گزارش جلسه‌ی انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه در محل اقامتگاه بوم گردی به تاریخ شنبه ۱۴۰۲/۰۲/۰۹ به قلم شاعر همشهری عزیز خانم نازنین مرادی

گزارش جلسه‌ی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۲/۰۲/۰۹ به قلم شاعر همشهری خانم نازنین مرادی (بخش اول)

چمن حکایت اردیبهشت می‌گوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت

قطب

بعد از کلی سر و کله زدن با کتاب‌های اطرافم، کمی به منظره‌ی پشت پنجره نگاه می‌کنم. خورشید در آغوش آسمان غرق شده، نه دل ماندن دارد و نه پای رفتن… در تمام مسیر، سرم را به سمت پنجره‌ی ماشین خم می‌کنم. بوی اردیبهشت روی تن تمام خیابان‌ها نشسته، بعد از گذشت زمستان و آمدن بهار، خورشید فرصتی پیدا کرد که در آسمان تنی برقصاند و دل‌های ما را آب کند. نه تنها دل، بلکه نزدیک بود خودمان هم آب شویم!🙂

با زینب وارد اقامتگاه تهمینه شدیم. اولین چیزی که توجه‌مان را جلب کرد گل‌های صورتی و سرخی بود که با وزش باد انگار روی زمین دنبال هم می‌دویدند و شاخه‌ها و برگ‌های درختان را به دنبال خود می‌کشاندند.

خانم بهنام برنامه را شروع کردند. با دعوت ایشان، استاد نجف زاده برای حافظ‌خوانی آماده شدند، صحبتی در مورد غزل حافظ نشد. خانم بهنام اشاره‌ی به هفته‌ی معلم کردند و جناب زال برای شعرخوانی تشریف آوردند: «می‌ترسم اشتباه کنم عاشقت شوم/ عمر تو را تباه کنم عاشقت شوم/ میلی به من نداری و میلم کشد به تو/ ترسم فقط نگاه کنم و عاشقت شوم) دو بیت از غزل جناب زال را با سرعت نوشتم و به ادامه‌ی غزل گوش دادم بعد از این غزل زیبا و هنرمندانه چهارپاره‌ای هم از ایشان شنیدیم.

شاعر بعدی آقای منصوری بودند که غزلی قدیمی خواندند: «آمدی جانم به قربانت ولی حالا که من/ در فراق شانه‌های تو سرم بر باد رفت» در حالی که به شعر گوش می‌دادیم، میکروفن شیطنتش گل کرد و چند باری در میانه‌ی شعر خود را به خواب زد و درست در پایان شعر از خواب بیدار شد.

نوبت به شنیدن غزلی از خانم آرین نژاد رسید. این غزل هم مثل شعرهای قبل ایشان هنرمندانه و زیبا بود. استاد موسوی کمی در مورد شعر صحبت کردند و نکاتی را ذکر کردند.

با دعوت خانم بهنام، زینب جان ناصری با ترانه‌ای که از قبل آماده کرده بود و پاکتی در دست، به سمت جایگاه رفت تا آن لحظه سوالی ذهنم را قلقلک می‌داد که چرا امروز این‌قدر رفتارهای زینب عجیب شده؟! ترانه‌اش را که خواند از اردیبهشت گفت و فردی ناشناس که متولد این ماه است. با کنجکاوی به اطرافم نگاه کردم تا آن فرد را پیدا کنم که با شنیدن اسمم از زبان خانم بهنام کمی شوکه شدم و بالاخره دلیل آن همه هیجان و بی‌تابی زینب را فهمیدم. با شنیدن تبریک‌های تولدم و کادویی که زینب با ذوق آماده کرده بود، قند توی دلم آب شد. ممنونم از زینب عزیزم و تمام دوستان شاعر بابت این غافلگیری دوست داشتنی🧡

آقای شریفی داوطلب بعدی برای شعرخوانی بودند با این تفاوت که این بار به یک ترانه مهمان‌مان کردند. کمی در مورد شعر ایشان صحبت شد. بین شعرهای که خوانده شد عجیب جای شعر محلی خالی بود که خوشبختانه آقای حسینی این آرزو را تبدیل به واقعیت کردند و با شعری محلی به جایگاه آمدند.

تعداد شاعران حاضر در جمع هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد، آن‌قدر که تمام اقامتگاه بوی شعر گرفته بود. استاد صباغ زاده با غزلی از سعدی شروع کردند و بعد با غزلی ناب از خودشان به استقبال شعر سعدی رفتند: «تسلیمم اگر دوست دلش بر سر جنگ است/ جنگ است ولی جبهه‌ی دشمن دل تنگ است/ خوابی و من مست تماشای توام باز /موی تو به‌هم‌ریخته‌اش نیز قشنگ است»

گزارش جلسه‌ی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۲/۰۲/۰۹ به قلم شاعر همشهری خانم نازنین مرادی (بخش دوم)

 

در بین صحبت‌های خانم بهنام چند باری به روز معلم اشاره‌ای شد و تبریکی به مناسبت هفته‌ی معلم از زبان ایشان با طعم شعر شنیدیم. استاد جهانشیری با متانت برای شعرخوانی تشریف آوردند و شعری به مناسبت هفته‌ی معلم خواندند.

 

نوبت به آقای زارع رسید سعی کردم این بار حواسم را جمع کنم (همان حواس به ظاهر جمعم را که گاهی در خانه جا می‌گذارم😊) تا حداقل مصرعی از شعر ایشان را بنویسم. تا آمدم بنویسم: «باران نمی‌دانی مگر اردیبهشت است» از ادامه‌ی مصرع دوم جا ماندم و مات و مبهوت شعر شدم.

خانم محمودی ما را مهمان ترانه‌ای زیبا کردند. نوبت به دختر خوش‌صدای انجمن، خانم قربانی رسید. با متانت و صدایی گیرا شعری را که محبوب خودشان بود را خواندند.

تهمینه جانِ کرمانی برای شعرخوانی دعوت شد از بین بوته‌های گل که رد می‌شد انگار هر کدام دستش را می‌گرفتند و به سمت خود می کشاندند تا روی موهای زیبایش بنشینند. همین محبوبیت او بین گل‌ها مانع این شد که راحت به سمت جایگاه بیاد و کمی جوهر استرس روی خاطر آسوده‌اش ریخته شد، شعری زیبا با لحنی زیبا برایمان خواند.

حسام‌الدین مهدوی با بازیگوشی از لابه‌لای صندلی‌ها رد شد و پشت میکروفن نشست و شروع به خواندن شعر کرد. آقای اعتقادی شعری زیبا با موضوع معلم خواندند و خانم یعقوبی به اصرار عزیزان، غزلی قدیمی خواندند و ما غرق در واژه واژه‌ی این شعر شدیم.

بین صحبت‌های خانم بهنام، غزل کوچولو آرام و با شیطنت پشت میکروفن نشست و منتظر ماند تا شعرش را بخواند. با همان گویش شیرین و دوست‌داشتنی شعری زیبا خواند .

و اما نوبت به داستان جذاب و گیرای «خسرو و شیرین» رسید و چه راوی‌ای بهتر از استاد موسوی عزیز. البته که جای آقای وفاپور بین جمع خالی بود و ما قدردان زحمت‌های ایشان برای روایت خسرو و شیرین هستیم. بعد از پایان روایت، گروهی از دوستان آماده‌ی رفتن شدند به گالری نقاش دوست‌داشتنی انجمن، خانم آتیه ستوده. و من که طبق معمول باید به جمع به اصطلاح شیرین کتاب‌هایم بر‌می‌گشتم از این ماجرا غایب ماندم. به امید دیدن همه‌ی عزیزان در شنبه‌ی بعد.

 

قطب

 

 

 

تهیه کننده  گزارش  خانم نازنین_مرادی

https://t.me/anjomanghotb

پی‌نوشت‌ها:
شعر ابتدا از سعدی است.
مجری جلسه‌ی بعد: خانم ویدا قربانی
نویسنده‌ی گزارش جلسه‌ی بعد: خانم مریم بهنام
بحث ادبی جلسه‌ی بعد: نگاهی به شعر گفتاری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *