ابوعلی حسین بن عبدالله بن علی بن سینا معروف به «شیخالرئیس»، پزشک و فیلسوف نامدار که نزد اروپائیان به Avicenna معروف است، در سال ۳۷۰ در قریه خرمیثن از توابع بخارا به دنیا آمد و علوم زمان را در خردسالی فراگرفت و آثار فراوانی از خود به یادگار گذاشت که مهمترین آنها «شفا» در فلسفه و «قانون» در طب است. کتاب قانون که یک دائرهالمعارف پزشکی محسوب میشود، در قرن دوازدهم میلادی به زبان لاتین ترجمه شد و پس از آن ترجمههایی از آن به زبان عبری و انگلیسی و فرانسه و آلمانی صورت گرفت و تا قرن هفدهم در مراکز علمی اروپا تدریس میشد. دانشمندان اسلامی بر کتاب قانون شروح و حواشی متعددی نوشتند که از مهمترین آنها میتوان از شرح ابننفیس (متوفی ۶۸۷ق) نام برد که گذشته از اینکه بخش تشریح قانون را شرح کرده، کتابی هم به صورت اختصار به عنوان «موجز القانون» تألیف کرده است. شرح فخرالدین رازی و شرح قطبالدین شیرازی نیز از شروح مهم کتاب قانون به شمار میرود.
ابنسینا کتاب قانون را بر پنج بخش قرار داده است: در بخش اول از مقدمات علم طب، شناخت مزاجها و اخلاط، تشریح اعضای مختلف بدن و استخوانها و مباحث مهم طب بحث دارد. در بخش دوم از ادویه مفرده و خواص درمانی آنها یاد میکند. در بخش سوم از بیماریهای مختلف که عارض بر اعضای گوناگون آدمی میشود، گفتگو مینماید. در بخش چهارم به ذکر انواع تبها و بیماریهای عفونی میپردازد. و بخش پنجم را به داروهای مرکب مختلف که به صورت گوناگون به کار برده میشود، اختصاص میدهد.
ابنسینا مانند سایر پزشکان اسلامی در برابر توجه به تن و بدن عنایت به جان و نفس داشته. «قصیده عینیه» منسوب به او که خطاب به نفس ناطقه و یا به زبان شرع نفس مطمئنه است، شاهدی بر این مدعاست و نیز بر اساس همان سنت جالینوسی، او هم مانند رازی طب و فلسفه را متداخل میداند. با این تفاوت که رازی طبیب فیلسوف بوده، ولی ابنسینا فیلسوف طبیب. در کتاب قانون مطالب جالبی در فن پزشکی یافت میشود، از جمله آنکه خون سگها را پادزهر گزش سگ هار میداند و این میرساند که مسلمانان پیش از اروپائیان توجه به این گونه درمان داشتهاند.
قانون ابنسینا در سه مجلد در سال ۱۲۹۴ق در بولاق قاهره چاپ شده و سپس در چهار مجلد که جلد چهارم آن اختصاص به فهرستهای مختلف کتاب دارد، در سال ۱۴۰۸قر۱۹۸۷م در بیروت منتشر گردیده و چاپ دیگری هم در سال ۱۴۰۲ به وسیله «معهد تاریخ الطبی و الابحاث الطبیه» در دهلی نو از آن به عمل آمده است و ترجمه فارسی آن به دست عبدالرحمن شرفکندی به همت انتشارات سروش در سال ۱۳۶۴ (چاپ سوم) چاپ و منتشر شده است. اصطلاحات پزشکی قانون که در کتابی تحت عنوان «قاموس القانون فی الطب لابنسینا» جمعآوری گردیده، به وسیله اداره تاریخ الطب و التحقیق الطبی در دهلی نو به همت دائرهالمعارف العثمانیه در سال ۱۳۸۷قر۱۹۶۷ در حیدرآباد دکن چاپ شده است.
ابنسینا که از ذوق شعری هم برخوردار بوده، ارجوزهای در طب دارد که متن عربی آن با ترجمه فرانسه در سال ۱۹۵۶ تحت عنوان «الارجوزه الطّبیه» در پاریس چاپ شده و سپس ترجمهای هم به زبان انگلیسی از آن صورت گرفته است. این ارجوزه را ابنرشد شرح و تفسیر کرده که در سال ۱۹۹۶ دانشگاه قطر چاپ کرده است.
مجوسی اهوازی
علی بن عباس مجوسی اهوازی که از پزشکان برجسته جهان اسلام به شمار میرود، کتاب «کامل الصناعه الطبّیه» یا «الکتاب الملکی» را به پیشگاه عضدالدوله دیلمی ملقب به فناخسرو تقدیم داشت و در عین حال که از آثار بقراط، جالینوس، اوریاسیوس، بولس اجانیطی، ابن سرابیون و اهرن القس استفاده کرده، بر برخی از آنان خرده گرفته و کتاب خود را جامعتر و شاملتر دانسته است. او هم مانند بسیاری از پزشکان مسلمان، غذا را بر دوا و داروهای مفرد را بر داروهای مرکب ترجیح داده و استعمال ادویه غریبه و مجهوله را منع کرده است. بعد از کتاب «فردوس الحکمه» علی بن ربّن طبری، کتاب کامل الصناعه تا ظهور قانون از بهترین کتابها محسوب میشده و فرق میان دو را چنین توصیف کردهاند: «الملکی فی العمل، أبلغ و القانون فی المعلم، أثبت».
این کتاب را قسطنطین افریقی (متوفی۱۰۸۷م) به زبان لاتینی ترجمه کرد و آن را به خود نسبت داد و مدتها در مدارس اروپا تدریس میشد تا اینکه در سال ۱۱۲۷م، همین کتاب را الیاس استفان انطاکی ترجمه کرد و در سال ۱۴۹۲م به چاپ رسید و نام مؤلف حقیقی آن آشکار گشت. کتاب ملکی (کامل الصناعه) همراه با «حاوی» رازی و «قانون» ابنسینا و «تصریف» زهراوی و «تبسیر» ابنزهر تا قرن شانزدهم میلادی در اروپا تدریس میشد. بخش تشریح کتاب نیز به زبان فرانسه تحت عنوان «سه رساله در تشریح عرب» در سال ۱۹۰۳ چاپ شد. متن عربی کتاب در دو جلد در سال ۱۲۹۴ در قاهره منتشر گشت. طب ملکی مشتمل بر بیست مقاله است: مقاله اول آن درباره طب نظری و مقالات دیگر در طب عملی است. در مقدمه کتاب، از پزشکان پیشین سخن گفته و ضمن تجلیل از آنان، برخی اشتباهاتشان یادآور شده است. مقاله دوم و سوم کتاب به علم تشریح اختصاص دارد. مقاله نوزدهم که یازده فصل را در بر میگیرد، به جرّاحی مخصوص گشته است.
علی بن عباس در آغاز کتاب روش بررسی و تحلیل علمی خود را بیان داشته و دو روش مشهور تحلیل حد و تحلیل به عکس را مورد توجه بیشتر قرار داده. «تحلیل حد» آن است که علمی را که در جستجوی آن هستیم، زیر تعریفی واحد درآوریم، سپس آن تعریف را از جنس اعلی به فصول و انواع آن تقسیم کنیم و «تحلیل به عکس» مانند آن است که انسان را در نظر بگیریم و بگوییم بدن انسان به اعضای آلی انحلال مییابد و اعضای آلی به اعضای متشابههالاجزاء و اجزای متشابههالاجزاء به اخلاط و اخلاط به نباتی که غذاست و نبات به اسطقسّاتی که غذا از آن ترکیب یافته، منحل شود. نظامی عروضی از جمله کتابهایی که خواندنش را برای دانشجویان طب لازم میداند، حاوی، قانون و کاملالصناعه است.
کتابهای پزشکی فارسی
دانشمندان ایرانی به موازات تألیف کتابهای عربی، کتابهای متعددی را به زبان فارسی تألیف کردهاند که از مهمترین آنها میتوان از «هدایهالمتعلّمین» اخوینی بخاری، «ذخیره خوارزمشاهی»، «خلاصه التّجارب» بهاءالدّوله رازی و «دانشنامه» حکیم میسری که به نظم است یاد کرد. اساس و پایه این آثار مبتنی بر مطالب دائرهالمعارفهای پزشکی بزرگ است که پیشتر از آن یاد گردید.
در زمینه داروشناسی نیز گذشته از «الابنیه عن حقائق الادویه» هروی، میتوان از «تحفهالمؤمنین» حکیم مؤمن و «مخزن الادویه» عقیلی خراسانی یاد کرد.
در زمینه دامپزشکی نیز مسلمانان کوشش فراوان از خود نشان دادند و کتابهای متعددی از آنان تحت عناوین «کتاب الخیل»، «کتاب الخیل و الفروسیّه»، «کتاب الفروسیّه و البیطره»، «کتاب البیطره»، «بیطرنامه»، «فرَسنامه» به جای مانده است. فرسنامههای فارسی منظوم و منثور فراوانی به صورت خطی در کتابخانهها موجود است که دو کتاب آن تحت عنوان «دو فرسنامه منثور و منظور» در سال ۱۳۶۶ در تهران چاپ شده است (مؤسّسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ دانشگاه مکگیل به اهتمام دکتر علی سلطانی گردفرامرزی). درباره تاریخ دامپزشکی در ایران پیش از اسلام و پس از اسلام، دکتر حسن تاجبخش مطالعات فراوانی کرده و نتیجه آن را در دو مجلد تحت عنوان «تاریخ پزشکی و دامپزشکی در ایران» منتشر ساخته است.
خاندانهای علمی
در کتابهای تاریخ طب آمده است که طب در انحصار خانواده اسقلبیوس بوده و از پدران و فرزندان منتقل میشده است؛ ولی بقراط این رسم را منسوخ کرد و اظهار داشت که پزشکان باید شاگردان خود را بهمنزله فرزندان خود محسوب دارند و از زمان او بود که نسبت روحانی و علمی، جایگزین نسبت جسمانی شد؛ ولی عملا در عصر اسلامی به خانوادههای متعدد برخورد میکنیم که پزشکی در آنها ظهور پیدا کرده، از جمله «خانواده حارث بن کلده» (پزشک جندیشاپور و پسرش نضر بن حارث) و «خانواده بختیشوع» که مهمترین آنان جبرائیل بن بختیشوع، بختیشوع بن جبرائیل، عبدالله بن بختیشوع و… هستند، و «خانواده طیفوری» که عبدالله طیفوری و زکریا بن عبدالله طیفوری از مشاهیر آناناند، و «خانواده ماسویۀ» خوزی که مهمترین آنان یوحنّا بن ماسویه و میخائیل بن ماسویهاند، و «خانواده حنین» بن اسحاق که اسحاق بن حنین و حکیم بن حنین مشهورترین آناناند، و «خانواده ثابت» بن قرّه حرانی که سنان بن ثابت و ثابت بن سنان از میان آنان از شهرت برخوردار هستند.
مدارس و کتابهای پزشکی
تعلیم و تربیت پزشکان در مدارس و بیمارستانها و منازل و مساجد صورت میگرفت. سابقه تدریس پزشکی از مدارس آتن به اسکندریه و از اسکندریه به رها و نصیبین و از آنجا به جندیشاپور و از جندیشاپور به بیتالحکمه بغداد و سپس به بیتالحکمۀ قیروان در شمال آفریقا و همچنین اندلس در کتابهای «تاریخالاطباء» به تفصیل یاد شده است. مسلمانان توجه و عنایت خاصی به خواندن کتابهای بقراط و جالینوس داشتند. ابنرضوان میگوید که بقراط صناعت طب را تکمیل و جالینوس تعلیم بقراط را تهذیب کرد. او سپس پنجاه و پنج کتاب از آثار بقراط را نام میبرد و ترتیب خواندن آنها را بدینگونه بیان میدارد در ترتیب خواندن کتابهای بقراط دو برنامه موجود است: یکی آنکه اصحاب تجارب معمول میدارند که از کتاب قاطیطرون که به معنی دکان طبیب است، آغاز میکنند و پس از آن به ترتیب، کتاب الکسر و الرّض و کتاب الجبر و کتاب الخراجات و سپس سایر کتابهای عملی او را یکی پی از دیگری میخوانند و پس از فراغت از کتابهای عملی، به خواندن کتاب طبیعهالانسان میپردازند. ترتیب دیگر آن است که اصحاب قیاس بدان عمل میکنند که از کتاب طبیعهالانسان آغاز و سپس به حفظ کتاب الفصول و کتاب تقدّمهالمعرفه میپردازند و پس از فراغ از این کتابها، کتاب قاطیطرون را شروع میکنند و سپس به سایر کتب عملی میپردازند.
حنین بن اسحاق در فهرست آثار جالینوس خود پس از آنکه بیستمین کتاب یعنی حیلهالبراء جالینوس را ذکر میکند، میگوید: «این است کتابهایی که در مدرسههای پزشکی اسکندریّه میخوانند. آنان به همین ترتیبی که یاد کردم، این کتابها را قرائت میکنند. آنان هر روز جمع میشوند و به خواندن و فهمیدن یک کتاب میپردازند؛ چنان که امروزه اصحاب نصارای ما در آموزشگاههایی که معروف به اسکول school است، هر روز برای خواندن کتابی از کتابهای متقدمان اجتماع میکنند. هر یک از افراد پس از مهارت در این کتب، به قرائت آن میپردازند به همان نحو که امروز اصحاب ما تفاسیر کتابهای متقدّمان را میخوانند.»
ابن هندو باب نهم از کتاب خود را تحت عنوان «فی کیفیّه تدریج المتعلم للطب» آورده و در آن نام شانزدهم کتاب جالینوس را که «اسکندرانیّون» خواندنش را توصیه کردهاند، آورده است و نیز باب هشتم از همان کتاب را اختصاص به بیان علومی داده که یک پزشک باید آن را بداند.
بیمارستان
کلمۀ فارسی «بیمارستان» در زبان عربی به صورت «مارستان» نیز به کار میرود و شامل بیمارستان و تیمارستان به معنی امروزی هر دو میشده. در اسلام نخستین بیمارستان به فرمان هارونالرشید در بغداد به تقلید از بیمارستان جندیشاپور ساخته شد که ریاستش را جبرئیل بن بختیشوع عهدهدار بود. هرچند بیمارستان جندیشاپور که از پیش از اسلام به وجود آمده، پس از اسلام فعالیت خود را ادامه میداد؛ چنانکه شاپور بن سهل (متوفی ۲۵۵ق) در آغاز کتاب «القرافادین فی البیمارستانات» از خود به عنوان «کبیر بیمارستان جندیشاپور بمدینه اهواز» یاد میکند.
محمد بن زکریای رازی محل بیشتر مشاهدات بالینی خود را بیمارستان ری و بغداد یاد کرده است. شیخ سدید بن ابیالبیان کتابی تحت عنوان «الدستور البیمارستانی» دارد که نسخههای مختلف داروهایی را که در بیمارستان ناصری قاهره و سایر درمانخانهها که در مصر و شام و عراق مورد استفاده بوده، بیان کرده است. درباره بیمارستانهای اسلامی کتابها و مقالههای فراوانی نوشته شده که از مهمترین آنها میتوان از «تاریخ البیمارستانات فی الاسلام» احمد عیسیبک که در سال ۱۹۳۹ در دمشق چاپ شده، نام برد. مهمترین بیمارستانهای اسلامی در ایران، مصر، شام و اندلس بوده.
بسیاری از پزشکان از منازل خود برای تدریس پزشکی استفاده میکردهاند؛ چنانکه ابوعبید جوزجانی شاگرد ابنسینا نقل میکند: «استاد به جهت اشتغالات روزانه به کارهای دیوانی و اداری، شبها به تدریس میپرداخت و برای گروهی شفا در فلسفه و برای گروهی دیگر قانون در طب و برای گروه سوم کتابی دیگر را تدریس میکرد» و یا ابنمیمون به شاگردش ابنتبون مینویسد که صبحها گرفتار معالجه سلطان و خانواده اوست و عصرها به درمان بیماران متفرقه میپردازد و فقط شبهاست که در منزل و در بستر باید شاگردان خود را تدریس کند!
از مطاوی کتب تاریخی به دست میآید که علم پزشکی در جنب علوم دینی در برخی از مساجد تدریس میشده؛ از جمله در مسجد ابنطولون که پزشکی و معرفهالمیقات را درس میدادند. در مسجد الازهر پس از فراغت از دروس دینی، یعنی هنگام ظهر به تدرس پزشکی مشغول میشدند. از مهمترین پزشکان اسلامی میتوان از افراد زیر بر حسب محل زندگی آنان یاد کرد: در بغداد ابن بطلان، ابنجزله، ابنتلمیذ و ابوالبرکات. در مصر ابنرضوان، ابنمیمون، ابنبیطار و ابننفیس. در شام ابن مطران، عبداللطیف بغدادی و ابن القف الکرکی. در اندلس ابنزهر، زهراوی و ابن رشد.
اطبای مسلمان بر پایه آنچه از حرکات مختلف نبض و یا از رنگ و بوی و رسوب ادرار استنباط میکردند، بیماری را تشخیص میدادند؛ از این جهت است که ابنسینا کتابی مستقل درباره نبض تحت عنوان «رگشناسی» نوشته و انواع مختلفش را بیان داشته است و ابنرضوان کتابی مستقل با عنوان «فی النبض و التفسره» نگاشته است. پس از تشخیص بیماری، متوجه میشدند که برخی از اخلاط و اجرام فاسد باید از بدن بیرون آید و بعضی اشیا و مواد لازم باید وارد بدن شود که از اولی تعبیر به «استفراغ» و از دومی تعبیر به «احتقان» میکردند و استفراغ مقدم بر احتقان بود؛ زیرا میگفتند نخست معده باید پاک گردد تا غذا و دوا را به منظور اعاده صحت جذب کند. از روشهای درمانی که پزشکان مسلمان به کار میبردند، روش داغ کردن است که آن را به عربی «کیّ» میگویند. این روش در صورتی تجویز میشد که درمان با غذا و دوا سودمند نمیافتاد.سه شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات