در گفت‌وگو با کارگردان مستند «دموکتاتور» مطرح شد؛ مادام که مصدق بود وجود حزب معنا داشت/ فرح دیبا حاضر به گفتگو نشد/ چرا محمدرضا پهلوی مجبور به ترک ایران شد؟

مادام که مصدق بود وجود حزب معنا داشت/ فرح دیبا حاضر به گفتگو نشد/ چرا محمدرضا پهلوی مجبور به ترک ایران شد؟

محمدحسین محمد‌واله بر این عقیده است که حزب در زمان حکومت پهلوی معنای واقعی خود را نداشت. درواقع حزب تنها تا زمان حضور مصدق معنا داشت و پس از او چندین حزب به وجود آمد که هیچ‌کدام معنای واقعی حزب را نداشتند و همگی در خدمت حکومت بودند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند «دموکتاتور» به کارگردانی محمدحسین محمدی‌واله به تازگی از سایت سفیر فیلم به صورت آنلاین اکران شده است.

این مستند به موضوع مهمی چون سال‌های پایانی حکومت پهلوی می‌پردازد و بحث تک‌ حزبی شدن کشور را از ابعاد مختلف مورد تحلیل قرار می‌دهد. به بهانه نمایش آنلاین «دموکتاتور» گفتگویی با کارگردان آن داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

قطعاً رجوع به تاریخ در قالب یک اثر هنری باید کارکردی امروزی نیز در دل خود داشته باشد. چرا به سراغ ساخت اثری مستند با موضوع حکومت پهلوی رفتید؟

ساخت مستند تاریخی-سیاسی از علایق شخصی من است، از آنجا که معمولاً در کشور ما از اینگونه آثار استقبال خوبی می‌شود، طبیعتاً مستندهای سیاسی می‌توانند پرسش‌های مطرح شده بسیاری را پاسخ دهند یا تناقضات زیادی را حل کنند.

زمانی که نزدیک انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ بودیم و بحث انتخابات خیلی داغ بود، ما سعی کردیم موضوعی را پیدا کنیم که هم نقد درون گفتمانی داشته باشیم و هم از تاریخ عبرت بگیریم وگرنه چه نیازی به روایت وجود دارد. لذا در این مستند ما به این موضوع پرداختیم که چرا کشور در دوران پهلوی به سمت تک‌حزبی پیش رفت. در واقع پیش از اینکه به طور رسمی تک حزبی در کشور اجرایی شود، دیگر حزب‌های موجود هم حزب‌های “بله قربان” و “البته قربان” بودند. قصد ما این بود که با ساخت این مستند تلنگری به جامعه امروز بزنیم.

به قول جمله آخری که از آندره مالرو در فیلم نقل می‌کنم؛‌ “انسان آن چیزی است که عمل می‌کند نه آن چیزی که می‌گوید.” با اشاره به این جمله قصد داشتیم، نقد و تلنگری هم به درون داشته باشیم و این پرسش را مطرح کنیم که وضعیت دموکراسی در جمهوری اسلامی در چه شرایطی قرار دارد؟ آیا ما فاصله‌گذاری مشخصی با گذشته داریم یا خیر؟ ما در این مستند حتی اشاره‌ای به وضعیت اقتصادی دوران پهلوی هم داشتیم و نحوه برخورد حاکمیت با تورم را هم دیدیم که می‌توان آن را با نحوه برخورد حاکمیت امروز با مشکلات اقتصادی مقایسه کرد. در واقع مسئله حائز اهمیت برای من رجوع به گذشته برای هشدار دادن درباره وضعیت امروز بود.

نکته دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، کشف حقیقت بود. من واقعاً نمی‌دانستم چرا احزاب به وجود آمدند و چرا کشور تک حزبی شد و… . در این مستند با کمک گرفتن از منابع تاریخی و چهار تحلیلگری که از چهار طیف مختلف سیاسی مختلف بودند، سعی کردیم بدون جبهه‌گیری به حقیقت دست پیدا کنیم.

شاید یک منتقد بگوید که این فیلم نتوانسته به حقیقت دست پیدا کند اما حقیقت این است که ما با ساخت یک اثر مستند سیاسی نهایتاً‌ می‌توانیم به حقیقت نزدیک شویم و بیشتر از اینکه بخواهیم کاملاً حقیقت را کشف کنیم و آن را به مخاطب ارائه دهیم به نظر من ممکن نیست.

این مستند برای جامعه امروز چه کارکردی دارد؟

من نمی‌خواهم بگویم جمهوری اسلامی هم به همان پدیده تک‌حزبی دچار شده است اما می‌توان از آن تجربه تاریخی به سیاست‌گذاری‌های امروز هشدارهایی بدهیم. این هشدار می‌تواند متوجه حاکمیت و جامعه باشد، همانطور که به نظر من «دموکتاتور» این کار را انجام می‌دهد.

در مسیر کشف حقیقتی که به آن اشاره کردید، چقدر سانسور یا خودسانسوری باعث شده که حقیقت را کتمان کنید یا از آن فاصله بگیرید؟

هیچ سانسوری در این فیلم رخ نداده، حتی بخش‌هایی از صحبت‌های آقای مجتهدزاده که کاملاً به دفاع از حکومت پهلوی می‌پردازد هم در این فیلم وجود دارد. اگر ما اقدامات مثبت و منفی یک سیاستمدار یا حتی یک حکومت را بدون جبهه‌گیری بیان کنیم و بعد مخاطب را در جایگاه قاضی و تصمیم‌گیرنده قرار دهیم نیازی به خودسانسوری نیست.

نکته دیگر این است که اگر من به دلیل برخی ملاحظات مجبور باشم از همان ابتدای فیلمم به مخاطب بگویم که رژیم پهلوی قطعاً یک حکومت ناکارآمد و ضعیف بوده، مخاطب را با ارائه این اظهارنظر اثبات نشده منزجر می‌کنم. من در ابتدای فیلم «دموکتاتور» سعی داشتم آنچه که قرار بود روایت کنم را بدون جبهه‌گیری بیان کنم و از اقدامات مثبت پهلوی هم گفتم؛ به همین دلیل اعتماد مخاطب جلب می‌شود و اثر را پس نمی‌زند. حتی شنیده‌ام برخی افراد که از طرفداران حکومت پهلوی هستند، مستند را تا انتها می‌بینند و بر این عقیده‌اند که این مستند مخاطب را پس نمی‌زند و سعی دارد صادقانه با سوژه‌اش برخورد کند. اگر مستند فیلمنامه داشته باشد و در ساختاری منسجم حرفش را بیان کند، مخاطب آن را پس نمی‌زند.

شما مدعی هستید که فیلم «دموکتاتور» بدون جبهه‌گیری مسئله خود را مطرح کند و برای همین از چهار کارشناس سیاسی از چهار طیف مختلف استفاده کردید اما فقط یک نفر با سیاست‌های پهلوی تا حدی موافق است و باقی افراد کاملاً مخالف سیاست‌های حکومت پهلوی هستند.

«دموکتاتور» کاملاً بی‌طرف است، حتی زمانی که حزب رستاخیز مطرح می‌شود، در این فیلم اصلاً اینگونه جبهه‌گیری وجود ندارد که او کشور را به سمت دیکتاتوری برد، راوی فقط به این جمله اکتفا می‌کند که محمدرضا پهلوی مسیر سیاسی کشور را تغییر می‌دهد. من در این فیلم اصلاً هیچ حرفی از انقلاب اسلامی نمی‌زنم و فقط عملکرد پهلوی دوم را مورد تحلیل قرار دادم. البته باید بگویم که هیچ فیلمسازی نمی‌تواند نسبت به سوژه‌اش بی‌طرف باشد ولی درباره اینکه چه جبهه‌ و نظری در این فیلم دارم نباید اظهار نظری کنم و بهتر است فیلم جبهه من را مشخص کند.

غیر از آقای مجتهدزاده، دیگر کارشناسان از طیف‌های مختلف هستند و همه قبل از انقلاب فعال بودند،‌ آقای امین دبیر جبهه ملی ایران بوده، آقای پورصفر عضو حزب توده و زندانی سیاسی بوده و آقای سلیمی نمین هم قبل از انقلاب از طرفداران پر و پا قرص انقلاب اسلامی بوده و هیچکدام را نمی‌توان در یک جبهه قرار دهد.

اگر فرح دیبا حاضر به همکاری با شما بود، چه مسائلی را قرار بود با او مطرح کنید که عدم همکاری منجر به کنار گذاشتن آن مسائل شد؟

در پژوهش‌هایی که داشتیم به مسیری رسیدیم که پرسش‌هایی برای ما مطرح شد. درباره یکی از پیشنهاد دهندگان تشکیل حزب رستاخیز به نتایجی رسیدیم که تأیید آن می‌توانست کشف مهمی باشد. ما سعی داشتیم در مصاحبه با فرح دیبا به پاسخ این پرسش برسیم که متأسفانه همکاری لازم صورت نگرفت. پس از آن تصمیم گرفتیم اصلاً‌ به این موضوع نپردازیم و مستند را در مسیر دیگری روایت کردیم و از حواشی فاصله گرفتیم.

پژوهش در ساخت این آثار اهمیت بالایی دارد،‌ در پرداختن به تحلیل تاریخی احزاب، از کدام منابع تاریخی استفاده کردید؟

ما همه اسناد ساواک را برای همه حزب‌ها مطالعه کردیم، بعد سراغ کتاب مظفر شاهدی «سه حزب» رفتیم که درباره حزب ملیون، مردم و ایران نوین است. دو جلد کتابی که درباره حزب «رستاخیز» نگارش شده و «خاطرات علم» و مقالات بی‌شماری که نوشته شده و تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد را هم مطالعه کردیم. پژوهش ما ۹ ماه به طول انجامید و به طور کل ۱۷ ماه درگیر کار بودیم.

در بخشی از فیلم «دموکتاتور» به ترس محمدرضا پهلوی و ظهور مصدقی دیگر اشاره شد. به نوعی مستند سعی دارد به این نکته اشاره کند که پس از مصدق، احزاب سیاسی وجهه دروغینی داشتند و همه در خدمت حکومت پهلوی بودند. این تحلیل شخصی شما است یا فیلم شما را به این نتیجه رساند؟

حزب تنها تا زمان حضور مصدق معنا داشت و پس از او چندین حزب به وجود آمد که هیچ‌کدام معنای واقعی حزب را نداشتند و فقط ظاهری اینچنین داشتند و در واقع همگی در خدمت حکومت بودند. برای مثال باید بگویم ما یک واژه‌ای به عنوان مدیریت مخالف داریم، حزب مردم، حزب ملیون و به تعبیری حزب اقلیت و همه در جهت دو حزبی کردن حاکمیت و به تعبیر طرفداران پهلوی مثل آقای مجتهدزاده اقداماتی برای رسیدن به دموکراسی بودند. محمدرضا پهلوی اصرار داشت اقلیت مخالف را پای کار بیاورد و به نوعی توابین حزب توده که با فرح دیبا ارتباط داشتند، افرادی چون آقای علم از رجال سیاسی و افرادی از احزاب دیگر که رسماً اعلام می‌کنند ضد شاه هستند، به آن‌ها اجازه حضور در احزاب داده می‌شود. وقتی این افراد با این مهندسی وارد سیستم مدیریت کشور می‌شوند، می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که اتفاقاً محمدرضا شاه فردی زیرک بود تا ظاهر دموکراسی خود را حفظ کند ولی همین رویه در سال‌های ۱۳۵۲ دیگر این کار هم جواب نمی‌دهد. در این سال‌ها اتفاقی که رخ داده بود، حزب اکثریت به ماشین تقسیم قدرت تبدیل شده بود و از طرفی حزب اقلیت هم نمی‌توانست کاری انجام دهد چون اصلاً‌ به او اجازه داده نمی‌شد و فقط قرار بود نقش مخالف را بازی کند. این نقش وقتی مشخص شد محمدرضا پهلوی تصمیم گرفت همان را هم حذف کند و کشور تک‌حزب باشد.

در بخش‌های پایانی فیلم، به نظر می‌رسد نگاه شما به تحلیل شخصیت محمدرضا پهلوی معطوف می‌شود و حتی شخصیت او به عنوان یک شخص حقیقی مورد تحلیل قرار می‌گیرد؟ آیا واقعاً قصد داشتید شخصیت او را از جنبه‌های روانشناختی تحلیل کنید؟

من بیش از هر چیز به تضادهای شخصیتی این فرد توجه داشتم و آقای پورصفر هم در فیلم به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید: چرا محمدرضا پهلوی مجبور به ترک ایران شد؟ او راهی جز رفتن ندارد چون کاری کرده که رذایل طرفدارانش هم علیه او بسیج شده‌اند به این دلیل که او مزیت طرفداران خودش را هم نمی‌دید. این یک بحث روانشناختی است و لازم است که بیشتر شخصیت او را بشناسیم و مورد تحلیل قرار دهیم.

امروز لازم است علاوه بر اقدامات این شخصیت‌های مهم سیاسی تاریخ معاصر به ویژگی‌های روانی این افراد هم توجه داشته باشیم. از این منظر کمتر شخصیت‌های سیاسی را مورد تحلیل قرار دادیم و لازم است بیشتر به تحلیل شخصیت آن‌ها بپردازیم.

در این مستند تصاویر آرشیوی زیادی دیده می‌شود که به نظر تا امروز جایی پخش نشده‌اند. معیار انتخاب‌هایتان چه بوده و چند درصد این تصاویر برای اولین بار نمایش داده می‌شوند؟

من آرشیونمایی نکردم و هر تصویری که لازم بوده را در این مستند مورد استفاده قرار دادم. حدود دو سوم تصاویر آرشیوی اصلاً تا امروز پخش نشده بود و برای اولین بار دیده می‌شوند.

این جمله آندره مالرو (انسان آن چیزی است که عمل می‌کند،‌ نه آن چیزی که می‌گوید) که در پایان فیلم عنوان می‌شود، کنایه‌ای به محمدرضا پهلوی است یا جامعه امروز؟

شاید تا حدی بتوان آن را کنایه‌ای به محمدرضا پهلوی هم دانست اما بیشتر آنچه که مدنظر داشتم، کنایه‌ای به جامعه امروز بود. مخاطبان تحلیل‌های متفاوتی داشتند و راستش به هر دو تحلیل فکر کرده بودم اما هیچ کدام را به طور کامل تأیید نمی‌کنم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *