در نوشته ای که قبلا از نوابی ذکر کردیم درباره ویژگی های صلاح الدین چنین آمده است: «در شیک پوشی درجه دوم است. کم غذا میخورد، به صحت و نظافت دیگران زیاد توجه دارد. کلاه کبودچه به سر میکند، موتر میراند، در باغچهاش نهال مینشاند
و … مهمان را دوست دارد و با گشادهرویی پذیرایی میکند، ریشش را بکلی نمیتراشد. از سر و پایش قیافه یک فیلسوف بسیار نظیف خوش بین و خوش طبع و زندهدل و مهربان و بشردوست خوانده میشود.»
در سویه اندیشه سلجوقی را می باید یک نواندیش مسلمان شناخت. افکار او بیشتر تحت تاثیر مکتب و اندیشه های نوگرا و رادیکال سید جمال الدین بود و او بعد از اینکه گذرش به مصر افتاد و نشریه عروه الوثقی و دیگر آثار جمال الدین و محمد عبده را خواند، بیش از پیش تحت تاثیر آثار و افکار سید جمال قرار گرفت. پیروان مکتب سید جمال قائل به اقتباس از غرب بودند و غرب را به طور کامل رد نمی کردند بلکه فراگیری علوم و فنون غربی را لازمه پیشرفت جامعه اسلامی می دانستند و سلجوقی نیز بر همین عقیده بود. او نیز نگاه بدگمانی درباره مدرنیته و فراگیرندگان دانش و اندیشه و منش غربیان داشت. در برهه ای که روشنفکران غرب گرا گروه گروه از مدارس غربی فارغ می شدند و به افغانستان باز می گشتند، سلجوقی به پیروی از قافله سالار فکریش جمال الدین اسدآبادی یا افغانی، از کسانی بود که معنویت و شریعت اسلام را نیز لازمه ترقی انسان می دانست و در کنار آن به ضرورت فراگیری دانش ها و علوم غربی هم توجه می نمود. البته این حرف سلجوقی تحت تأثیر شعارهای سیاسی روز نبود، بلکه بعد از سال ها تعلق خاطر و مطالعه در منابع اسلامی و کتاب های فلسفی غربی به دست آمده بود. از این نظر این افکار شباهتی هم با اقبال لاهوری پیدا می کند.
خواجه بشیر احمد انصاری در مقاله ای با عنوان « پروژه نشر افکار و آثار صلاح الدین سلجوقی» (منتشر شده در ۲۱ دلو ۱۳۹۳) به نکات جالبی اشاره می کند: «… با آنکه سلجوقی به فارسی می نوشت ولی چه کنیم که در ایران نا شناخته مانده است. ایران را بگذاریم که او حتی در کشور خودش نه تنها نسل جوان که حتی نسل گذشته یا او را نمی شناسند و یا هم کم می شناسند. با آنکه سلجوقی تنها یکی دو اثر مختصری به عربی نوشته ولی تأثیر او بر روشنفکران مصری و سایر عربی زبانان بیشتر از روشنفکران کشور خودش بوده است.»
استاد نجیب الکیلانی داستان نویس شهیر مصر کتابی دارد بنام «آفاق الادب الاسلامی» و در آن می نویسد که اصطلاح «ادبیات اسلامی» را بار نخست از زبان صلاح الدین سلجوقی در تالار «الازهر» شنیده است. عباس المناصره نویسندۀ دیگر در شمارۀ ۵۲ مجلۀ الادب الاسلامی او را دومین بنیانگذار ادبیات معاصر اسلامی در جهان اسلام می داند. عمر عبید حسنه که روزگاری مجلۀ بلند آوازۀ الامه را نشر می نمود و خود یکی از اندیشمندان شهیر جهان عرب است، در مقدمۀ رساله ای بنام مدخل الی الادب الاسلامی، سلجوقی افغانستان را سومین شخصیت ادبی تأثیر گذارجهان اسلام در قرن بیستم معرفی می کند.»
سلجوقی به کتاب «گلشن راز» شبستری علاقه زیادی داشت، اشعار حافظ، مولوی و بیدل موشگاف را تعبیر و معنا می نمود و در این راستا از استعداد و دانش خوب برخوردار بود. دکتور اسدالله شعور در رسالۀ بیدلگرایی نوشته است: «در افغانستان بیدل شناسی به شیوۀ علمی در دهۀ سی، نخست با انتشار افکار شاعر و سپس با نگاشتن کتاب نقد بیدل علامه صلاح الدین سلجوقی پایه گذاشته شد و زمینه ساز ظهور بیدل شناسی به شیوۀ نوین گردید…»
او افکار و ایده های جالبی داشت. مثلا در اثر معروف خود تجلی خدا در آفاق و انفس نوشت: «امروز ما علمایی چون: کانت، لاپلاس، گالیله وغیره را ستایش میکنیم که در مورد چگونگی کره زمین و نظام شمسی نظریاتی درست ارائه داشتهاند؛ اما بیشتر از همه آن شخص قابل قدر است که گفته بود زمین بالای شاخ گاو قرار داشته و اگر گاو شاخ خود را حرکت داد در زمین زلزله رخ میدهد! زیرا وی اولین شخصی بود که در این مورد فکر کرده و نظریه داده است.»
سرگذشت محمد(ص): یتیم جاوید
توجه او به پیامبر اسلام و سیره محمدی (ص) موجب شد که آثار و ترجمه های مهمی در این زمینه خلق کند که هنوز در کشورش دارای اهمیت فوق العاده ای است. ازجمله دکتر عنایتالله ابلاغ راجع به شخصیت علمی علامه سلجوقی میگوید:
«او یک شخص مسلمان و یک فیلسوف اسلامی بود که عقیده انحرافی هم نداشت و بهترین اثر وی محمد در طفلی و شیرخوارگی است که وقتی انسان این کتاب را مطالعه نماید درک میکند که او چقدر عشق و علاقه به اسلام داشته است و تا چه اندازه به مبادی اسلام باورمند بوده است. این کتاب از عربی ترجمه شده است؛ ولی نظر سلجوقی را خوب واضح میکند و ملحقاتی هم به قلم خود سلجوقی دارد.»
ادامه این اثر نیز کتابی معروف است به نام سرگذشت محمد(ص) نوشته محمد شوکت التونی که با ترجمه صلاحالدین از سوی انتشارات عرفان به نشر رسیده است. در این کتاب زندگی حضرت ختمی مرتبت از دوران شیرخوارگی تا قبل از ازدواجش با حضرت خدیجه آمده است. نویسنده کتاب در مقدمه خود آورده است که هدف اصلی وی از این کتاب پرداختن به زندگی حضرت محمد(ص) قبل از رسیدن به مرحله پیامبری بوده است. وی کتاب را به شیوهای داستانی تدوین کرده است و در مقدمه کتابش آورده که در بلاد فرنگ هر روز برای فرزندان کوچکش قصههایی از زندگی حضرت محمد را میآورد و مشاهده میکرد که اینان چگونه و با چه عشق و علاقهای به این داستانها گوش میسپرند، پس به این جمعبندی رسید که چرا این قصهها را برای همه کودکان دنیا نگوید و از آن به بعد دست به قلم برد و در این مسیر پژوهشهایی را آغاز کرد تا در نهایت به تالیف کتابی نسبتا حجیم (۸۰۰ صفحهای) درباره زندگی پیامبر اکرم(ص) انجامید.
مولف در تدوین کتاب از منابعی چون قرآن مجید، صحیح بخاری، صحیح مسلم، تفسیر کبیر رازی، تفسیر طبری، حیات محمد حسنین هیکل، ام النبی اثر دکتر بنت الشاطی، و دهها منبع دیگر مراجعه و در نگارش کتاب به آنها استناد کرده است.
مترجم کتاب هم از جمله چهرههای نامدار عرصه علم و ادب و فلسفه کشور افغانستان است و توانسته ضمن حفظ اصالت متن آن را به زبان فاخر افعانستانی ترجمه کند. کتاب البته برای خواننده فارسی زبان هم بسیار روان و راحت است و نشان میدهد به جز مواردی نادر بقیه مطالب بسیار قابل فهم و خواندنی است. نثر روان و بهرهگیری مترجم از واژگان فراوانی که در زبان فارسی و به خصوص فارسی کهن در ذهن دارد اثر را به نثری کلاسیک در زبان فارسی تبدیل کرده است و نشاندهنده بخشی از تطور زبان فارسی در کشور افغانستان است.
کتاب در دو بخش تدوین شده است، حدود ۶۰۰ صفحه از این کتاب به زندگی حضرت ختمی مرتبت اختصاص دارد و بیش از ۲۰۰ صفحه کتاب هم با عنوان پیغام تو نوشته مترجم است که به کتاب اضافه شده است. وی در این صفحات به ۱۲ پرسش درباره انسان و ماهیتش و نیز برخی رخدادهای زمان پیامبر پاسخ میدهد. نامه مترجم به مولف کتاب و پاسخ صمیمانه مولف به سلجوقی از جمله مطالب خواندنی کتاب است که در ابتدای این اثر خواندنی آمده است.
چند سال قبل جمعی از خوانندگان آثار سلجوقی که تحت تأثیر خامۀ آن اندیشه ورز بوده اند نیز تصمیم گرفتند تا به رسم ادای دینی که آن فیلسوف وارسته بر فرهنگ افغانستان و زبان دری دارد، پروژه «نشر آثار و افکار علامه صلاح الدین سلجوقی» را روی دست گیرند. جمع آوری همه مقاله ها، رساله ها، سخنرانی ها و نامه های سلجوقی، تأسیس پایگاه انترنتی برای معرفی آثار و افکار او، و ترجمۀ آنچه از خامۀ او به عربی تراویده است را جزء این پروژۀ سازندۀ فرهنگی قرار دادند و از همه دعوت به همکاری کردند.
عبدالکریم شعبانی در مقاله ای به سال ۱۳۹۵ درباره شخصیت و منزلت صلاح الدین سلجوقی و محتوای کتابهایش چنین نوشت: اومتفکری بود که به رغم خدمات ارزندهاش به فرهنگ و ادب سرزمین، نیم قرن بعد از مرگاش هنوز در زیر سایهای کم لطفی و بی اعتنایی نسلهای پس از خود به سرد می برد. اما بگذریم از اینکه چهرههای بسیاری همانند سلجوقی، رخ در نقاب خاک کشیدند
بی آن که فریادهایشان طنینی بر گوشهای خفتهای نسلهایی چون نسل ما انداخته باشد. ناگفته پیداست که انگیزه و عاملی که باعث نوشتن این متن شده است نیز، شدت مهجوری و سرنوشت غربتزدهای متفکرانی همچون سلجوقی است. ورنه اگر هر صاحب نظر و اهل اندیشهای در باب این متفکران چند سطری نوشته بودند دیگر تکرار مکررات چی دلیلی داشت. اما در نوشتن همواره حرف و سخن جدید نیست، نوشتن گاهی پرداختن مجدد و چندباره به امری انجام شده است برای تأکید بر جدیت و اهمیت آن.
پرداختن به صلاح الدین سلجوقی، نه از آن رو دارای اهمیت است که وی متفکری استثنایی و بی نظیر است که در عرصهای فرهنگ و ادب معجزهآسا کار کرده است، بلکه بدان جهت که در فرهنگی فقیر و بلازده زیسته است اما به جای هرزهگی و افتادن در دام ابتذال، به اندیشه و تفکر پناه برده است و علاج درد مزمن و نابودگر فرهنگ و تاریخ خویش را در اندیشیدن و عقلانیت جسته است. اینکه گاهی می بینیم روشنفکرانی چون محمود طرزی، شأن بیشتری از سلجوقی و اسماعیل مبلغ دارند، هرگز ربطی به کم کاری یا پرکاری آنان ندارد، بلکه نادان پروری و سماجت ما را در مقابله با خرد و دانایی نشان می دهد. چون آن قدر اسیر مشهورات و کلیشههای فرسوده و مبتذل بودهایم که هرگز مجال اندیشیدن به واقعیتهای پیرامون خویش را نداشتهایم. قصد ما هرگز توهین و تحقیر یک متفکر و توصیف و ستایش به ناحق متفکری دیگر نیست. «طرزی»، «سلجوقی»، «مبلغ» و دیگران، اگر کاری انجام دادهاند جز در راستای خدمت به فرهنگ این سرزمین نبوده است.
مقام تفکر، هرگز مقام تهمت و برچسبزنی نیست، مقام گفتگو و مجال دادن به منطق و استدلال و عقلانیت است.
اما وقتی ما از شخصی با اندک کارش در عرصهای دانش و فرهنگ، تجلیل بیش از معمول می کنیم و در وصف او، شعر و مدیحه میسراییم و آن طرف، متفکری را که یک عمر با مسألهداری کتاب خوانده است و پژوهش کرده است، نادیده می گیریم و به آسانی فراموش می کنیم، معنایش این است مقام اندیشه و خردورزی را به درستی نشناختهایم و ندانسته حرمت آن را شکستهایم. باری از این سخنان که درگذریم، صلاح الدین سلجوقی، اندیشمندی ژرفاندیش و پرکار بود و درد و دغدغهای دانایی داشت. کتابها و نوشتههای او، بهترین گواه این سخن است. وی احاطهای شگفتآوری بر فلسفه، ادبیات، عرفان و دیگر عرصههای علوم اسلامی داشته است.
از معاصران ما، به جز اسماعیل مبلغ، کمتری کسی را می توان یافت که به اندازهای سلجوقی بر متون کلاسیک اسلامی احاطهای عمیق داشته باشد. سلجوقی، بر زبان عربی که اولین روزنهای فهم «سنت» است تسلطی بی مانند داشت، به همین جهت، وی به درک و شناختی عمیق از «سنت» دست یافته بود.
در عین حال، وی از فلسفهای اروپایی نیز بی بهره نبود و آن را به خوبی می شناخت. در «نقد بیدل» به فلسفههای معاصر اروپایی توجه داشته است و در کتاب «تجلی خدا در آفاق و انفس» به شرح آرای متفکرانی همچون دکارت، کانت، اسپینوزا، روسو، لاک، لایبینتز، توماس آکویناس و دیگران پراخته است.
همچنان در باب براهین اثبات وجود خداوند در اندیشهای فلاسفهای یونان باستان، امثال سقراط، افلاطون و ارسطو بحث کرده است. سلجوقی به رغم این که مرد سیاست نیز بود، و در دورههای مختلف، مسئولیتهای مهم دولتی نیز داشته است، اما در عین حال، تفکری عرفانی و صوفیمسلک نیز داشته است.