به مناسبت زادروز ملک الشعرای بهار؛ محمدتقی بهار، مرغ سحر و شجریان
بهار در سرایش ترانه و تصویر دستی قوی داشت چراکه پس از گذشت بیش از ۶۵سال هنوز ترانهٔ مرغ سحر او، مورد توجه مردم است و خوانندگان بسیاری آن را خواندهاند اما این ترانه با صدای استاد شجریان چیز دیگری است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، امروز ۱۶ آبان ماه زادروز یکی از بزرگترین شاعران آزادیخواه و وطندوست ایران, محمدتقی بهار است. بیشک اگر بخواهیم سه یا چهار قصیده سرای تاریخ ادبیات کشورمان را نام ببریم، یکی از آنها محمدتقی بهار مشهور به ملکالشعراست.
غلامحسین سالمی (شاعر و مترجم) در یادداشتی که برای ایلنا نوشته؛ علاوه بر اشاره به زندگینامهی بهار، به نکاتی درباره شعر او و ویژگیهایش پرداخته است. یادداشت این شاعر و مترجم را در زیر میخوانید:
«بهار، ادیب، شاعر، روزنامهنگار و مردی سیاسی بود. او در آبان ماه ۱۲۶۵ خورشیدی (ربیع الاول ۱۳۰۴ قمری) در مشهد به دنیا آمد و پس از درگذشت پدرش زندهیاد «محمدکاظم صبوری»، ملکالشعرای آستان قدس رضوی، به فرمان مظفرالدین شاه قاجار، لقب ملک الشعرایی پدر به او عطا شد.
بهار از کودکی در خانهٔ پدر شاعرش با شعر آشنا شد و زبان فارسی و قرآن را از پدر آموخت و از هجده سالگی نزد شادوران ادیب نیشابوری که مردی به راستی ادیب و شاعر بود به فراگیری ریزهکاریهای ادبیات و چم و خمهای کار ادبی پرداخت. از جوانی وارد زندگی اجتماعی سیاسی شد و در هنگامهٔ کشاکش محمدعلی شاه با مسجد، به یاری آزادی خواهان برخواست و تا واپسین روزهای زندگی یعنی اردیبهشت ۱۳۳۰ خورشیدی، هیچگاه از این راه پای پس نکشید.
اگرچه نخستین آثار ابی-سیاسیاش در رونامهٔ خراسان چاپ میشد ولی در سال ۱۳۲۸ قمری خود به جرگهٔ روزنامهنگاران پیوست و «روزنامهٔ نوبهار» را به عنوان ناشر افکار حزب دموکرات منتشر کرد. بعد از توقیف این روزنامه، روزنامهٔ دیگری با نام «تازه بهار» هم منتشر کرد که آن هم در سال ۱۳۳۰ قمری توقیف شد خودش را هم دستگیر کردند و به حالت تبعید به تهران فرستادند. در سال ۱۳۳۲ قمری به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و در ۱۳۳۳ قمری دورهٔ تازهٔ «روزنامه بهار» را انتشار داد که این روزنامه هم بارها توقیف و آزاد شد. در سال ۱۳۳۶ قمری (انجمن ادبی دانشکده) را بنیاد نهاد و همزمان مجلهٔ ادبی دانشکده را منتشر کرد. این مجله کمک بهسزایی به شناساندن ادبیات اروپایی به خوانندگان ایرانی کرد.
بهار در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به اتهام مخالفت با رضاشاه به زندان افتاد و تا سال ۱۳۱۲ خورشیدی زندانی بود و سپس در همان سال به اصفهان تبعید شد. او تا ۱۳۲۲ خورشیدی چندین بار به زندان و تبعید محکوم شد. در بین سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶ خورشیدی رییس کمیسیون ادبی (انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحادیه جماهیر شوروی) بود. (نخستین کنگره نویسندگان) و گویندگان ایران به ریاست او برگزار شد.
محمدتقی بهار جمعاً شش دوره به وکالت مجلس انتخاب شد و در سال ۱۳۲۵ خورشیدی هم به وزارت فرهنگ برگزیده شد.
بهار در نظم و نثر استادی بیهمتا و همتزار بزرگان ادب و زبان فارسی بود. او به سبک خراسانی شعر میسرود و در فنون شعر قدیمی و جدید مهارت داشت و معانی نو را در قالب شعر کهن میریخت. برخی از منتقدان او را شاعر مقتضیات نامیدند.
مقام شامخ بهار در قصیدهسرایی انکارناپذیر است و نمونههای بسیار فاخر و ارزندهای از قصیده را در مجموعه آثار او میتوان دید. اگرچه بهار در بیشتر آثار خود خوشبین و امیدوار است ولی بهطور کلی در نیمهٔ دوم زندگی آثارش سرشار از بدبینی و یأس از زندگی و نگرانی از آینده و عدم اطمینان به همه کس و همه چیز است.
تسلط بهار به زبانهای قدیم ایرانی و پژوهشهایش در دیوانهای شعرای متقدم زبانزد همگان بود و هست.
در قصاید بهار دلبستگی و عشق او به ایران و ایرانی به روشنی دیده میشود. در تمامی قصایدش جلوههای میهن دوستی به خوبی نمودار است. مثلاً در قصیدهٔ (به یاد وطن) که به نونیه مشهور است، او با دیدن مناظر زیبای منطقه به یاد وطن میافتد و این ابیات را میگوید:
شد داغ دلم تازه که آورد به یادم
تاریکی و بد روزی ایران کهن را
آن روز چه شد کایران ز انوار عدالت
چون خلد برین کرد زمین را و زمن را
وانروز که کمبوجیه پیوست به ایران
فینیقی و قرطاجنه و مصروعدن را
وآن روز که دارای کبیر از مدد بخت
برکند زبن ریشه آشوب و سقن را
خون در رگ من موج زند از شرف و فخر
چون یاد کنم رزم کراسوس و سورن را
یا در قصیدهٔ دماوندیه خود میگوید:
بیفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل زهم ایننژاد و پیوند
برکن زبن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
و در قصیدهٔ پیام ایران میخوانیم:
به هوش باش که ایران تو را پیام دهد
تو را پیام به صد عز و احترام دهد
بهار همواره طرفدار حقوق زنان و آزادی و برابری آنان با مردان بوده است. بهار میگوید:
زن بود شعر خدا مرد بود نثر خدا
مرد نثری سره و زن غزلیتر باشد
شعر هرچند به تنهایی خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد
او در قصیدهٔ کوتاه وطن من میگوید:
ای خطهٔ ایران مهینای وطن من
این گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سر و سمنم نیست
ای باغ گل و لاله و سرو سمن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بیبرگ
از بافته خویش نداری کفن من
و در قصیدهٔ جغد جنگ نفرت و انزاجرش را از جنگ به خوبی نشان میدهد:
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده بود نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
به هر زمین که باد جنگ بروزد
به حلقها گره شود هوای او
جهان شود چو آسیا و دم و به دم
به خون تازه گردد آسیای او
و سپس میسراید:
کجاست روزگار صلح و ایمنی
شکفته مرز و باغ دلگشای او
فنای جنگ خواهم از خدا که شد
بقای خلق بسته در فنای او
بهار در سرایش ترانه و تصویر نیز دستی قوی داشت چراکه پس از گذشت بیش از ۶۵سال هنوز ترانهٔ مرغ سحر او، مورد توجه مردم است و خوانندگان بسیاری آن را خواندهاند اما این ترانه با صدای استاد شجریان چیز دیگری است.
دیوان بهار شامل قصیده، مسمط، ترکیب بند، ترجیع بند، مثنوی، غزل، رباعی، دو بیتی و قطعه، همچنین تصنیفها و اشعارش به زبان محلی در سال ۱۳۳۵ چاپ شد. از دیگر آثار بهار میتوان به سبکشناسی (سه جلد) و منظومه چهار خطابه و یادگار زریران اشاره کرد.
روحش شاد و یادش گرامی»