سرآغاز چنین شنیدم که لطف یزدان… به یاد هنرمند شایسته محمدحسین ابراهیمی تبار/سید مسعود رضوی

این یادداشت را با یاد هنرمند شایسته و انسانی کم نظیر آغاز می کنم که هم خطاط و هم موسیقی دانی متبحر بود و هم آموزگاری برجسته در این هنرها، و چنان که شایسته یک استاد هنرمند است صاحب سبک و فضل و شکیبایی. محمد ابراهیمی که چند هفته قبل ما را تنها گذاشت و به دیار پایدار ابدی رهسپار شد، یکی از شایسته ترین انسانهایی بود که می شناختم. چند سال قبل در سفری به مشهد این شعر زیبای حکیم صفای اصفهانی را به خط نستعلیق می نوشت و با صدای رسا می خواند و از خواندن آن لذت بیکرانی می برد:
چنین شنیدم که لطف یزدان، به روی جوینده در نبندد ر دری که بگشاید از حقیقت، بر اهل عرفان دگر نبندد ر چنین شنیدم که هرکه شبها، نظر زفیض سحر نبندد ر ملک زکارش گره گشاید، فلک به کینش کمر نبندد
همه کسانی که با او همزیستی و دوستی و همکاری داشته اند گواهند که او همواره با اخلاق زیست و از جوانمردی و عزت و بزرگی هیچ چیز کم و کسر نداشت. نام کامل هنرمند فقید محمدحسین ابراهیمی تبار بود، متولد سال ۱۳۳۱، در روز ۲۰ دی ماه ۱۴۰۰خورشیدی در تهران درگذشت و پیکر عزیزش در بهشت زهرا آرمید. به قول استاد رودکی «مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد»: جانِ گرامی به پدر باز دادر کالبد تیره به مادر سپرد…
محمد در امتداد تحصیلات دانشگاهی فارغ التحصیل مدیریت بازرگانی و عضو انجمن حسابداران خبره بود. در زمینه های مختلف به شرکتهای بازرگانی و کارخانجات و واحدهای تولیدی تشریک مساعی می کرد و در عین حال کوششی کم نظیر در کسب هنر و فضایل فکری و اخلاقی داشت. برای مثال در واپسین سالها و حتی آخرین هفته های عمر گرانمایه اش درپی پرسشهای کلامی و برخی استفهامهای الاهیاتی بود که برای متخصصان این رشته ها هم آسان نمی نمود. درباره مفاهیمی همچون توسل و شفاعت، رابطه انسان وخالق و عدل الاهی با شور و حرارتی خاص می پرسید و می خواند. نیایش و شعر، دو همدم او بود و مهارت کم نظیرش در نواختن سنتور و ضرب، همراه با تدریس و آموختن دائمی او را همتراز بزرگان موسیقی قرار می داد. سبکهای گوناگون را می شناخت و و چنان به گوشه ها و تاریخ این هنر آگاه بود که کمتر نظیر وی یافت می شد. حتی ظرائفی در شیوه نواخت موسیقی سنتی را می دانست که جز هنرمندان و پژوهندگان تراز اول بر آن وقوف ندارند. با این همه اهل خودنمایی نبود و فروتن و مهربان به کار و هنرش می پرداخت. قطعاتی که از زنده یاد محمد ابراهیمی باقی مانده، به تنهایی برای ماندگاری او کافیست. معتقد بقود که صدا خواهد ماند و این صدای دلنشین همانند نوای بالهای فرشتگان و نجوای عالم بالاست. حقیقتی را در ورای جهان ما باور داشت و برای آن و با نگاه به آن می زیست و می نواخت و می نوشت.
در خوشنویسی نیز مانند سنتور و ضرب، با قلم و مرکب سماع می کرد. در سفر و حضر تعداد پرشمار قلمها و ادوات ظریف خوشنویسی و انواع کاغذهای ساده و مذهّب را می آورد و زیباترین اشعار و عبارات و کلمات را برای این و آن می‌نوشت و از لذت و شادی دیگران سرشار از کام و سربلندی می شد. در خوشنویسی به نستعلیق دلبسته بود و بی پیرایه و قدرتمند می نوشت اما ثلث و شکسته هم در کارهایش بود. استادش بیژن بیژنی بود و طرز قلم گرفتن و خطاطی را در مکتب او دنبال می کرد، اما سرمشق میرعماد و آقا محمدرضا و علیرضا عباسی را بی نهایت می ستود و به هنرجویان و شاگردانش توصیه می کرد به دقت در آنها بنگرند و ظرایف خط را بیاموزند.
افزون بر هنرها، زنده یاد محمدحسین ابراهیمی تبار آنقدر در دوستی و ادب و احترام و فروتنی شهره بود که به قول استاد عزیز و دانا آقاجمال نجفی: «دیگر توفیق مراوده و درک محاسن از مثل او را نخواهیم یافت.» بدون اغراق و تنها بر اثر دیده ها و گواهی نزدیکان، باید درگذشت و فقدان محمد ابراهیمی را ضایعه ای دانست که جبرانش آسان نیست. سخت است که مادر دهر فرزندی دانا و هنرور و معنوی و فروتن بپرورد که یکسره از شهرت و خودنمایی دور باشد و همواره خود را وقف دوست و هنرجو و مردمان دیگر نماید.
درگذشت هنرمند شایسته و عزیز کشورمان استاد محمدحسین ابراهیمی تبار را ابتدا به همسر گرانمایه و فرزندان ارجمند ایشان اندوهباش می گوییم و از درگاه یزدان پاک شکیب و تندرستی طلب می نماییم، و نیز به جامعه هنر و فرهنگ میهن تسلیت می گوییم. یادش گرامی باد.

چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ روزنامه اطلاعات

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *