جشن “چله تابستان ” بهانه ای برای زدودن غبار غم
تهران-ایرنا- شاید یکی از درس های گذشته از نیاکانمان که امروز به دلیل مشکلات و گرفتاری های زندگی معاصر بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم، همین جشن های ملی است؛ همین بهانه های کوچک برای شادمانه زیستن.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، نگاهی به تقویم ایران باستان نشان می دهد که نیاکان ما، آریایی های سخت کوش، چگونه حتی سیاه ترین روزهای زندگی شان را (به دلایل مختلفی چون کاستی های دانش، کمبود فناوری و طبیعت خشن و …) به بهانه ای برای جشن بدل می می ساختند و خروجی این جشن ها و آیین های دست جمعی همواره افزایش روحیه مقابله و جنگ با ناملایمات زندگی بوده است. جشن چله تابستان که در دهم مرداد ماه برگزار می شود، یکی از همین آیین هاست که همانند بلندترین شب سال، بلندترین و گرم ترین روز سال هم برای ایرانیان باستان، فرصتی و محملی برای گردهم آیی و افزایش روحیه جمعی بوده است.
«احسان افکنده» متخصص تاریخ ایران باستان و استاد دانشگاه شهد بهشتی در گفت وگو با پژوهشگر ایرنا در توضیح این جشن بیان داشت: اساسا جشن در ایران باستان جنبه دینی داشته است؛ یعنی در آن برهه زمانی (دنیای باستان) جشن ها در همه جا جنبه دینی داشته انداساسا جشن در ایران باستان جنبه دینی داشته است؛ یعنی در آن برهه زمانی (دنیای باستان) جشن ها در همه جا جنبه دینی داشته اند؛ در این جشن ها ما دسته ای را داریم که به صورت ثابت در طول ماه های برگزار می شده است؛ یعنی جشن هایی مبتنی بر ماه. قاعده این جشن ها به این صورت بوده است که باید ماه و روز با هم منطبق می بوده اند؛ یعنی در این جا ما چیزی به اسم هفته به معنای تقسیم بندی های کوچکتری از ماه که به هفت تقسیم شده باشد، نداریم. هر روز از ماه (که معمولا سی روز بوده است) را داشته ایم که به نام خودش نامگذاری می شده است. در نتیجه ۱۲ ماه سی روزه در سال داشته ایم (سال با این قید که ۵ ماه اول مانند امروز ۳۱ روزه نبوده اند و ۵ روز اضافه که به سال می افزوده اند و یک سال ۳۶۵ روزه را درست می کرده اند). در این مدل تقویم علاوه بر این که هر ماه به اسم یکی از (معمولا می گویند فرشتگان) وجوه مهم آیین زرتشتی نامگذاری می شد، روزها هم به همین نحو بود؛ یعنی ما ماه فروردین، اردیبهشت تا سپندار مزد (که اسفند از آن گرفته شده است) را داریم و سی روز هفته که به همین نحو نامگذاری شده اند؛ و اینها وجه مهم این آیین است.
«در نهایت از انطباق ماه و روز (وقتی ماه و روز بر هم منطبق می شده اند) جشن های ایرانیان باستان تعیین می شده است. این جشن ها با تطابق فروردین روز با فروردین ماه، شروع شده و با اسپندارمزد روز با اسپندارمزدماه خاتمه می یافته است.
این نکات از باب درک جشن تیرگان بیان شد تا برسیم به این که جشن تیرگان زمانی اتفاق می افتاد که تیر روز از تیرماه با هم منطبق می شوند».
وی افزود: واژه «تیر» یا «تیشتر» تلفظ دیگری است از ایزد یا خدای موکل باران، آب های نازل و آسمانی. اهمیت این روز برای جشن به دلیل اهمیت موکل آب در ایران باستان یعنی خدای آب ها یا باران که به آن جشن آب ریزگان هم گفته می شده است. معنی اولیه این جشن ارتباط با آب داشته که در اقیلم پر از خشکسالی فلات ایران (که امروز هم این کم آبی را داریم و آن زمان هم داشته ایم) کمبود آب و باران بوده است؛ بنابراین مردم دست به دعا می شده اند برای این ایزد که او باران را جاری کند. قسمتی از کتاب اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) را داریم که شرح نبرد تیشتر با دیو خشکسالی است؛ یعنی دیو خشکسالی ای داریم که در این فصل و در این ماه از سال، تلاش خودش را برای خشک کردن کل کشور ایرانی انجام می دهد و تیشتر در این ماه با آن مبارزه می کند؛ استعاره جالبی دارند و آن این است که در صورتی که مردم آریایی (یا ایرانی) برای تیشتر دست به دعا و نیاز می برده اند، تیشتر می توانست پیروز شود و در صورتی که دعایی از جانب مردم صورت نمی گرفت، این دیو خشکسالی بود که پیروز می شد و آن ماه پیروزی خشکی و نیروهای اهریمنی سر می گرفت. این مبنا و فلسفه جشن تیرگان است که فکر می کنم حتی تا دوره بعد از اسلام هم کم و بیش در بسیاری از جاهای کشورمان انجام می شده است.استعاره جالبی دارند و آن این است که در صورتی که مردم آریایی (یا ایرانی) برای تیشتر دست به دعا و نیاز می برده اند، تیشتر می توانست پیروز شود و در صورتی که دعایی از جانب مردم صورت نمی گرفت، این دیو خشکسالی بود که پیروز می شد و آن ماه پیروزی خشکی و نیروهای اهریمنی سر می گرفت. این مبنا و فلسفه جشن تیرگان است که فکر می کنم حتی تا دوره بعد از اسلام هم کم و بیش در بسیاری از جاهای کشورمان انجام می شده است.
در برخی منابع و صحبت ها مطرح می شود که این جشن همان «جشن تموز» در تابستان است، افکنده در این باره افزود: تموز نام ماه سریانی است و یک مطابقتی با ماه تموز یا دموزی (که نام کهن بابلی این ماه است) وجود دارد چرا که هم تقویم بابلی و سریانی و هم تقویم ایرانی، بر اساس دوره های تاریخی یکسان (هردو شمسی و ۳۶۰ روزه) لحاظ می شده اند.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا این جشن به عنوان بلندترین روز سال، جشنی است در مقابل یلدا یا طولانی ترین شب سال، افزود :این توجیهات بعدها به وجود آمده اند؛ در ابتدا که این جشن ها شکل می گرفت (جشن یلدا و …) به هیچ وجه این ها را مقابل هم قرار نمی دادند؛ ولی از آنجایی که بعدها (در همان دوران باستان) به لحاظ تقویم و نجوم ایرانی ها پیشرفت کردند و انقلابین رخ داد (دو انقلاب نجومی سال: انقلاب تابستانی و انقلاب زمستانی همانطور که اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی با هم در تقابل هستند؛ انقلاب ها هم نقطه مقابل هم هستند) کم کم جشن ها را هم به نوعی با هم در تقابل دانستند؛ ولی در ابتدا ارتباطی بین قضیه زمستان و تابستان وجود نداشت و همانطور که بیان شد بحث مبنای این جشن جنگ خشکسالی با ایزد باران بوده است.
در مدح شادی
این متخصص تاریخ باستان در پاسخ به این سوال که آیا می توان برخی تحلیل ها را که غمگین بودن امروز ما را به گذشته تاریخی مان پیوند می زنند و با استناد به ادبیات کهن ما را مردمی از ازل ناشاد می دانند خاطرنشان ساخت: این بحث به جامعه شناسی تاریخی و روانشناسی تاریخی مربوط است؛ اگر نخواهیم حتی به این علوم ارجاع دهیم طبیعتا هیچ قومی نیست که آمار غم از ابتدا در آن زیاد بوده باشد و در این مباحث معمولا علل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … در همه جای دنیا دخیل است؛ ولی در دوره باستان بحث شادی بسیار مهم است؛ در اینجا یک نکته مهم تاریخی داریم در زمانی که شاه یا فرمانروا در ابتدای سخنانش با خدا راز و نیار می کند و می گوید: «خدای بزرگ است اهورا مزدا که زمین را آفرید که آسمان را آفرید که شادی (در تلفظ باستانی می شوند «شیاتی») را برای مردمان آفرید». وقتی بر شادی چنین تاکید وجود دارد، بعید می دانم بتوانیم آنان را ملت غمگینی تصور کنیم.
«هرچند باید بر این نکته تاکید کنم که جشن که امروز معادلی برای Party انگلیسی است با جشن ایران باستان، نه این که ارتباطی ندارد که ارتباطی ثانوی دارد؛ در واقع جشن ها در آن زمان قید و جنبه دینی داشته اند و اگر شادی ای هم وجود داشته، این شادی مرتبط با دین بوده است؛ می خواهم بگویم این جشن ها شبیه جشن های امروزی و فقط برای شادی نبوده و فلسفه مذهبی و دینی به عنوان بخشی مهم از جنبه حیات اجتماعی انسان ها بوده است».