ظرفیت و ظرافت یک انسان یادی از زندهنام استاد ایرج افشار/استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی:افشار خود اهل هیچ حزب و دستهای نبود، در تمام عمر. شماره کتابهای کتابخانه شخصی ایرج افشار را به درستی نمیدانم؛ اینقدر میدانم که یکی از غنیترین کتابخانههای حوزه ایرانشناسی در زیر آسمان ایران است
ایرج افشار، یکی از نوادری بود که در همین کشور ما و در همین روزگار ما، با هزینه شخصی برای تمام مسائل فرهنگی و تاریخی آرشیو داشت. مجموعه نامههایی که او از افراد مختلف، در طول دوره حیات فرهنگی هفتاد سالهاش دریافت کرده است، همه محفوظاند و طبقهبندی شده. از نامههای بزرگانی چون دکتر محمد مصدق و سیدحسن تقیزاده و سیدمحمدعلی جمالزاده، تا نامهای که فلان آموزگار روستایی به او نوشته است و در باب کتابی چاپی یا نسخهای خطی که داشته است، از او پرسش کرده است. حجم این نامهها شاید متجاوز از بیست هزار صفحه باشد. وقتی مجموعه کامل این نامهها نشر یابد، گوشهای از چشمانداز پهناور «آرشیوسازی» او آشکار خواهد شد. همچنین آرشیو عکسهایی که او از شخصیتها و اماکن تاریخی ایران، خود گرفته است.
افشار همیشه اظهار تأسف میکرد و با دریغ به یاد میآورد که بعد از کودتای انگلیسیها علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق، مجبور شده بود برای حفظ جان دوستانش، مجموعه بیشماری از نامههای مرتضا کیوان را که به افشار نوشته بود در چاه آب منزلشان بریزد و معدوم کند. ترسیده بود که اگر به دست ایادی «رکن دو»ی ارتش بیفتد از روابط کسانی با مرتضای کیوان آگاه شوند و جان آن افراد در معرض خطر قرار گیرد.
افشار خود اهل هیچ حزب و دستهای نبود، در تمام عمر. شماره کتابهای کتابخانه شخصی ایرج افشار را به درستی نمیدانم؛ اینقدر میدانم که یکی از غنیترین کتابخانههای حوزه ایرانشناسی در زیر آسمان ایران است. در این کتابخانه علاوه بر کتابهای ایرانشناسی به زبانهای فرنگی و شرقی، تمام «تیراژ آپار»های مقالات فارسی و فرنگی که او در طول هفتاد سال گرد آورده بود، طبقهبندی شده است؛ «تیراژ آپار»هایی که غالباً امضای نویسنده را نیز با خود دارد و احتمالاً با اصطلاحاتی از سوی مؤلف، یادگاری است از ارادت آن خاورشناس یا پژوهشگر ایرانی به ایرج افشار. گردآوری و طبقهبندی این جزوهها و اوراق کوچک و کمبرگ کار هر کس نبوده است. تنها ایرج افشار بوده است که توانسته است با انضباط ذاتی و اکتسابی خویش آنها را بدینگونه نظام بخشد و طبقهبندی کند.
اگر در مجموعه انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار (دفتر تاریخ، دفتر چهارم، گردآوری ایرج افشار، ۱۳۸۹ صص ۶۰۷-۶۲۲) یکی از نمونههای درخشان این خصلت «آرشیوسازی» او را ندیدهاید، حتماً نگاهی به این کتاب بیفکنید تا ببینید که او در سال ۱۳۲۳-۱۳۲۴ که جوان بیست سالهای بوده است چهگونه به فکر حفظ و گردآوری «امضا»های رجال سیاسی و فرهنگی عصر بوده است و خود میگوید: «دوره سوم مجله آینده از مهر ۱۳۲۳ تا اسفند ۱۳۲۴ انتشار یافت و چون طومار آن بسته شد من امضاهای ادبا و رجال معروف وقت را، از ورقههای اشتراک و رسید مجله، جدا ساختم و در دفتری به سلیقه عهد جوانی چسبانیدم و بعدها آن را به فرزندم آرش سپردم. چون شناخت امضای رجال، برای بازشناسی اوراق و اسناد مملکتی مفید است، تصویر آن دفترچه با افزودن فهرستی الفبایی از نامها در دفتر تاریخ به چاپ رسانیده میشود.» شما با نظر در آن اوراق امضای رجالی از نوع دکتر منوچهر اقبال، الول ساتن، ملکالشعرای بهار، ذبیح بهروز، پورداوود، پیشهوری، علی اصغر حکمت، حسینعلی راشد، ادیبالسلطنه سمیعی، دکتر سیدعلی شایگان، بزرگ علوی، هانری کربن، سید احمد کسروی، دکتر محمد مصدق و حدود یکصد و پنجاه رجل سیاسی و فرهنگی دیگر را میتوانید ببینید.
افشار در تکمیل منابع پژوهشهای ایرانشناسی در کتابخانه شخصی خود بسیار کوشا بود. تا همین اواخر، هرگاه میشنید یا در جایی میخواند که کتابی به یکی از زبانهای فرهنگی، درباره ایران و یا یکی از مسائل تاریخ و فرهنگ ایران، انتشار یافته است، از فرزندانش در آمریکا میخواست که نسخهای از آن کتاب برای کتابخانه شخصیاش فراهم کنند؛ به هر قیمتی که باشد. در بسیاری موارد قیمتها، به پول ایران به راستی کمرشکن بود اما او از این بابت هیچ اخم به ابروی خود نمیآورد و دست از طلب بر نمیداشت. به علت شهرت و اعتباری که در عرصه پژوهشهای ایرانی در جهان به دست آورده بود، بیشترین پژوهشگران عرصه ایرانشناسی، خود نسخهای از آثار خود را برای او میفرستادند و او نیز آثار خویش و گاه آثار دیگران را برای ایشان روانه میکرد.
افشار این کتابخانه گرانبها و بیمانند را در سالهای اخیر، سالها و سالها قبل از بیماریاش، سخاوتمندانه به «بنیاد دائرهالمعارف بزرگ اسلامی» بخشید که در آنجا با عنوان کتابخانه و مرکز اسناد ایرج افشار نگهداری میشود و مراجعه به آن برای همه ارباب تحقیق و استادان و دانشجویان آزاد است.
افشار، این نظام «آرشیو آفرینی» را نه تنها در کتابخانه شخصی خود سامان داده است که در هر کجا مسئولیتی پذیرفته است، کوشیده است که در این راه بنیادی نهاده شود؛ گرچه پس از او و رفتن او از آنجا، دیگران به ادامه کار او دلبستگی نشان نداده باشند.
آنچه در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد و نشانههای «انضباط آرشیوی» است همه و همه یادگار اوست. آرشیو عکسهای تاریخی رجال و اماکن و جمعیتها، اسناد و مکاتبات و فرمانها و مجسمههای بزرگان فرهنگ ایران زمین در عصر ما.
به یاد دارم که او برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، مهمترین نشریات ایرانشناسی و اسلامشناسی جهان را مشترک شده بود و دورههای این گونه نشریات در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به طور منظم موجود بود. بعد از فروپاشی نظام پیشین و رفتن افشار، به تعبیر بیهقی، «کار از پرگار افتاد» و آنها که به جای او آمدند، خواستند در بیتالمال «صرفهجویی» کنند؛ حق اشتراک بسیار ناچیز این مجلات را به نفع مستضعفین «صرفهجویی» کردند و نپرداختند. در نتیجه، استمرار و تکامل آن «آرشیو» عظیم فرهنگی منقطع شد. حالا اگر روزی بخواهند جبران این خسارات را بکنند، چندین برابر آن وجوه را باید بپردازند تا عکس یا زیراکس یا میکروفیلم آن مجلات را به دست آورند ـ اگر این کار امکانپذیر باشد ـ این قدر میدانم که دریافت نسخههای اصل آن مجلات امروز دیگر امری است محال. از قدیم نیاکان ما گفتهاند که «خود کرده را تدبیر نیست». در همان هنگام قطعهای به شوخی و جدی منظوم کردم که نشر تمامی آن در این مقال روا نیست ولی دو بیت پایانی آن این چنین بود:
حکمت مشرقیست ایـن گفتار
از «پکن» بشنو این سخن نه ز «رُم»
هـر که در میخ صرفهجویی کرد
میکند نعل اسب خود را گُم
البته قافیه بیت اول را درست به یاد نمیآورم.
جای دیگری، همین روزها، مقالهای درباره «دفتر تلفن» ویژه سفرهای او ـ که نموداری است از انضباط آرشیوی او ـ نوشتهام؛ در اینجا به هیچ روی قصد تکرار آن مطلب را ندارم. همین قدر میگویم که آن دفتر تلفن ـ که خود کتابی بزرگ است ـ نموداری است از توزیع نام و نشان تمام فضلای معاصر ایران بر روی نقشه جغرافیایی ایران. از روی آن کتابچه، شما میتوانید ارباب فرهنگ و معارف ایران را در تمام شهرها و حتی در کوچکترین روستاهای کشور بشناسید و آدرس و تلفن ایشان را به دست آورید و در مواردی حوزه کار و تخصص ایشان را نیز بدانید. آنجاست که حوزه پهناور و دوستداران و شیفتگان ایرج افشار را میتوان از نزدیک آزمود و دید و نیز یک نمونه از «انضباط آرشیوی» او را.
***
با یاد ایرج افشار
خط های روی نقشه به دیوار؟
و آن سیم خاردار؟
– نه هرگز !
معنای من کجاست، پس اکنون؟
در تنگ این حصار؟
– نه هرگز !
از سیم خاردار گذر کن
بگذر ز خار و صخره خارا
آن سوی بادکوبه و گنجه
و آن سوی مرو و بلخ و بخارا
آن سوی عهدنامه شاهان
از سغد تا هرات و نشابور
هر جا بیات ترک و همایون
هر جا نوای پرده ماهور
آفاق همدلی و همیشه
هر جا من و شماست، همانجا
هر جا که نام حافظ و خیام
در خاطر آشناست، همانجا.
۱۰ر۶ر۱۳۶۶