خاطراتی در باره شهرستان تربت حیدریه اجتماعی، فرهنگی وتاریخی از همشهری عزیزمان علیرضا بختیاری دبیر بازنشسته آموزش و پرورش (بخش ۲ باع نظر و مسجد گودی )

مطالبی که در ذیل ملاحظه  میفرمایید در واقع خاطرات همشهری عزیزمان اقای علیرضا بختیاری است که با تشویق دوستان و اینجانب قرار شد در سایت تربت ما درج شده و پس از تکمیل و ویرایشی که از باز خورد ان به بدست  می اید بصورت کتابی در دسترس همشهریان قرار گیرد مانند کتاب( قند و قروت روانشاد تهرانچی )ولی با توجه به اینکه حتما  همشهریان  نظرات . پیشنهاد ، مطلب ، عکس و دستنوشته ای خواهند داشت که بخواهند به ان اضافه نمایند لذا خواهشمند است  درصورت داشتن نظر و یا ایده ای در این مورد لطفا با تلفنهای ۰۹۱۵۵۳۱۵۲۳۳ اقایان بختیاری و یا  ۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴خطیبی    تماس حاصل فرمایید و یا با تلگرام با همین شماره ها نظرتان را ارسال فرمایید با سپاس از همکاری صمیمانه شما

قسمت دوم

خیابان فرمانداری یا شاهرضای شرقی (آیت الله طالقانی فعلی)، خیابانی پرماجرا در تاریخ تربت است. .
وجود دو مکان و یک چهارکوچه، شاهد اتفاقات مهمی در تاریخ تربت حیدریه بوده است.
این خیابان، از فلکه مرکزی (مسجد جامع) شروع، و به میدان فتح المبین فعلی( آخرآسفالت آن زمان) خاتمه می یافت.
این سه مکان مهم عبارت بودند از:
۱- باغ نظر یاباغ حکومتی
۲- کوچه شیر چهارسوق
۳-مسجد گودی (امام زمان علیه السلام فعلی)
باغ نظر یا باغ حکومتی، در این خیابان – که قسمت کوچکی از آن فعلاً به ساختمان فرمانداری فعلی اختصاص دارد دراصل محل اسقرار حاکم تربت بوده است
این محل علاوه بر وجود عمارت حاکم و (دَرْبْخانه حکومتی) (اداره فرمانداری) محل اعلام نظر قطعی درباره محکومین به اعدام، نیز بوده است.
سنگ مدور و بزرگی درداخل باغ وجود داشته که معاریف شهر، گِرد آن ، به عنوان میز کار جمع شده و محکومین به اعدام را که جرمشان محرز شده بود می‌آوردند و در وسط جمعیت روی سنگ می چرخاندند تا این بزرگان، نظر پایانی و قطعی خود را درباره اعدام یا بخشش وی اعلام کنند.
باعرض پوزش وتقاضای عفو ازخوانندگان عزیز در جریحه دار نمودن احساساتشان ، صحنه ای ازاین اعدامها را که ازقول یکی از شاهدین( مرحوم دلداری ) شنیده ام نقل میکنم:
ایشان نقل میکرد ،یکی از محکومین که گویا قاتل خطرناکی هم بود ،پس از اِبرام حکم درباره او، جلاد نیز برای اتمام حجت، محکوم را یک مرتبه دیگر از جلوی قضات عبور داد تا اگر احتمالا در نظر آنها تغییری حاصل شده اعلام نمایند وچون قضات بر حکم خود اصرار داشتند ، دستهای محکوم را از پشت بست و وی را کنار برکه آبی در همان نزدیکی برد و او را به رو ، بر روی زمین قرداد، آنگاه زانو را برپشتش گذاشت ودو انگشت خودرا داخل سوراخ بینی محکوم گذاشت وسراورا به طرف عقب کشید،سپس خنجررا برگلوی وی گذاشته وبایک حرکت سررا ازبدنش جدا نمود.
سپس سر را در سطلی قرارداد وجلو جمعیتی که جهت دیدن اعدام حاضر شده بودند میگرداند، تا ازمردم دستخوش بگیرد.
توضیح اینکه: دربین روستائیان خراسان رسمی بوده است که چون گرگی مزاحم مردم و گوسفندان آن روستا میشده است ، عده ایی به تعقیب حیوان می پرداختند و چون فردی موفق به شکار و کشتن گرگ میشده است ، سرگرگ را از بدنش جدا کرده و به روستا آورده و به تک تک خانه ها آنرا نشان میداد. یعنی اینکه من ، مزاحمت را از سر شما بر طرف کردم. پس به پاس خدمتم ، انعامی به من بدهید .
این انعام دادن در بین روستا ئیان به ( کلّه گرگی ) معروف شده است . و این گونه گردانیدن سر در بین مردم توسط جلاد ،به نوعی تداعی کننده این رسم بوده است .( یکی از دوستان دراین مورد نکته قابل توجهی را مطرح می کرد که : اعدام به وسیله سربریدن دراسلام مطرح نیست )
از حاکمان تربت که در آن زمان به (کوتوال) یا (کلانتر )هم معروف بود و زندگی وی با حوادث عجیبی همراه بوده است مرحوم (صدرالعلماء) میباشد.

ادامه دارد…

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *