سیدجعفر شهیدی از جمله شخصیتهای فرهنگی است که کمتر شناخته شده است. شهیدی، دانشمندی دین پژوه بود که علاوه بر تعهد علمی، بر تعهد مذهبی نیز اصرار میورزید. او که از حوزه به دانشگاه راه یافت، تا پایان عمر بر باورهای قلبی و آموختههای دینیاش پایبند بود، مدتی در لباس روحانیت در جامعه حاضر میشد، اما این لباس را برای همیشه کنار گذاشت. او بار مسئولیت چنین لباسی را بسیار سنگین میدانست و تا آخر عمر برای آن حرمت قائل بود. او ترک لباس را بهمعنی پشت کردن به روحانیت نمیدانست.
شهیدی که در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شده بود پس از هشت سال بهعلت بیماری به ایران بازگشته و در نتیجه از رفتن به حوزه باز ماند. در فقه و اصول و ادبیات عرب چنان تبحر یافت که از سوی آیتالله سیدابوالقاسم خویی به کسب درجه اجتهاد نائل آمد. پس از بازگشت به ایران به قم رفت و در کلاسهای درس آیتالله بروجردی و بسیاری از بزرگان دینی حضور یافت. برای گذراندن زندگی و بهمنظور ترجمه متون عربی، نزد دکتر سنجابی (وزیر فرهنگ وقت) رفت اما به او اشتغال بهتدریس پیشنهاد شد. همزمان تحصیلات دانشگاهی را هم پی گرفت. در دو رشته معقول و منقول (الهیات) و زبان و ادبیات فارسی مدرک لیسانس گرفت.
سپس دکتری زبان ادبیات فارسی را از استادان صاحب نام دانشگاه تهران دریافت کرد و بلافاصله عضو هئیت علمی دانشگاه شد. تدریس برای او یک شغل نبود، او به این کار عشق میورزید. او برای تدریس، زمان و مکانی قائل نبود. دوران تدریس و فعالیت او در دانشگاه تهران دوران طلایی دانشکده ادبیات بود. در دهه ۱۳۵۰ شهیدی و استادان جوان دانشگاه محیط آنجا را به یک آکادمی علمی تبدیل کردند، چنانکه بسیاری از دانشمندان و دانشجویان خارجی به ایران روی آوردند. همزمان به بسیاری از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی همچون مصر، عراق، اردن، الجزایر، عربستان، عمان و چین سفر کرد و در نشستهای ادبی – اسلامی شرکت کرد. تسلط شهیدی به زبان و ادبیات عرب و سلبقه اقامت نسبتا طولانی در کشورهایی همچون عراق با پیچیدگیهای مزمن سیاسی، قومی و مذهبی، از او شخصیتی فرا منطقهای ساخته بود. شهیدی که با فاصله عمیق میان اهداف و آرمانهای تودههای مسلمان عرب و اغراض و مطامع دولتهای حاکم بر آنان واقف بود از این موقعیتها برای بیدار کردن وجدان دینی اعراب و توجه دادن آنان بهعزت و اصالت اسلامی شان استفاده میکرد.
تسلط او بر زبان عربی فقط بر صرف و نحو نبود؛ بلکه در مکالمه و سخنرانی نیز تبحر بسیاری داشت و با حضور در کنگرههای بینالمللی مانند کنگره تمدن اسلامی در بیروت و کنگره تاریخی علوم اسلامی در «حلب» چنان مسلط مطالب را به زبان عربی بیان میکرد که حتی استادان آن زبان نیز اذعان داشتند که در میان عرب زبانان هم افرادی با این مهارت اندکاند. از آنجا که او تحصیل کرده هر دو روش حوزوی و دانشگاهی بود و بر هر دو زمینه تسلط داشت پیشنهادهایی برای اصلاح نظام تحصیلی در ایران را ارائه کرد. آثار مکتوب او بسیار است و مقالات بسیاری در مجلات مختلف ایرانی و عربی منتشر کرد و بیش از ۳۰ کتاب در موضوعات گوناگون تالیف، ترجمه و تصحیح کرد. کتابهای شهیدی را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: آثار ادبی و آثار تاریخی. تالیفات ادبی او بیشتر در زمینه شرح و تصحیح متون ادب فارسی است.
به پایان رساندن لغتنامه دهخدا
برخورد با محمد معین، باب آشنایی او را به حضور علیاکبر دهخدا فراهم کرد و بعد از تشکیل موسسه لغتنامه دهخدا، معاونت سازمان را برعهده گرفت. سپس دهخدا از سیدجعفر شهید دعوت به همکاری کرد و در نامهای به دکتر آذر (وزیر فرهنگ وقت) نوشت: «او اگر نه در نوع خود بینظیر، ولی کم نظیر است.» دهخدا در این نامه میخواهد که به جای ۲۲ ساعت، به او شش ساعت تدریس اختصاص دهند تا بقیه وقتش را در لغتنامه دهخدا بگذراند. مدتی این گونه میگذرد، تا سال ۱۳۴۰ که با مدرک دکتری به دانشگاه منتقل میشود. تدریس در دانشگاه تا حدود سال ۱۳۴۵ ادامه پیدا میکند، اما بعدا با ناامنی دانشگاه، دانشجویان خود را به لغتنامه میبرد.
بعد از درگذشت محمد معین، شهیدی مسئولیت اداره سازمان لغتنامه دهخدا را برعهده گرفت و نقش مهمی در بهپایان رساندن لغتنامه دهخدا داشت و کار نیمه تمام دکتر معین را نیز در نگارش فرهنگ معین بهپایان رساند. او بهعنوان وصی دکتر معین وظیفه پایان هر دو لغتنامه را برعهده گرفت و اگر سعی و تلاش شهیدی نبود شاید هیچ یک از آنها به آن کیفیت به ثمر نمیرسیدند. شهیدی اولین کتابش را در نجف در رد احمد کسروی نوشته بود، هرچند برخوب بودن کارهای تاریخی او تاکید داشت. دیگر کتابش، سه جلد «جنایات تاریخ» توسط ساواک توقیف شد اما در چاپ بعدی بعضی مطالب انتقادی را حذف کرد. او در زمینه ادبیات عرب و فارسی استادی بنام بود و درک محضر و همنسشینی با استادانی نظیر بدیعالزمان فروزانفر، دهخدا، جلالالدین همایی و محمد معین اعتبار علمی و معنوی او را دوچندان کرد.
تاریخنگاری از نگاه شهیدی
شهیدی بهدلیل دانش گسترده اسلامی و تسلط بر متون ادبی و تاریخی، مهارت و شناخت جامعی کسب کرده و صاحب سبک و شیوهای نو در درک متون تاریخی بود. میتوان او را صاحب مکتب تاریخنگاری در تاریخ اسلام دانست. نگاه او به تاریخ اسلامی بر این اساس بود که تاریخ بهدلیل ارتباطی که با سیاست دارد، با منافع ارباب قدرت تضاد پیدا میکند و در نتیجه کمتر اثر تاریخی را میتوان یافت که بدون گرایشات سیاسی یا کلامی مورخ نوشته شده باشد. او تاکید میکرد که در شناخت اوضاع عصر و مناسبات باید هوشیار بود.
در تاریخنگاری شهیدی، تاریخ مانند شمشیری دولبه است، که اگر نادانسته و از سر ناخبرگی با آن برخورد شود و ساده لوحانه به ناقلان و نویسندگان آن اعتماد کنیم، به خطا رفتهایم. تاریخ جای سادهانگاری نیست. مورخ رسالتی بزرگ بر دوش دارد، زیرا همه طبقات جامعه با آن سروکار دارند. مورخ بر لبه پرتگاه گام بر میدارد و بهتر است همه عوامل و اسباب را به شیوهای محققانه بررسی کند و به اقتضای عصر و خواستههای نسل و شرایط زمانه توجه کند، تا به نگارش تاریخی صحیحی موفق شود و نسل آینده را از آنچه درگذشته اتفاق افتاده آگاه کند.
از نگاه شهیدی، تاریخ مجموعهای انباشته از افسانه، داستان و رویدادهای حقیقی است و برای استفاده از متون مربوط به تاریخ اسلام و طبقهبندی این متون و استخراج تاریخ صحیح، نیازمند ابزار هستیم. او تاریخ را چون انباری دربسته میداند، که در آن سنگهای گرانبها و تقلبی هر دو موجود است. برای ورود به انبار به کلید نیازمند است و کلید برای گشودن این گنجینه «زبان» است. با توجه به اینکه نخستین اسناد درباره تاریخ اسلام به زبان عربی نوشته شده است، شهیدی اطلاع از زبان عربی را در حد دریافت مطالب از متنهای دست اول، ضروری میدانست و باور داشت با دانستن زبان، در گنیجینه باز میشود، اما درون آن تاریک است. محقق تاریخ باید حادثه تاریخی را با شرایط جغرافیایی، فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و اقتصادی همان عصر بسنجد.
کتابهای «پس از پنجاه سال» و «تاریخ تحلیل اسلامی» شهیدی از مهمترین تالیفات او در باره حوادث قرون اولیه اسلاماند. او نگاه نقادانه بهمنابع اصلی تاریخ اسلام داشت و بسیاری از مطالب نوشته شده مستشرقان را در این باره نمیپذیرفت. شهیدی با نگاهی جدید کتاب «تاریخ تحلیلی اسلام» را نوشت که تا پیش از او در ایران سابقه نداشت.
درگذشت دکتر شهیدی
در سال ۱۳۷۴ منزل مسکونیاش را به شهرداری نارمک واگذار کرد و این خانه در همان سال به کتابخانه عمومی دکتر شهیدی تبدیل شد. او بیشتر هدایای خود را به دیگران بخشید. هدایای نقدیای را که همراه با نشان درجه یک دانش دریافت کرده بود برای استفاده در صندوق قرض الحسنه دانشگاه و کمک به کارکنان موسسه لغتنامه دهخدا به رئیس دانشگاه تهران اهدا کرد. شهیدی در سال ۱۳۶۹ برای ترجمه نهجالبلاغه و درسال ۱۳۸۵ برای نگارش کتاب «تاریخ تحلیلی اسلام» برنده جایزه کتاب سال ایران شد و نشانهای متعدد علمی و فرهنگی دریافت کرد. او که اندیشمندی باسواد، فهمیده، مومن، سخت کوش، شخصیتی قوی و علاقهمند به فرهنگ بود در ۲۳ دی ۱۳۸۶ در ۸۹ سالگی درگذشت و در ۲۶ دی ۱۳۸۶ در امامزاده عبدالله (شهرری) به خاک سپرده شد. پس از درگذشت ایشان، اتاقی در کتابخانهاش به موزه نگهداری برخی از آثار او اختصاص یافت.
منابع:
– زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر سیدجعفر شهیدی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۷.
– خوشزاد، اکبر، سیدجعفر شهیدی، سوره مهر، ۱۳۹۵.
– رستگار فسایی، منصور، «دکتر احمدمهدوی دامغانی و میراث ادبی و فرهنگی او»، اطلاعات، ۱۳۹۴.
– فیضی، کریم، «باستانی پاریزی و هزاران سال انسان، اطلاعات، ۱۳۹۰.
– فاضلی، محمود، شخصیتی که کمتر شناخته شد، روزنامه اعتماد، ۲۳ دی ۱۳۹۵.