضر در کابل احساس خطر میکنند و انتقال آنها به کشور ثالث برای ارزیابی پروندههایشان در حال انجام است.
این وضع و ادامه آن، راه را برای سنجش مجدد و آزمایش همه طرفها هموار میکند و دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی هم کمال بهره برداری را میبرند. ظاهر قضایا چنین است که هم طالبان و هم آمریکا میکوشند برندگان زخمی این اوضاع و شرایط باشند و میکوشند محاصره و مخاطره را به حداقل برسانند؛ محاصره و انزوای طالبان، در کنار مخاطره و اشتباه امریکا در محاسبات خروج اضطراری از کابل!
بهره گیری از مردم به عنوان کشتههایی که در معرض تبلیغ حکومتها قرار میگیرند و از جان بیگناهان برای محکومیت دشمنان و تقویت قدرت حکومت استفاده کردن، امری رایج و متأسفانه تجربهای شایع در این منطقه بوده است. ما غالبا فکر میکنیم که سپر انسانی یعنی اختفای تسلیحات و جنگ سالاران در کوچه و حیابان یا مدرسه و بیمارستان، درحالی که این ظاهر قضایاست و ترتیب دادن نمایش برای کشتار و دادن گرای غلط برای شلیک موشکها و رهاسازی بمبها بر سر بیگناهان در مسیر بهرهجویی در مجامع بینالملل و بهرهگیری تبلیغاتی از آن، کم هزینهتر است. از این منظر دستِ همه طرفها به خون بیگناهان آغشته است.
از سوی دیگر، نمایش انساندوستانهای که جمع نخبگان و متخصصان و تحصیلکردگان کشوری جنگزده چون افغانستان را به مناطق دیگر تخلیه میکند و اطلاعات سجلی و بیومتریک تک تک مردم را در اختیار جنگ سالاران متعصب طالب قرار میدهد، به هیچ وجه قابل توجیه و بخشش نخواهد بود. این سناریو و نمایشهایی که به زودی بر صحنه خواهد رفت، ایجاد زمینه برای مناقشات تازه است.
درگیریهای مذهبی و فرقه ای، در کنار نیازهای اقتصادی، قاچاق مواد مخدر و توزیع سلاحهای جنگی، منطقه را گروگان ناامنی میسازد و تمهیدات روسای دولتهای غربی صرفاً برای جلوگیری از سرایت بحران به اروپا، استرالیا و آمریکاست.
اما در پس پرده این نمایشهای عاجل و اقدامات اورژانسی، باید به پشت صحنه و بازیگران پنهان نیز بنگریم. از این زاویه، ترکیه در پیوند با ناتو و اروپا از یک سو و در اتحاد با قفقاز شمالی و متحدان منطقهای وارد این بازی شده است. این کشور کمربند مرزی خود را محکمتر ساخته و حالا جسورتر از گذشته، مرز زمینی ایران و ارمنستان را هم مسدود کرده است. این اقدامات با حوادث روی داده در دو سه ماه گذشته در کابل پیوند مییابد و گویا در زمانی که ایران در حال برگزاری انتخابات و تغییر و تحول دولت و مدیران عالیرتبه بود، از آنکارا و باکو تا کابل و اسلام آباد و ریاض و ابوظبی فعّال بودند و در این گذرگاه، تندروهای سلفی را وارد بازی سیاست و امنیت ساختهاند.
باید به تک تک این مسائل، تحرکات و تغییرات اندیشید و روابط و منافع هر یک از بازیگران را در نسبت با منافع و امنیت ملی کشورمان سنجید. خروج امریکاییها به زودی کامل میشود و در پی آنان تاریخی از خون و جنگ و گریز به جای مانده است. اما سیاست و رقابت در منطقه همچنان دوام دارد و هرکه هشیارانهتر و مصممتر باشد، برنده و دارای اقتدار خواهد بود.
برتری ژئوپولیتیک یا هژمونی ایران همواره خشم و حسادت برخی همسایگان یا بازیگران کوته بین را در منطقه برمی انگیخته و درگیر کارشکنی و آتش افروزی میساخته است. خاموش کردن آتش یا دمیدن در آن یا نادیده گرفتنش از سوی ما، سه شیوه برخورد ناگزیر را در پیش پا میگذارد. این امر بستگی به تصمیمات کلان اما فوری و ارزیابی نقشه نوینی از جابجایی قدرت در منطقه دارد.
مهمترین و فوریترین موضوع برای ایران، همچنان راهکار مشخص و حسابشدهای در مواجهه با پناهجویان و مهاجران است. حضور آنان به عنوان همکیشان شیعه، یا همزبانان پارسی دری، دو نقطه پیوند قدرتمند برای بهرهگیری از موج انسانی پناهنده و مهاجر است. اغلب پشتونهای شرقی و جنوبی افغانستان به سوی پاکستان روانه خواهند شد، اما گروه زیادی نیز به ایران آمدهاند و باز هم خواهند آمد، اینک علاوه بر برخورد انساندوستانه و اخلاقی، باید با طبقه بندی و بهرهگیری همه جانبه از این نیروی عظیم، آینده و تغییرات ناگزیر در اتحادیه ناپایداری مانند افغانستان را مدّ نظر قرار داده و امکان ایجاد موازنهای مصلحانه و متکی به ایران را ایجاد کنیم. ما نیرو و پشتوانه کافی برای این کار عظیم را داریم.
این امر البته با برنامهریزی، صبوری و کار فشرده بر اساس اهداف تعریف شده میسر خواهد بود. اگر برخی همسایگان با پول و تحریک دِماغِ طماعانِ کوه نشین یا آموزش کشتار و جنگ و تآمین لجستیک جنگ سالارها وارد بازی خطرناک افغانستان شدهاند، ما افزون بر قدرت نظامی و اِشرافِ اطلاعاتی و امنیتی، برای برساختن یک متحد پایدار هیچ چیز کم نداریم. اگر هشیار و مصمم باشیم هر مکری به نیرنگ بازان بازخواهد گشت. تردید نکنید.