دکتر محمد رضا معتمدی پزشک حاذق و مردمی دیارمان را بیشتر بشناسیم  ( بخش سوم )

 

 

 

 

 

 

 

 

لازم به یاد آوریست حسین آقا حاج باقران  که همیشه در مطب دکتر کارهای پانسمان و بخیه و تزریقات انجام میداد  در کارش مهارت داشت و این بدلیل راهنمایی خود دکتر معتمدی و کثرت بیمارانش بود که در این خصوص ایشان تجربیات گرانبهایی را بدست آورده بود  جالب است بدانید در آن زمان خبری از سرنگ یکبار مصرف هیچ خبری نبود  و اغلب سرنگهای شیشه ای را در ظرف ریخته ودر زیر پایه ای که با مقداری الکل مشتعل میشد گرم و وقتی به جوش می آمداز آن سرنگها برای انجام تزریق استفاده مینمودند .در آن موقع بدلیل پائین بودن سطح بهداشت اغلب بیماریها میکربی یود و پزشکان مجبور به استفاده آنتی بیوتیکها بودند و بیشتر اطبا  پنی سیلین را برای بیماران تجویز میکردند  .واین موضوع باعث میشد که کودکان همیشه از رفتن به پزشک گریزان باشند.همچنین بخاطر اطمینان به دکتر معتمدی و حسین آقا حاج اقران اغلب بیماران دکتر معتمدی که قادر به حضوردر مطب ایشان نبودند ضمن اینکه دکتر معتمدی شخصا در خانه از آنها عیادت مینمود آقای حاج باقران هم انجام تزریقات و احتمالا” پانسمان را در محل انجام میدادند .و جالب است اغلب بیماران دکتر معتمدی معتقد بود چون آقای دکتر خیلی حاذق و مهربان بود بیماران بزودی بهبود می یافتند و این امر باعث شده بود که بگویند دکتر معتمدی دستشان سبک است و بهمین دلیل مطب ایشان همیشه مملو از  بیماران ودردمندان بود . .

از خاطرات ماندگار خودم زمانی که من در دوره ابتدایی دچار بیماری دیفتری شده بودم و با توجه به اینکه امکانات آزمایشگاهی جدیدی در شهر نبودولی  ایشان تشخیص بیماری دیفتری را دادند و بخاطر اطمینان بیشتر با روانشاد دکتر ابولقاسم بهشتی که ایشان هم از پزشکان حاذق دیارمان بودند مشورت کردند. و در واقع دکتر بهشتی هم تشخیص آقای دکنر معتمدی را تایید کرد ودرمان تزریق سرم را برایم تجویز نمود .پدرم در آن زمان بدنبال گرفتن نسخه سرم دیفتری در شهر بود بعضی از داروخانه ها که موجود نداشتند و یکی هم که داشته بود قیمتی خیلی بالایی را در ان زمان پیشنهاد کرد البته دکتر بهشتی گفته بود شما این سرم را تهیه کنید و در صورت لزوم باید تزریق شود وپدرم به داروخانه گفته بود اجازه دهید تا از دکتر سئوال کنم که حتما لازم است در این موقع داروخانه چی گفته بود اگر تا ظهر نیایید قیمت آن دو برابر میشود یادم هست  به پیشنهاد مادرم که به بابا خیلی آرامش داد گفت ناراحت نباش و شما به هر قیمتی میخواهد بفروشد بخر  چون ما در نهایت آن را لازم داریم ولی کلاا” آدمها در لحظات بحرانی خودشان را نشان میدهند ناراحت نباش فدای سر شما و فرزندمان و سپس پدر سرم را تهیه کرد و روز بعد مرا به مطب دکتر بهشتی برد و خود دکتر بهشتی سرم مرا در مطب تزریق نمود در محل بالای ران راست من که پس از آن تزریق من احساس کردم پایم بی حس شده و تا چند ساعت مختصر دردی داشت و پس از چند ساعت بی حسی آن خوب شد و خوشبختانه تشخیص این پزشک حاذق و مردمی همیشه در خاطرم ماندگار شد و برخورد آن داروخانه همیشه در خاطرم ماند که انسانها برای نیازهای واقعی مردم چگونه از فرصت استفاده میکنند و امیال سود جویی خود را  چگونه اعمال میکنند؟

 بهر حال تزریق واکسن موجب شد من از این بیماری مهلک دیفتری  نجات یابم  دکتر معتمدی در آن موقع به پدرم   توصیه میکر دباید حتما” تا صبح در بالین من بیدار بمانند چون ممکن است که من  دچار خفگی گردم زنده یاد پدرم در تمام این مدت لحظه ای نیاسود و تا صبح در کنارم بیدار ماند  ولی خوشبختانه پس از پایان تزریق سرم رفته رفته مشکلات برطرف گردید و پس از گذشت یک هفته توانستم بحالت عادی برگردم .

تجربه دیگر من در مطب دکتر معتمدی مربوط به دهه ۳۰ می باشد در آن دوران یک روز من متوجه شدم چشم چپم شروع به ریزش آب میکرد و این موضوع مرا آزار میداد تا اینکه با مادرم به مطب دکتر رفتیم ایشان پس از معاینه گفت شما بروید و ساعت ۴ بعد از ظهر بیائید که همان روز عصر مجددا به مطب برگشتیم و دکتر معتمدی گفت صبح که آمدید امکان انجام این کار نبود و شروع کردند با یک دستگاهی یک براده آهن که از طریق تراشکاری در هوا معلق بوده و بر روی مردمک چشم من نشسته بود برداشتند و گفتند خوب شده زود مراجعه نمودید

چون ممکن بوداین براده بداخل چشم منتقل می شد و همیشه بیاد دارم که ایشان پزشک خانوادگی ما بودند و هر موقع ما دچار بیماری می شدیم ایشان به خانواده ما مانند همه همشهریان دیگر لطف داشتند  . دکتر معتمدی که اغلب  به عیادت بیماران میرفتند در محل عبورو مرور وقتیکه در محل  بچه ها را می دیدند  باآنها ارتباط بر قرارمیکردند و جالب بود که این موضوع باعث شده بود که بچه ها هم علاقه شدیدی به دکتر داشتند اصولا یکی از ویژه گیهای ایشان مهربانی  و قدرت بر قراری ارتباط با افراد بود که این از موفقیتهای ایشان در کارشان بود روانش شاد باد.

 .ایشان همچنین در کارهای فرهنگی و اجتماعی بسیار فعال بودند کما اینکه در دوران ملی شدن صنعت نفت مرحوم  دکتر محمد رضا معتمدی فعالیت های سیاسی هم داشت ایشان علاقمند که ارتقا آگاهی همشهریان خود بودودر این خصوص برای توسعه  فرهنگی دیار خود اقدام به دریافت امتیاز “هفته نامه آژیر شرق” را نمود. همچنین اخوی آقای معتمدی هم علی آقا متولد ۱۳۰۱ که تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تربت حیدریه پایان دادند و برای ادامه تحصیلات  خودوارد  دانشسرای عالی  تهران شدند و در آن دوره دبیر دبیرستان وبازرس مدارس تربت حیدریه بودند ایشان با خانم زهره علیزاده سبزواری فرزندحاج حسین آقا سبزواری از تجار معروف شهرستان بودند که در سال ۱۳۲۹ ازدواج کردند و حاصل زندگی ایشان فرزندان زهره، مسعود ،فیروزه  و یاسمن  می باشند

 

 

 

 

و ایشان در آن زمان در آموزش و پرورش فعالیت داشتندبه  همراه دکتر محمد رضا  معتمدی علاقه به کارهای اجتماعی و سیاسی آن دوره داشتند ودر همان زمانها همانند سایر گروههای اجتماعی به حمایت از دولت دکتر محمد مصدق پیوستند .علی آقا معتمدی  مدیر مسئول روزنامه آژیر شرق بود و این روزنامه در مشهد چاپ می شد  ودر تربت حیدریه توزیع میگشت. علی آقا معتمدی سخنران خوبی بود و گاهی اوقات هم در میدان مرکزی شهر نزدیک مسجد جامع  برای حمایت از دولت دکتر محمد مصدق سخنرانی میکرد . ایشان همچنین  در خصوص توزیع نشریه آزیر شرق برنامه ریزی کرده بود و از همشهریان  یاری میگرفت.

 

همشهری عزیزمان آقای محمد رضا بهلوری که از قهرمانان دو دهه ۳۰ در تربت حیدریه بود  میگوید :باتوجه به کمک های فرهنگی ، تشویق و حمایتهای  مرحوم  آقای علی آقا معتمدی در برنامه های سفر ورزشی که به ایشان مینمود از وی در خواست کمک برای پخش روزنامه کرد ایشان میگوید علی آقای معتمدی برای من یک دستگاه دوچرخه نو خریدند و من برای ترک آن دوچرخه یک خورجینی خریده بودم و روزنامه ها را در آن میگذاشتم و زمانیکه روزنامه از مشهد به تربت حیدریه  می آمد مستقیما  به خانه علی  آقا معتمدی  که آن زمان بالاتر شهربانی سابق در خیابان فردوسی بودارسال میشد .من به آنجا مراجعه و براساس اسامی متقاضیان و آدرس آنها  شروع به توزیع نشریه مینمودم البته این موضوع تا قبل از سال ۱۳۳۲ بود و متاسفانه  بعد از کودتای ۲۸ مردادماه ۳۲ کلیه نشریاتی که در تربت منتشر میشد توقیف و حتی چاپخانه ها به آتش کشیده شد از جمله چاپخانه روزنامه ستاره قطب متعلق به مرحوم اسماعیل سهیلی تخریب و نابود گردید بنا بر این انتشار  روزنامه های  ستاره قطب و  آژیر شرق متوقف گردید.

 

 

 

دشمنان دولت دکتر محمد مصدق  بعد از پیروزی  کودتای ۲۸ مردادماه صدمات زیادی به مخالفین خود  وارد آوردند از جمله گروهی حتی اقدام به آتش کشیدن خانه دکتر سید محمد رضا معتمدی که آن زمان در خیابان روحبخش واقع شده بود نمود ند که خوشبختانه با برخوردتند و بموقع  بزنده یاد حاج علی اصغر تربتی  شو هر خواهر دکتر معتمدی  روبرو گردیدند و همگی متفرق شدند در اینجا لازم است یادی کنیم  از حمایتهای خانواده تربتی بدلیل خویشاوندی که  با ایشان داشتند البته مدتها تنش در این خصوص  وجود داشت و همین باعث شد که دکتر معتمدی نتواند علیرغم دانش ومدیریت خوبی که  داشت مدتها نتواند در پستهای دولتی مصدر کار باشد.البته ایشان در این دوران فشار عصبی زیادی به ایشان و ارد آمد بطوریکه بیماری  زمینه دستگاه گوارشش  تشدید گردید . البته بعد ها آقای سهیلی در خصوص انتشار روز نامه ستاره قطب در سال ۱۳۳۵ توانست امتیاز خود را کسب کند و نشر آن را  ادامه داد .ولی متاسفانه دکتر معتمدی نتوانست امتیاز مجدد نشریه آژیر شرق را کسب نماید .

در دهه  سی شمسی روانشاد  آقای مصّوری که یگ گاراژ بزرگی در خیابان فردوسی داشتند اقدام به تاسیس سینما نمودوسپس آقای دکتر محمد رضا معتمدی و برادرشان علی آقا معتمدی که همچنان در اداره فرهنگ تربت مشغول کار بودند با  آقای مصّوری شراکت نمودند  وسپس باتفاق اولین سینمای تربت حیدریه را بنام سینما فردوسی بنا نهادند و مدتها بود فعالیت آن سینما ادامه داشت و بعد ها  که مرحوم دکتر معتمدی به تهران بازگشت  سینمارا هم واگذار نمودند.

 دکتر معتمدی همیشه در خانواده و فامیل سعی میکرد جوانان را تشویق به تحصیل ، یادگیری حرفه و فن ، هنر و مطالعه نماید از جمله به نقل از خانم مهردخت تربتی میگوید دایی جانم همیشه مرا تشویق میکردند به تحصیل و کسب هنر، یک روز گفتم من علاقه دارم  هنر موسیقی را بیاموزم ایشان ضمن خرید یک دستگاه آکاردئون از تهران و گرفتن یک معلم برای آموزش موجب شد که من در اینکار ماهر شوم ودر یک جشنی که در تربت حیدریه در سالن اداره فرهنگ آن زمان برای خانوادهها برگزارشده بود من هنرنمایی کنم و حتی پس از دریافت دیپلم جهت ادامه تحصیل از طریق تشویقهای ایشان  عازم  تهران  شدم.

دکتر معتمدی معمولا بخاطر خدمت به بیماران اغلب در مطب می ماند و سعی میکرد در همانجا نهار خودرا صرف نماید متاسفانه این موضوع باعث شده بود که ایشان دچار بیماری زخم معده شده و همیشه غذای رژیمی از خانه برایشان تهیه و ارسال می شد البته بعد ها قسمتی از معده ایشان جراحی شده بود . ایشان بعد ازظهرها هم تا شب پذیرای بیماران دیگر بود و چون پزشک بسیار حاذقی بود مریضهای زیادی برای مداوا به مطب  مراجعه مینمودند . جالب است دکتردر مطب با گشاده رویی به تمام بیماران توجه میکردند و چون اغلب بیماران از دوستان و همشهریان آشنا بودند درابتدا از احولات سایر اعضای خانواده سئوال میکردند . یکی دیگر از صفات دکتر معتمدی دوست داشت بیمارانش اطلاع خوبی از برنامه تغذیه غذایی داشته باشند و برای آنها دستورات غذایی خوبی میداد و همچنین برای دستورات دارویی طوری بزبان خود بیمار به گونه ای بیان میکرد که مریض و یا همراه او کاملا شیر فهم شودو شاید این رمز موفقیت ایشان بود که بخوبی میتوانست با بیماران ارتباط برقرار کند و چون پزشک مردمی بود همگان ایشان را دوست میداشتند.و معمولا داروهایی که ویزیتورها برای نمونه برایشان می آوردند آنها را صرف بهبود  بیمارانش میکرد دکتر در تربت حیدریه در اوایل به زبان فرانسوی نسخه نویسی میکرد ولی بعد ها که سیستم به زبان انگلیسی برگشت ایشان هم به همین طریق مینوشتند ولی ایشان زبان فرانسوی را خوب آموخته بودند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دکتر معتمدی صبحها که در بیمارستان رازی(شاه رضا ) تربت حیدریه واقع در خیابان رازی  به عنوان طبیب مشغول کار بود فعالیتهای زیادی انجام میدادو واقعا به کمک بیماران می شتافت بطوریکه وقتی که محمد رضا شاه پهلوی به تربت حیدریه آمده بود از بیمارستان رازی تربت حیدریه بازدید میکند در آنجا از بیماران مختلف سئوال میکند و متوجه میشود که  بیماران آنقدر از دلسوزی زنده یاد دکتر محمد رضا معتمدی تعریف میکنند لذا  در برگشت به تهران نظر ایشان بکلی درباره وی  عوض شده واز همانجا بلافاصله دستور داد حکم ریاست بهداری تربت حیدریه را برای ایشان  صادر می نماید که در آن موقع دکتر محمد رضا معتمدی مسئولیت ریاست بیمارستان رازی را بعهده میگیرد و خدمات شایانی به شبکه درمانی تربت حیدریه مینماید .ادامه دارد …(از همشهریان و دوستانی که خاطره ای از زنده یاد دکتر محمد رضا معتمدی دارند از طریق شماره ۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴ اعلام فرمایند تا بنام خودشان در اینجا درج گردد .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *