تاریخچهای از نخستین مؤلفان دستور و قواعد صرف و نحو فارسی در قرون اخیر و کتابهای معروف دستور پارسی دستور زبان پارسی استاد علامه جلالالدین همایی – در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری نابغه ذوق و فضل و ادب مرحوم میرزا حبیب اصفهانی ظهور کرد و به تصنیف دستور فارسی برای فارسی دست یازید و الحق گوی فضیلت از همه کس ربود اگر درست دقت کنیم و انصاف بدهیم سنگ بنای طرز قواعد و دستور زبان فارسی به دست مرحوم میرزا حبیب گذارده شده و از هر جهت شایسته و دربایست است که او را یکی از نوابغ و بزرگان فضل و ادب و از خدمتگذاران حقیقی فضل و ادب بشماریم(بخش اول)
دانشمندان گذشته ما بیشتر توجهشان به زبان عربی بوده و بسی جای افسوس است که به تدوین قواعد فارسی چندان توجه نکرده و در این باره اثری از خود نگذاشته یا اگر آثاری داشتهاند به دست ما نرسیده است. اگر عشر آن همه رنج و زحمت را که در وضع و تدوین و تکمیل علوم عربیه کشیدهاند در قواعد زبان فارسی متحمل شده بودند صرف و نحو فارسی به حد کمال میرسید و اینکه میبینید در این اواخر اندکی به صرف و اشتقاق توجه شده از برکت لغت است که احتیاج شدید بدان داشتند بلکه این صرف و اشتقاق هم از قبل توجه به عربی است.
نویسندگان پیشین مخصوصاً در دوره سامانی و غزنوی چون قواعد زبان و سرمشق و نمونه کاملی از نثر صحیح فصیح فارسی در دست نداشتهاند هر کس به سلیقه خود چیز نوشته و این خود یکی از علل آن است که در نثر فارسی اسلوبها و طرزهای گوناگون پیدا شده و بیشتر این اسلوبها از محاورات محلی یا از روی ترجمه کتابهای عربی گرفته شده است.
قواعد فارسی و کتاب المعجم
… قدیمترین کتاب فارسی که متضمن پارهای از مطالب مربوط به صرف و اشتقاق فارسی است و خوشبختانه از دست حوادث گریخته و به دست ما رسیده کتاب المعجم فی معائیر اشعار العجم تألیف شمسالدین محمدبن قیس رازی است که در اوائل قرن هفتم هجری تألیف شده و نخستین بار به تصحیح حضرت استاد علامه جناب اعلمالاعلام آقای میرزا محمدخان قزوینی ادامالله ایام افاضاته و برکاته العالیه در بیروت زیور طبع یافته و بار دیگر در طهران به تصحیح و مقابله دقیق فاضل ارجمند آقای مدرس رضوی وفقهالله تعالی به چاپ رسیده است. این کتاب اصلاً برای صرف و نحو و اشتقاق وضع و تألیف نشده و موضوع آن فن عروض و قافیه و بدیع و نقدالشعر است، اما در ضمن مباحث فن قافیه فصلی راجع به ادوات و حروف معانی دارد از قبیل علامت مصدر و صفات فاعلی و مفعولی و صیغه تفضیل و حروف رابطه و اثبات و ادوات لیاقت و اتصاف و مشابهت و حرف تصغیر و ضمیر و علامت دعا و حرف مضارع و حرف تعجب و تعظیم و امثال آنها که از روی طبقهبندی علوم مربوط به فن صرف و اشتقاق میشود.۱
اتفاقاً خود شمس قیس به این مطلب تصریح میکند و مینویسد: «در این فصل از حروف تهجی بر ترتیب ابتث هر آنچه در لغت دری مستعمل است برشمارم و زوائد مفرد و مرکب آن را که به اواخر کلمات لاحق گردد و در این لغت به منزلت حروف تصریف کلمات ادوات باشد بیان کنم.»۲
وضع و تصنیف این کتاب چنانکه گفتم اصلاً برای مقصود دیگری است اما جسته جسته بعض نکات و دقائق در ضمن مطالب مینویسد که بیاندازه درخور اهمیت است خاصه از این نظر که حالی قدیمیترین مأخذ دستور فارسی است.
بد نیست که بعضی نکات و اشارات مهم این کتاب را یادآور شود:
۱ـ در حرف الف مینویسد: «حرف فاعل و صفت و آن الفی است که در اواخر اصول معنی فاعلیت دهد چنانکه دانا و بینا و شنوا و گویا و در آخر نعوت معنی اتصاف دهد بدان صفت چنانکه زیبا و شکیبا.»۳
این تعبیر که در اواخر اصول معنی فاعلیت دهد درخور دقت و غوررسی است. به احتمال ظاهر استنباط میشود که عقیده شمس قیس یا دیگر دانشمندان قدیم فارسی هم این بوده که اصل و ریشه مشتقات فارسی هیئت امر است۴ و بنابراین هیئت «دان» و «بین» و «شنو» و «گو» را اصول و ریشههای مشتقات شمرده است.۵
۲ـ و نیز در حرف الف جای دیگر مینویسد: «در صحیح لغت دری بین و دان و شنو و گوی اوامر صحیحه نیست الا که چیز دیگر باول آن درآرند چنانکه ببین و بدان و بگو یا گویند و میدان و میبین و میشنو»۶ این نکته هم شاید مؤید نکته پیش باشد که این صیغهها آنگاه امر صحیحاند که با حرف یا با کلمهای در اول آنها استعمال شوند وگرنه جزء اصول و ریشهها شمرده میشوند.
۳ـ در حرف تی گوید: «زوائد این جنس دو حرف است حرف اضافت و ضمیر و آن تائی است که در اواخر اسماء معنی اضافت به حاضر دهد چنانک اسبت و غلامت و در اواخر افعال معنی ضمیر حاضر دهد چنانکه میدهدت و میگویدت. حرف رابطه و اثبات و آن کلمه «است» باشد که در اواخر کلمات فائده اثبات صفت کند در موصوف و ربط صفات کند به موصوف چنانک فلان کس آمده است و نشسته است۷ و این از اختصاصات لغت پارسی است و سخن در اکثر مواضع بیآن تمام نباشد.۸
۴ـ در حرف ذال که امروز دال تلفظ میکنیم و مینویسیم میگوید: «حرف مضارع و آن ذالی مفرد است که در اواخر کلمات فعل را صیغت مضارع گرداند چنانک آیذ و روذ و میگویذ و میشنوذ». و در همه جا نوع کلمهای را که حرف مفرد مثل دال و تاء یا ادوات۹ از قبیل مند و اگر و ناک به آخرشان ملحق میشود معین میکند که فعل است یا صفت یا اسم. اما در اینجا عبارت «کلمات» آورده است. شاید نکتهاش این باشد که این کلمات را ریشه فعل و صفت میداند و از این جهت از نوع افعال و صفات و نعوت نمیشمرد.
راجع به کیفیت تقسیم کلمات فارسی به اصول و نعوت و اسماء و افعال و حروف معانی و ادوات و غیره هم از این کتاب مطالبی استخراج میشود که من جداگانه یادداشت کردهام و فعلاً از شرحش میگذرم.
از روی اصطلاحات و مواضعاتی که صاحب کتاب المعجم به طور اصل مسلم و اصطلاح متداول در کتاب خود به کار برده است معلوم میشود که پیش از او هم در قواعد فارسی خاصه در قسمت صرف و اشتقاق بحث و گفتگو بوده و از این جهت بعض اصطلاحات مخصوص فارسی میان ادبا رواج داشته است از قبیل اصول (یعنی ریشه کلمات) و همچنین علامت مضارع و مصدر فارسی و غیره غیره.
از روی این قرینه میتوان حدس زد که قواعد و اصطلاحات کتاب المعجم از مواریث عهد قدیمتر و پیشتر از اوائل قرن هفتم هجری است که شمس قیس کتاب المعجم را نوشته است.
قواعد فارسی در سده هشتم هجری
تألیف ابوحیان نحوی ۶۵۴ـ۷۴۵
از جمله اطلاعات مهمی که درباره تألیف کتاب راجع به قواعد زبان فارسی بعد از کتاب المعجم داریم این است که در کتاب فوات الوفیات ابنشاکر کتبی (ج۲صص۲۸۲ـ۲۸۵) در ترجمه حال ابوحیان نحوی (محمدبن یوسف غرناطی متولد سال ۶۵۴ متوفی در مصر اوائل سنه ۷۴۵) در جزو تألیفات او کتابی مینویسد به نام منطق الخرس فی لسان الفرس که به زبان عربی در قواعد زبان فارسی نوشته بوده اما نسخه این کتاب متأسفانه به نظر ما نرسیده است.
ابوحیان در قواعد نحو زبان ترکی هم کتاب نوشته است به نام زهو الملک فی نحو الترک.
تألیفات او در نحو و صرف عربی هم بسیار است.
کتاب حلیهالانسان فی حلبهاللسان
در قواعد سه زبان عربی و ترکی و فارسی تألیف ابن مهنا در عهد مغول
یک نفر دیگر که در قواعد فارسی به عربی کتاب نوشته و خوشبختانه نسخه آن موجود میباشد شخصی است به نام ابن مهنا که برای زبان عربی و ترکی مغولی و زبان فارسی قواعد صرف و نحو نوشته و تألیف او موسوم است به حلیهالانسان فی حلبهاللسان. مؤلف این کتاب خود در دوره مغول میزیسته و گفته است که چون در این عهد یعنی دوره حکومت مغولان دانستن سه زبان عربی و ترکی و فارسی لازم است من برای هر سه زبان کتاب نوشتم.
این کتاب هم چنانکه گفتیم مثل کتاب ابوحیان به عربی نوشته شده است.۱۰
قواعد فارسی در مقدمه فرهنگهای فارسی که از سده یازدهم هجری به بعد تألیف شده است
دربعض کتب لغت و فرهنگ فارسی که در سده یازدهم هجری به بعد تألیف شده از قبیل فرهنگ جهانگیری تألیف جمالالدین حسین اینجوی شیرازی که به فرمان جلالالدین محمد اکبرشاه بابلی هند (۹۶۳ـ۱۰۱۴ هـ .ق.) شروع به تألیف کرده و در زمان پسرش جهانگیرشاه (۱۰۱۴ـ۱۰۳۷) کتاب را به پایان برده و آن را فرهنگ جهانگیری نامیده است و همچنین فرهنگ برهان قاطع که محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان در سال ۱۰۶۲ هـ .ق. (درست سیصد سال پیش) در هندوستان برای سلطان عبدالله قطب شاه تألیف کرده مختصری بر سبیل مقدمه راجع به صرف و اشتقاق است و درباره نحو یعنی قواعد جملهبندی فارسی هیچکدام چیزی ننوشته و اصلاً وارد این مبحث نشدهاند.
در مقدمه فرهنگ انجمن آرای ناصری که در ۱۲۸۶ هـ .ق. تألیف و در ۱۲۸۸ چاپ شده تالیف رضا قلیخان هدایتلله باشی صاحب مجمعالفصحاء که از فضلای نامدار سده سیزدهم هجری است هم به تقلید برهان قاطع و جهانگیری و غیره قسمتی از قواعد زبان فارسی نوشته شده که مفصلتر و جامعتر از فرهنگهای پیش است و آنچه نوشته واقعاً در خور قدردانی است.
کتاب قواعد و دستور فارسی در عهد اخیر
در عصر اخیر برخی از متفکرین متوجه شدند که زبان فارسی هم باید به استقلال صرف و نحو مدون داشته باشد. اما چون همتها رو به پستی داشت چندان رنج تحمل نکردند. از قدما هم نمونه کاملی جز کتب صرف و نحو عربی نبود از این جهت به همین مقدار قناعت کردند که کتب صرف و نحو عربی را ترجمه ناقص کنند و نام آن را صرف و نحو فارسی بگذارند با اینکه صرف و نحو و معانی بیان و بدیع فارسی به طور وصف غیر از اضافه است. و ما نحو متعلق به زبان فارسی میخواهیم نه اینکه نحو و صرف زبانهای دیگر را به فارسی بنویسیم اما این دسته از مؤلفین ـ و به عبارت صحیحتر مترجمین کتب ـ زبانهای دیگر را به فارسی ترجمه کردهاند. یا اگر قدمی بالاتر گذاردند به تقلید عربی یا ترکی یا زبانهای اروپایی چیزی نوشتند. اتفاقاً دایره این تألیفات هم بیشتر از صرف و اشتقاق تجاوز نمیکند و شاید بعضی این پندار را داشتند که فارسی اصلاً نحو ندارد یا نحو لازم ندارد، غافل از اینکه این پندار غلط محض است و زبان خاصه زبان ادبی مانند فارسی بدون داشتن نحو یعنی قواعد جملهبندی اصلاً تصور نمیشود. درباره نحو فارسی بعد از این هم گفتگو خواهیم کرد باری از مقدمه فرهنگها که بگذریم میرسیم به کتبی که مستقلاً برای قواعد زبان فارسی تألیف شده و تاریخ تألیف آنها از سده سیزدهم هجری است.
کسانی که در جستجوی اولین مؤلف دستور و قواعد فارسی به طرز تازه در عهد اخیر بوده و در این مقصود کنجکاوی کردهاند تا آنجا که بنده اطلاع دارم از مرحوم حاج محمدکریم خان کرمانی بالاتر نرفتهاند من هم مدتی بر این عقیدت بودم و نخستین مؤلف را آن بزرگمرد میدانستم تا اتفاقاً برخوردم به کتابی که در تبریز چاپ شده و تاریخ تألیفش پیش از کتاب مرحوم حاج محمد کریم خان است. از این جهت عجالتاً تا اینجا که اطلاع بهمرسانیدهام نخستین کتاب دستور فارسی را که در عصر متأخر تدوین شده است این کتاب میشمارم و آن را به عنوان نخستین تألیف در قواعد فارسی معرفی میکنم. اینک کتب مشهوری را که در قواعد زبان فارسی در قرن سیزدهم هجری تألیف شده است با ذکر نخستین مؤلف به ترتیب به سمع آقایان محترم میرسانم.
نخستین کتاب و پارهای از کتب دیگر در قواعد زبان فارسی که در قرن سیزدهم هجری تالیف شده است
۱ـ قواعد صرف و نحو فارسی تألیف عبدالکریم بن ابی القاسم ایروانی نخستین کتابی است که در موضوع قواعد زبان فارسی در قرن سیزدهم هجری تألیف و در تبریز چاپ شده است.
این کتاب را در زمان سلطنت محمدشاه و حکومت بهمن میرزا در آذربایجان تألیف کرده و در مقدمه نوشته است که چون فرزند ارجمندم میرزا محمدعلی را در تحصیل مراقب بودم در صدد برآمدم که برای او این کتاب را تألیف کنم.
از آنچه پیش از او نوشتهاند یادآوری میکند و میگوید در مقدمه فرهنگ قسمتی از این مطالب نوشته شده اما ناقص است و عشری از اشعار این کتاب نیست.
مطالب کتاب را در چهارده فایده تقسیم کرده و برای نوشتههای خود گاهی به اشعار فارسی استشهاد نموده است. این کتاب به خط نستعلیق چاپ سنگی شده و در آخر کتاب رقم ۱۲۶۲ (یکهزار و دویست و شصت و دو) نوشته است اما معلوم نیست که تاریخ تألیف است یا تاریخ طبع هرچه باشد بر تاریخ تألیف کتاب مرحوم حاج محمدکریم خان مقدم است.
۲ـ صرف و نحو فارسی تألیف مرحوم حاج محمدکریم خان بن ابراهیم خان کرمانی رئیس و پیشوای سلسله شیخیه کرمان و بعض بلاد ایران. این کتاب بعد از کتاب ایروانی مقدم بر دیگر کتبی است که در قواعد و دستور زبان فارسی در عصر اخیر تألیف شده و در مقدمه میگوید که چون فرزند ارجمندم محمد به تحصیل صرف و نحو مشغول بود من به تألیف این کتاب پرداختم «و چون از سابقین کتابی در این باب ندیدم احتمال میرود که بسیاری از مسائل صرف و نحو زبان فارسی از من فوت شود و همه آنها به خاطرم نرسد و بدیهی است که این علم مبسوط شده از فکر یک نفر و ده نفر و صد نفر نیست و افکار عدیده بر آنها توارد کرده هرکس کلماتی معدود بر آنها افزوده تا حال به این بسط شده پس اگر کسی ببیند که بعض مسائل از من فوت شده و به خاطر او میرسد بر من نکته نگیرد». الحق و انصاف داده که نوشتههای خود را وحی منزل و مصداق لاتبدیل لکماتالله نشمرده است.
مقصود اصلی مرحوم حاج محمدکریم خان از تألیف این کتاب یاد دادن صرف و نحو عربی بوده اما ضمناً صرف و نحوی از فارسی هم نوشته است.
تاریخ تألیف این کتاب سنه یک هزار و دویست و هفتاد و پنج (۱۲۷۵) هـ .ق. درست یازده سال بعد از کتاب ایروانی میشود چه خود در آخر کتاب به تاریخ تألیف تصریح میکند «قدتم علی ید مؤلفه کریم بن ابراهیم فی ثالث عشر شهر ذیالقعده من شهور سنه خمس و سبعین من المائه الثالثه عشره حامداً مصلیاً».
از جمله مطالب ابتکاری حاج محمدکریم خان این است که به جای فاعل و نائب فاعل که در اصطلاح نحو عربی متداول است میگوید فاعل دو قسم میشود یکی فاعل فعلی و دیگر فاعل انفعالی و فعل مجهول فاعل انفعالی و فعل معلوم فاعل فعلی دارد.
۳ـ تنبیه الصبیان کتاب مختصری است در قواعد فارسی که در اواخر قرن سیزدهم هجری تألیف شده و در مقدمه آن نوشته است:«بنده درگاه اعلیحضرت ناصرالدین شاه قاجار محمدحسین بن مسعود بن عبدالرحیم انصاری در سنه ۱۲۹۸ (یکهزار ودویست و نود و هشت) که به شغل کارپردازی دولت علیه ایران در طرابزون اقامت داشت، در زمان بیکاری ضمناً به تکمیل زبان فرانسه پرداخت دانست که قواعد فرانسه و عربی بدون فارسی میسر نیست لهذا شروع به ترتیب قواعد زبان فارسی نموده پارهای از آن را به رشته تحریر درآوردم و این رساله را تنبیه الصبیان نام نهادم».
در خاتمه کتاب قسمتی از اغلاط مشهوره را با فصلی که در سال ۱۲۹۶ در اسلامبول راجع به عیوب خط حالیه عموم اهل اسلام و پیشنهاد اصلاح آن نوشته است ذکر میکند. این کتاب بسیار مختصر و کوچک است و برای معنی ادوات و قیود فارسی شواهد شعری هم آورده و به چاپ رسیده است.
این سه کتاب که نام بردم بهترین نمونه بود از کتبی که برای قواعد فارسی در قرن سیزدهم هجری تألیف شده است.
کتابهای مشهور قواعد و دستور فارسی که در سده چهاردهم هجری تالیف شده است
کتابهایی که در قرن سیزدهم تألیف شد اگرچه کم و بیش مفید و سودمند بود اما هیچکدام رنگ و صبغه زبان خالص فارسی نداشت بلکه غالب تقلید و ترجمه قواعد عربی بوده اکنون میپردازیم به کتبی که در قرن چهاردهم هجری تألیف شده و به زبان فارسی سرمایه داده و کمکم زمینه را برای آیندگان هموار و آماده ساخته است.
۱ـ دستور سخن و دبستان فارسی میرزا حبیب اصفهانی
در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری نابغه ذوق و فضل و ادب مرحوم میرزا حبیب اصفهانی ظهور کرد و به تصنیف دستور فارسی برای فارسی دست یازید و الحق گوی فضیلت از همه کس ربود اگر درست دقت کنیم و انصاف بدهیم سنگ بنای طرز قواعد و دستور زبان فارسی به دست مرحوم میرزا حبیب گذارده شده و از هر جهت شایسته و دربایست است که او را یکی از نوابغ و بزرگان فضل و ادب و از خدمتگذاران حقیقی فضل و ادب بشماریم. بسی جای افسوس است که هنوز بیشتر اشخاص این مرد بزرگ را نمیشناسند و اصلاً اسم او را نشنیده و از خدمات برجسته او آگاهی ندارند آنان هم که او را میشناسند تاکنون در حقشناسی و تعظیم و تجلیل او کوتاهی ورزیدهاند. بر ذمه ماست که از این مرد بزرگ که خداوند ذوق و ابتکار بوده و عمر خود را در خدمت به زبان و ترویج ادبیات فارسی صرف کرده و تا آنجا که ما اطلاع داریم پیوسته در زیر شکنجه و دانشمندآزاری روزگار سفلهنواز بسر برده است. در این محضر شریف و این انجمن بزرگ که از حامیان علم و ادب تشکیل یافته است قدردانی و سپاسگزاری کنیم. روان اینگونه رادمردان شاد و تربتشان به رحمت الهی سیراب باد.