چند روز را باید تعطیل کرد؟
سخن از روزهای فراوانی بود که به عنوان احترام به شعائر دینی و پیشوایان معصوم، در سالگرد ولادت یا رحلت ایشان کارخانهها و ادارات و مراکز آموزشی و… را تعطیل میکنند. من گفتم: حضرت استاد شعرایی معتقدند که در فقه اسلامی حکمی به عنوان تعطیل مراکز آموزشی و اداری و تجاری و صنعتی ـ آن هم در بسیاری از روزهای سال ـ نداریم و در روزگار پیامبر(ص) و امام علی(ع) و بقیه امامان، اصلاً چنین موضوعی مطرح نبوده است. خود استاد شعرایی نیز در تمام سال فقط دو روز درس را تعطیل میکنند: عاشورا و روز رحلت پیامبر(ص). استاد شهابی فرمودند: آنچه ما میدانیم اشتغال به امور دنیوی تنها در دو وقت نهی شده است:
الف. یکی دو ساعت در روز جمعه (و نه همه آن روز) یعنی در زمانی که نماز جمعه به عنوان یک عبادتِ واجب اقامه میشود.
ب. روز عاشورا
به جز این دو مورد، در هیچ شب و روز دیگری از پرداختن به امور دنیوی(چه رسد به تعلیم و تعلّم و خدمت به خلق که عبادت است) منع نشده است و حتی علّامه حلی بزرگترین عالم شیعی، کتابی در ریاضیات نگاشته، و در آن تصریح کرده است که وی این کتاب را در شب عاشورا به پایان رسانده است.
دوماه سوگواری؟
گفتگو در این بود که در حال حاضر رأی غالب این است که دو ماهِ محرّم و صفر را از آغاز تا پایان باید به عزاداری و ذکر مصیبت و نوحه و گریه مشغول بود و در این شصت روز، از تشکیل هرگونه مجلسی برای ابراز سرور و شادی ممانعت میکنند.
استاد گفتند: اگر اینان اندکی آشنایی با کتب اخبار و ادعیه ـ همچون بحار و اقبال و غیره ـ داشتند میدانستند که در این دو ماه بسیاری از وقایع مبارک و شادی آور روی داده که شمار آنها از وقایع تلخ و ناگوار بیشتر است و در سالروز آنها برای تأسی به پیامبران و اولیا باید شادمان بود. از باب مثال:
روز اول محرّم، روزی است که ادریس پیامبر به بهشت وارد شد و دعای زکریای نبی که درخواست فرزند داشت به اجابت رسید. روز سوم محرّم، روز خلاصی یوسف(ع) از زندان است. شب بیست و یکم محرّم، شب زفاف فاطمه زهرا(ع) است و روایتی که در این باب وارد شده، چندان معتبر است که مرحوم مجلسی پیش از دیگر روایات وارده در باب تزویج آن حضرت آورده است.
روز سوم صفر، به روایت وقایع الایام روز ولادت امام باقر(ع) است و روز هفتم آن، به روایت متفق علیه روز ولادت امام کاظم(ع) و روز هشتم آن، روز اجابت دعای ایوب نبی و پایان یافتن مصائب وی.
یک بار نیز در محضر استاد، کسی با تعجّب فراوان حکایت کرد که آیتالله خمینی به نقل از سیّد بنطاوس گفتند: برای شهادت مثلِ امام صادق(ع) باید جشن گرفت. استاد گفتند: آقای خمینی به ملاحظه روضهخوانها و عوام، کلام سیّد را خیلی پائین آورده و کمتر از آنچه بوده نشان داده است زیرا او معتقد بوده که برای شهادت امام حسین(ع) باید جشن گرفت و در کتاب اقبال که از معتبرترین مجموعههای دعائی است مینویسد: دهه اول محرّم به دلیل مصائبی که بر سیدالشهدا و همرزمان او گذشت، ایام حزن است اما پس از آن که آن بزرگواران به شهادت رسیدند، مصداق اتم و اکملِ شهیدانی شدند که خداوند در سوره آل عمران، آیه ۱۷۰، از آنان چنین یاد کرده است: «به آنچه خداوند از لطف خود به آنان بخشیده شادمانند و به کسانی که از پیِ ایشان به ایشان نپیوستهاند. مژده میدهند که ترس و غمی برایشان نیست.» سپس سید مینویسد: «پس چون امام و یارانش، با نیل به سعادتِ شهادت شادمان شدند، باید در شادی با آنان شریک شد، زیرا پس از کشته شدن نیکبخت شدند.» و همه این مقدمات، دلیل بر آن است که روزهای پس از عاشورا را روز ماتم انگاشتن وجه شرعی ندارد.
استاد یادآور شدند که در کلِّ تاریخ تشیّع چهار نفر در برترین مرتبه قداست و مقامات عالیه معنوی شناخته شدهاند و اوّلین آنها ـ به لحاظ تقدّم تاریخی سیّدبنطاوس است و سه تن دیگر: مقدّس اردبیلی، سیّد بحرالعلوم، شیخ انصاری.
کنگره شیخ طوسی و مجسّمه او
استاد گفتند: دکتر موسی عمید پیشینه تحصیلات حوزهای داشت. در سالهایی که رئیس دانشکده حقوق بود، شیخ آقابزرگ تهرانی با سابقه معرفتی که با وی داشت، به او و به مرجع اعظمِ آن عصر آیتالله بروجردی پیشنهاد کرد که به مناسبت فرارسیدن هزارمین سال تولّد شیخ طوسی کنگرهای برای بزرگداشت او برگزار شود. با درگذشت عمید و بروجردی این پیشنهاد متوقف شد تا برخی از شخصیتهای دیگر درصدد برآمدند آن را عملی کنند. بنا شد کنگرهای باشکوه و بزرگ در زادگاه طوسی ـ خراسان ـ و بهوسیله دانشگاه مشهد در اوائل سال ۱۳۴۹ برگزار شود. مقدّمات کار به خوبی انجام گرفت و دولت بودجه کلانی برای هزینههای آن منظور کرد و شخصیتهای بزرگ علمی و دینی از داخل و خارج کشور به آن دعوت شدند. یک مرتبه این مشکل مطرح شد که در این کنگره شمار معتنابهی از علمای دین هستند و آنها اعتقادی به «سرود شاهنشاهی» ندارند و چون هر کنگره رسمی دولتی با این سرود افتتاح میشود، آنها در موقع اجرای برنامه سرود برپا نخواهند خاست و این توهین به مقام سلطنت است. کسانی که به دلیل موضع مخالف شیخ آقابزرگ و فرزندانش در برابر دستگاه، یا به دلیل مخالفت با هر کنگرهای که در بزرگداشت یک عالم دینی برگزار شود، در پیِ بهانهای برای لغو کنگره بودند، همین موضوع سرود را علم کردند و چیزی نمانده بود کنگره منتفی شود. ولی برخی از خیرخواهان موضوع را به گوش شاه رساندند و او عقل به خرج داد و دستور داد کنگره بدون برنامه سرود افتتاح شود. برخی از حقوقدانان نیز پیشنهاد کردند برای اینکه روشن شود دانش حقوق در ایران پیشینهای دیرینه دارد، مجسمه شیخ طوسی را به پاس جایگاه او در تکمیل و اعتلای حقوق اسلامی بسازند و در ورودیِ دانشکده حقوق نصب کنند. ولی برخی که با اصلِ بزرگداشت این عالم مخالف بودند بهانه آوردند که شیخ طوسی مجسّمهسازی را حرام میدانسته چگونه برای تکریم او مجسّمهاش را میسازید؟
استاد شهابی در پاسخ او گفتند: علیرغم آنچه ایشان میگویند: طوسی اولین و شاید هم آخرین فقیهی است که با ذکر علّت تحریمِ مجسمهسازی در صدر اسلام، فتوی به جواز این عمل با نبودِ علّت مزبور داده، وی در کتاب تبیان که معتبرترین و پرمطلبترین تفسیرهای شیعی است، در ذیل آیه ثمّ اتخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون۱ (پس از آنکه موسی به میقات رفت آن گوساله را گرفتید و ستمکار شدید) مینویسد: یعنی چون آن را به خدائی گرفتید ستمکار شدید. زیرا تنها با ساختنِ مجسّمه گوساله ستمکار نشدند. چون این کار خود به خود حرام نبود بلکه مکروه بود و روایتی که حاکی است پیامبر صورتگران را لعنت کرد معنیاش آن است که هر کس خدا را به آفریدگان او همانند کند یا برای او معتقد به صورت باشد مشمول لعنت است. بنابراین باید معنی آیه را با آنچه در تقدیر دارد در نظر گرفت و چنان است که گفته باشد: شما آن مجسّمه را خدا گرفتید: زیرا وقتی سامری به ایشان گفت: این مجسّمه خدای شما و خدای موسی است، ایشان در غیاب موسی مجسّمه گوساله را پرستیدند. ۲
استاد افزودند: پس از شیخ طوسی، شیخ طبرسی نیز در مجمعالبیان که متداولترین تفاسیر شیعی و در حقیقت تهذیب تبیان است، در ذیل آیه مزبور، عین سخنان طوسی را بیهیچ نقد و ایرادی به آن آورده است. با این همه، چون عامّه متدیّنان با ساختن مجسّمه مخالف بودند، ساختن مجسّمه طوسی منتفی شد.
پی نویسها:
۱ـ البقره ـ ۵۱٫ ر ۲ـ تبیان، ج۱، صص۷ ـ ۲۳۶٫ روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۰