سخنی از سر درد با رئیس‌جمهور محترم باور مردم درد می‌کند نه دست و پای شان! آقای رئیس جمهور! ناساز و ناکوک نمی‌نوازید؛ کلاً دارید خارج می‌زنید، آن که برایش نسخه می‌پیچید اسمش مردم است، مردمی که هرچه داشته‌اند به پای سخنان امیدوارکننده شما ریخته‌اند و اندک امیدی هم اگر مانده به بعدِ ۱۴۰۰ است یعنی تا آن زمان انتظار دارید مردم با باد هوا و وعده روزگار بگذرانند

آفتاب یزد ـ منصور مظفری: معتقدم «هرکسی را بهر کاری ساختند.» مثلا من نمی‌توانم در مورد فرضیه‌ها و یافته‌های علمی جامعه شناسی حرف بزنم چون خبره ی این رشته ی پیچیده و حساس دانشگاهی نیستم اما وقتی در جامعه با مردم و افکار عمومی رو در رو می‌شوم، قطع به یقین می‌توانم به وضوح «ترک بر اعتماد» را نه درک کنم که ببینم. کمی اگر حساس‌تر و موشکافانه‌تر بنگریم خواهیم دید فقط سرمایه‌های مردم در بازار سرمایه اعم از طلا و مسکن و ارز و بورس در حال
تبخیر شدن نیست بلکه «سرمایه‌های اجتماعی» نیز در حال از بین رفتن است (مردمی که با جان و دل همراه نظام بوده و هستند ولی تحمل برخی مدیران ناکارآمد را ندارند) یعنی در دوسوی ماجرای بر بادرفتن ها، هم زمان که مردم سرمایه از کف می‌دهند به همان میزان و شاید اندکی بیشتر، سرمایه‌های اجتماعی خود را در حُکم کالایی می‌نگرند که دیگر خریداری ندارد. پس در این میانه دو باخت نصیب دوسوی ماجرای «دولت ـ ملت» شده است و دیگر هیچ.
ممکن است بگویید این روزها، حاشیه بر متن غلبه کرده است، مانیز با شما همداستانیم که حواشی از متون پیشی گرفته اما باید اقرار کنیم که متنی باقی نمانده و هرآن چه هست حاشیه است حاشیه‌هایی که سفیدی‌های متن را نیز سیاه کرده است.
شنیده‌اید لابد که «هر سخن جایی و هر نکته، مکانی دارد.» این را نیز قطع به یقین شنیده‌اید که:
«تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.» زمانه است دیگر؛ در حالی که مردم در ابتدای از دست دادن‌ها هستند، ناگهان خبر می‌رسد رئیس دولت فرمایش فرموده‌اند که:«کی گفته حال مردم بد است؟ ما هر روز نظر سنجی بصری می‌کنیم، خیلی هم خوب و از خوب بهتر؛ عالی هستند!» ما نمی‌دانیم، مردم نیز متوجه نشدند که گفتن چنین حرفی، اولاً چه دلیلی داشت و ثانیاً چه ضرورتی»!
بگذارید موضوع را از زاویه‌ای دیگر بشکافیم. روزنامه‌ها بارها و بیشتر از بارها نوشته و درخواست داده‌اند که آقای رئیس جمهور! بیایید با مردم بدون هیچ واسطه‌ای حرف بزنید، از صدا و سیما از تریبون‌هایی که در اختیار دارید حتی از کانال روزنامه ها، بالاخره مردم تشنه ی شنیدن هستند که دقیقاً دارد چه بلایی سرشان می‌آید اما جماعتی تنگ نظر و دچار افکار فضائی و ماورائی اطراف حضرتعالی را گرفته‌اند و لابد به جز فلیتر کردن انتقادات، طرح‌هایی نیز ارائه می‌دهند که تهِ ماجرا ختم می‌شود به حذف نام روزنامه‌های عمدتاً منتقد و بی‌پاسخ گذاشتن سوالاتی که مردم پرسیده‌اند و ما فقط سر و شکلی روزنامه نگارانه به آن داده ایم.
القصه…
این روزها، مردم از هم می‌پرسند بغل دستی شما در هیئت دولت که سخن گفتن نمی‌داند، از منبر پایین آمدن نیز بلد نیست؟! یعنی اگر مجلس ملاحظه می‌کند یا حتی دچار محافظه کاری است، خود رئیس دولت متوجه نیست که این دیگر محبوبیت حسن روحانی نیست که به تاراج می‌رود که این سرمایه‌های مردم است و دارایی به نادار تبدیل شده
آنان است که دود می‌شود مردمی که با این شرایط به وجود آمده توسط برخی مدیران ناکارآمد به نظام خود اعتقاد دارند و با جان و دل از نظام دفاع می‌کنند.
حالا فرض می‌کنیم شخص رئیس قوه ی مجریه خودش را تنها شخص لایق می‌داند که می‌تواند این کشتی بی‌لنگر را به ساحل نجات برساند، نمی‌شود دستی به سر و روی کابینه کشید، تغییری، تبدیلی، مشاوری، مشاوره ای… بینی و بین الله اصلا احساس نمی‌کنید برای مردمی که «باورشان» درد می‌کند نباید«مسکن و پماد درد شکن» تجویز کرد؟
این همه نوشتیم که بگوییم آقای رئیس جمهور، ناساز و ناکوک نمی‌نوازید؛ کلاً دارید خارج می‌زنید آن که برایش نسخه می‌پیچید اسمش مردم است، مردمی که هرچه داشته‌اند به پای سخنان امیدوارکننده شما ریخته‌اند و اندک امیدی هم اگر مانده به بعدِ ۱۴۰۰ است یعنی تا آن زمان انتظار دارید مردم با باد هوا و وعده روزگار بگذرانند از همان دست وعده‌های به سر نیامده یعنی… آقای رئیس جمهور! هنوز و همچنان از ولنجک که راهی پاستور می‌شوید از همان پشت شیشه متوجه نشده‌اید «باور»مردم درد می‌کند نه دست و پای شان!؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *