هفتم آبانماه، چهلمین سالی است که از درگذشت خطیب دانشمند، عالم، سخنور و نویسنده مذهبی ایران زنده یاد شیخ حسینعلی راشد میگذرد. یاد او یادآور دوران رونق اندرز و حکمت نهفته در اخلاق و مواعظ دینی و سنتی است. راشد، آوازه و شهرتی فراتر از ایران داشت و در میان مردم ستارهای گرانبها بود که سخنرانیهایش را هیچکس از دست نمیداد و مانند دبستان اخلاق و علم و ایمان شنیده میشد.
او فرزند ملاعباس تربتی بـود و در روستای کاریزک تربت حیدریه متولد شد. پس از گذراندن مقدمات، در شـانزده سـالگی همراه پدرش به مشهد آمد و در حوزه علمیه آن شهر به تحصیل پرداخت. نزد حـاج آقـا حـسین قمـی، آقازاده خراسانی و آقا بزرگ، فقه و اصول و فلسفه خواند و در زمینه ادبیـات عربـی و فارسـی، از درس ادیب نیشابوری بهره برد. در بیست و هشت سالگی برای ادامه تحصیل بـه نجـف اشـرف رفت و نزد میرزا حسین نائینی و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی کسب فیض کـرد و به کشور بازگشت.بعد از توقف کوتاهی در تهران و قم، عازم شیراز شد و در آنجا مجلس وعظ و خطابه برگزار کرد. پس از واقعه مسجد گوهرشاد (تیر ۱۳۱۴)، راشد در اصفهان بازداشت شد و مدت ۷۵ روز در زندان انفرادی به سر برد. بعد از آزادی در تهران اقامت گزید و در شرکت مطبوعات اسـتخدام شد. در همان ایام در روزنامههای ایران، اطلاعات و مجلات مهر و ایران امروز نیز مقاله مینوشت. از سال۱۳۲۰ به بعد در فضای آزاد مذهبی، به دعوت رادیو ایران در شبهای جمعه به ایراد سخنرانی پرداخت که بـیش از سـه دهـه ادامـه داشـت و بخـشهـایی از آنهـا تحـت عنـوان «سخنرانیهای راشد» در۱۶ جلد انتشار یافت. وی در همان سالها به تـدریس در دانـشکده معقـول و منقول (دانشکده الهیات و معارف اسلامی) پرداخت. در دوره هفـدهم مجلـس شـورای ملـی نیـز بـه مجلس راه یافت اما چند جلسه بیشتر در آن حضور پیدا نکرد.
وعظ و خطابه همواره اثری ژرف بر مردمان داشته و این مختص یک جامعه خاص، یا یک دوره محدود در تاریخ نبوده است. «وعظ»، خصلتی اخلاقی، آیینی و دینی دارد و راشد در این کار استاد بود، اما «خطابه» شمایلی سیاسی و اجتماعی و برانگیزنده داشته است. «وعظ» با پند و اندرز و آرامش، و «خطابه» با تحریک و هیجان و عواطف همسنخ و هممسیر بوده است. برخی خطیبان روحانی ایران، چنان به سخن خود اهمیت میدادند که بعدها حاصل سخنرانی ایشان به صورت کتابهایی ارزشمند، منتشر میشد. همین مسئله نشان از وسعت فرهنگ و دانش و ارزش و اعتبار ایشان داشت. در رأس این گروه بیشک خطیب بیهمتای تاریخ روحانیت، استاد حسینعلی راشد قرار دارد. سخنرانیهای وی هنوز هم خوانندگان بسیار دارد. «اسلام و قرآن» عنوان مجموعهای از سخنان راشد است و در سال۱۳۴۰، انتشارات جیبی آن را منتشر کرد. این اثر شامل چهل سخنرانی دلانگیز است که همچون درسهایی معنوی بسیار مورد استقبال افکار عمومی قرار گرفت.
راشد مدتی در اصفهان، مدتی تهران و مدتی در رادیو سخنرانی میکرد. در هرجا که به منبر میرفت، جمع عظیمی گوش میسپردند و هنوز چنین استقبالی از هیچ خطیبی که در طول چند دهه مورد اقبال مخاطبان باشد دیده نشده است. روش راشد آرام و با طمأنینه سخن گفتن و استدلال بر اساس مفروضات علمی و اخلاقی بود. او هیچگاه برای خوشایند مخاطبان، امور اضافه یا نامربوط یا اغراق یا امور شاذّ و غریب را به سخن خود راه نمیداد. هدفش بهبود اوضاع مسلمانان و تربیت اخلاقی مخاطبان بود. نمونهای از خطبه او از ص ۱۹۸ کتاب اسلام و قرآن: «بدون شبهه دین برای اصلاح حال بشر است نه برای فاسد ساختن او، برای تربیت انسان است نه برای وحشی کردن او، برای آن است که فکر مردم را باز کند و عقل آنها را قوت دهد نه ضعیف سازد، برای آن که اخلاق مردم را پاکیزه کند نه آنها را آلوده به خودپسندی و حسد و بدگمانی گرداند، برای آن است که مردم را در زندگی پیشرفت دهد نه عقب اندازد. دین برای اینگونه نتایج است…»
راشد یکی از برجستهترین سخنگویان معنویت و اخلاق دینی در روزگار ماست. البته در سالهای اخیر چندان یادی از او نشد. وی گاهی از سوی کسانی که تاریخ و فرهنگ نمیدانند و قدر زحمات، مقام و منزلت بزرگان و ارجِ رنجِ گذشتگان را نمیشناسند، ای بسا مورد بیمهری هم قرار گرفت. چه میتوان کرد با جامعهای که ذخایر و گوهرهای خود را نمیشناسد؟ هرچه افرادی نسبت به دانش و فرهنگ گذشته ناآشناتر باشند، متعصبتر و ساده لوحتر هم خواهند بود. بیتوجهی به امثال راشد، یکی از همان خطاهای متعصبان و ساده لوحان بود وگرنه حق بود که دستگاه سیما و صدا هرروز سخنرانیهای استاد خطابه حسینعلی راشد را بازپخش کند و جان و روح مردم را به چراغ سخن آن دانشمندِ بزرگوار روشن نماید. حق آن بود که سمیناری در منزلتش برپا میشد و واعظان، سرمشقی از گفتار و آثارش برمی چیدند. کتاب شیوای او به نام دو فیلسوف شرق و غرب به تنهایی گواهی بر نگرش او به علوم و دانش عصر و درک آن برای واپس نماندن از ذخایر دانش بشری بود.
واپسین کلام در چهلمین سالروز درگذشت این مرد بزرگوار آنکه، راشد نماینده پنج عنصر مهمِ مذهب و معنویت ایرانی بود: اول ـ خطابه و درست سخن گفتن و عمیق و بهنجار از کلمات بهره بردن. دوم ـ توجه به اخلاق و فضایل و کرامات انسانی به مثابه بنیان و پیمان میان انسانها. سوم ـ تربیت و آموزش انسانها به قوه استدلال و بهره گیری از عقل و فرهنگ. چهارم ـ لزوم توجه به دانش و علوم جدید و آگاهی شایسته از جوانب مختلف و گوناگون و آخرین دستاوردهای علم و تکنولوژی و اندیشههای بشری. پنجم ـ بهرهگیری گسترده از ادبیات و تاریخ به معنای دقیق و عمیق کلمه و این که اگر خطیبی علاوه بر آگاهی به نصِ قرآن و احادیث صحیح و ادبیات عربی، ادبیات فارسی و شعر و سرایشهای شاعران نامدار و متون تاریخی و مواریث گذشتگان را نیاموخته باشد، نمیتواند رهیافت و خدمت شایسته داشته باشد؛ نه به دین خدمت خواهد کرد و نه به دینداران فایدهای تواند رساند.
امروز فاصلهای میان دینیاران و مبلغان از جمله طلبهها و مداحان با مجامع علمیو فرهنگی به وجود آمده که گسستی خطرناک است و میباید فکری کرد تا این گسست و فاصله به نحوی ترمیم شود. متأسفانه زنگار سیاست و قدرت گاهی مجال نمیدهد تا جامعه عرفی و دینی به تبادل نظر با یکدیگر بپردازند. همچنانکه دانشگاه و حوزه، مسجد و مدرسه و معمم و مکلّا هر کدام انگار در جزیرههایی دور از هم و نه در شهرها و کشوری واحد زیست میکنند و میگذرند. وحدت اجتماعی باید مجددا تعریف شود و هر چیز به جای خود بازگردد. خوش گفته بودند بزرگان که هر چیز به جای خویش نیکوست…
از آثار قلمی راشـد، به جز دو فیلـسوف شـرق و غـرب: صـدر المتـألهین و انیـشتین (۱۳۴۴)، میباید از فضیلتهای فراموش شده (۱۳۶۹)، مجموعه سخنرانیها در ۶ جلد (۱۳۵۷) و نیز مقالاتی در روزنامه آیین اسلام و مجله مکتب تشیع اشـاره کـرد. راشد فقید تا پانزده ماه پس از انقلاب اسلامی در قید حیات بود اما به سبب بیماری و کهولت، فعالیتی نداشت و سرانجام در ۷۵ سالگی به سبب سکته مغزی در روز هفتم آبانماه ۱۳۵۹ در تهران درگذشت. مدفن و آرامگاه او در بهشت زهرا قطعه ۸۳ ر ردیف۱۴۱ر شماره ۹ است.
یادش گرامی و روانش قرین آرامش باد.