۵ شهریور زادروز پوریای ولی معاصر، جهان پهلوان تختی نماد اخلاق و مروت و پهلوانی و مردمداری و روز ملی کشتی گرامی
غُلامرضا تَختی (۵ شهریور ۱۳۰۹ – ۱۷ دی ۱۳۴۶) که با عنوان جهان پهلوان نیز شناخته میشود، کشتیگیر آزادکار ایرانی بود.[۱] وی در بازیهای ۱۹۵۶ توانست پس از امامعلی حبیبی، دومین مدال طلای ورزشکاران ایرانی در بازیهای المپیک را به دست آورد. او با کسب این نشان، به همراه دو مدال نقره که در بازیهای ۱۹۵۲ و ۱۹۶۰ از آن خود کرد، پر افتخارترین کشتیگیر ایران در این بازیها است. تختی دو قهرمانی و دو نائب قهرمانی در رقابتهای قهرمانی جهان و همچنین نشان طلای بازیهای آسیایی را در دوران فعالیت خود به دست آورد.[۲]
تختی از چهرههای مشهور فرهنگ عامه ایرانیان است و در فرهنگ ورزشی ایران، بسیاری وی را نماد «پهلوانی» و «جوانمردی» میدانند.[۳] پس از رخداد زمینلرزهٔ بوئین زهرا که دهها هزار کشته و مجروح در پی داشت، فعالیتهای او و تنی چند از پهلوانان برای امداد رسانی به زلزلهزدگان؛ موجی از شور و وحدت ملی در ایران برانگیخت و کمکهای فراوانی برای آسیبدیدگان ارسال شد.[۴][۵][۶] میزان کمکهای جمعآوری شدهٔ او برای آسیبدیدگان، چندین برابر کمکهای جمعیت شیر و خورشید حکومت پهلوی بود.[۷]
او همچنین فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود.[۸]
محتویات
- ۱ زندگی
- ۲ مرگ و ابهامهای آن
- ۳ دوران ورزشی
- ۴ فعالیتهای سیاسی
- ۵ فعالیتهای اجتماعی
- ۶ پس از مرگ
- ۷ آلبوم تصاویر
- ۸ جستارهای وابسته
- ۹ پانویس
- ۱۰ منابع
- ۱۱ پیوند به بیرون
زندگی
غلامرضا تختی در جنوب تهران در محلهی خانیآباد به دنیا آمد.[۱] «رجب خان» (پدر تختی) متولد سال ۱۲۷۵ محلهٔ دروازه غار تهران و مادرش از خانوادهٔ سنتی تهران بود.[۹][۱۰]
با تبدیل شدن وی به یک «قهرمان ملی»، گاه داستانهایی دربارهٔ او گفته میشود که لزوماً صحت تاریخی ندارند.[۱۱] در ایران از تختی به عنوان «جهانپهلوان» یاد میشود. کتابهای زیادی در وصف او تألیف شدهاست، فیلمی سینمایی در مورد وی ساخته شده، تندیسی از وی ساخته شده و در میدان تجریش در شهر تهران نصب شدهاست. به افتخار وی هر ساله به بهترین کشتیگیران ایران «جایزه غلامرضا تختی» اهدا میشود.[۱۱] تختی در طول زندگی خود به کارهای عامالمنفعه پرداخت و خدماتی به محرومان کرد. او عضو جبهه ملی ایران بوده و در نهضت ملیشدن نفت در ایران فعالیت داشت.[۳][۱۱]
تبار
حاج قُلی پدربزرگ غلامرضا تختی در آن زمان یخچال دار شناخته شدهای بود. در دکانش بر روی تخت بلندی مینشست و به همین سبب در میان اهالی خانیآباد به «حاج قلی تختی» شهرت یافته بود. همین نام بعدها به نام خانوادگی آنها تبدیل شد. ارباب رجب، پدر غلامرضا تختی، یخچال دار ورشکسته بود که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت (زمینهای یخچال ارباب رجب دقیقاً از راهآهن میگذرد که حکومت رضاشاه برای احداث راهآهن زمینهای ارباب رجب را مصادره میکند و به جایش به او در جای دیگری زمین میدهند.[۱]
سالهای نخستین
او دو برادر و دو خواهر داشت که همهٔ آنها از وی بزرگتر بودند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد.[۱۲][۱۳] تختی ورزش زورخانهای را ابتدا از زورخانه گردان شروع کرد و مدتی بعد به زورخانه پولاد در میدان شاپور رفت. تختی در ابتدا توفیق چندانی در ورزش زورخانه ای نداشت اما استعداد او برای کشتی توسط عبدالحسین فیلی شناخته شد و زیر نظر او پرورش پیدا کرد.[۱۴]
او در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راهآهن استخدام شد. وی پیشینهٔ کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را هم داشت.[۱۵]
جوانی و ازدواج
او در پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۴۵ با شهلا توکلی ازدواج کرد (در برخی سایتها به اشتباه تاریخ ۳۰ بهمن ذکر شده که این موضوع با توجه به تولد بابک در شهریور سال ۱۳۴۶ موجب گمانهزنی اشتباه شدهاست).[۱۶] حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود که در ۱۱ شهریور ۱۳۴۶ به دنیا آمد. شهلا توکلی در روز ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ در ۶۸ سالگی در بیمارستان ایرانمهر، تهران درگذشت.[۱۵][۱۷][۱۸]
یکی از جاهایی که تختی همیشه میرفت، گلفروشی رز نزدیک چهارراه تختجمشید (طالقانی کنونی) بود. تختی گلهای باغچهٔ خانهاش را میچید و دسته میکرد و میبرد گلفروشی رز که فروش برود. اما هربار که گذرش به آنجا میافتاد، مردم دور و برش را میگرفتند و با او گرم حرف زدن میشدند. تختی هم میخواست مهربانی آنها را جبران کند. همین بود که از دهتا دستهٔ گل، یک دسته هم به گلفروشی نمیرسید. تختی با ماشین بنز سفیدی که داشت میرفت گلفروشی. میگویند بچه مدرسهایها میآمدند تکیه میزدند به ماشین و کنار او عکس یادگاری میگرفتند. گلفروش حرص و جوش میخورد و از تختی میخواست که خودش را از بچهها و مردم پنهان کند. تختی گوش نمیکرد و میگفت: «مردم برای دیدن من آمدهاند؛ چرا باید خودم را پنهان کنم؟»[۱۹]
یکی از رویدادهای زندگی تختی، پیشنهاد به او برای بازی در فیلم سینمایی بودهاست. فردین که از دوستان تختی بود، او را برمیانگیزد که بازیگر سینما بشود. فردین به او میگوید: «بلور بازی کرد، تو هم بیا و بازی کن.» حتی پیشنهاد میدهند در فیلمهای تبلیغاتی بازی کند. به تختی پیشنهاد تبلیغ عسل میدهند اما او در جواب میگوید: «من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکام نان و پنیر بود و با سختیها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.»[۱۹]
مرگ و ابهامهای آن
تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقاش در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. او دو روز پیش از مرگاش یعنی ۱۵ دی، وصیتنامه اش را در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شمارهٔ ۳۴۲۸ و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت)؛ به ثبت رسانده بود.[۲] همواره دربارهٔ دلایل مرگ او، اختلاف نظرهای زیادی وجود داشتهاست.[۲۱]
خودکشی یا قتل؟
براساس اخبار منتشره در روزنامههای اطلاعات و کیهان ۱۸ دی ۱۳۴۶ غلامرضا تختی به خاطر وجود اختلافات خانوادگی با همسرش شهلا توکلی[۳] خودکشی کردهاست.[۲۲] از انگیزههای ممکن برای خودکشی، مواردی چون ناکامیهایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نام برده میشود.[۲۳] با این حال عدهای از دانشوران مرگ وی را مشکوک میدانند. این عقیده که ساواک او را به دلیل محبوبیت زیاد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رساندهاست، در بین مردم وجود داشتهاست.[۱۱]
علی شاهمحمدی کارگردان مستند «شهسوار» دربارهٔ زندگی تختی، در اینباره میگوید: «در این فیلم هم به صورت مستند و هم به صورت دراماتیک به زندگی تختی پرداختهام و سؤال اصلی فیلم بر این محور است که تختی خودکشی کرد یا کشته شد؟ در پاسخ به این پرسش، برخی افراد در این فیلم با دلایل متقن و موجه میگویند که تختی خودکشی کرده و برخی هم با دلایل متقن و موجه دیگری میگویند که تختی به قتل رسیدهاست. هیچ رجحانی میان این افراد و دلایلی که برای نظرشان ذکر میکنند در مستند وجود ندارد و قضاوت در این باره را به عهدهٔ خود مخاطب گذاشتهایم، به این دلیل که خود ما هم از این دلایل قانع نشدهایم.»[۲۴]
تنش با حکومت پهلوی و ناکامیها
غلامرضا تختی از سال ۱۳۴۲ بارها به ساواک احضار شد. اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشارها را بر تختی افزایش دادند. حتی در مواردی تختی از ورود به ورزشگاهها منع میشد. او پس از دوری دوساله از رقابتهای ورزشی برای چهارمینبار در بازیهای المپیک شرکت کرد و برای نخستین بار در این بازیها مدالی کسب نکرد. میرزایی با استناد به اسناد به جا مانده بیان میکند که گویا حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکستخوردن، محبوبیتاش در مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر مردم نیز خواهان شرکت او در مسابقات جهانی بودند.[۲۵]
فرضیه قتل توسط ساواک
در چنین شرایطی تختی در سال ۱۳۴۵ ازنو در بازیهای جهانی شرکت کرد و بار دیگر دست خالی به ایران بازگشت. جلال آلاحمد دربارهٔ مرگ او چنین نوشت: «از آن همه جماعت هیچکس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد»[۲۶]
در فروردین ۱۳۹۸، علیرضا زاکانی نمایندهٔ پیشین مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، خودکشی تختی را شایعه خواند و گفت تختی را به «شهادت» رساندهاند. وی گفت: «من شنیدم که عزیزی اینجا گفته بود که مرحوم تختی خودکشی کردهاست. من از پدرم که هم از نزدیک مرحوم تختی را میشناختند و هم در مراسم تشییع و در غسالخانه میگفت که ایشان را شهید کردند. پدرم پس از انقلاب نزدیک به سه دهه مسئول برگزارکنندهٔ مراسم مرحوم تختی بود. من این را از پدرم میگویم که در این حرکت بوده است.»[۲۷]
مدافعان فرضیه خودکشی
به گفتهٔ «پرویز عرب» از دوستان تختی در گفتگوی تفصیلی با ایسنا، وی خودکشی کردهاست: «قرص آسپرین و تریاک را با هم مخلوط کرده بود و پس از ریختن در لیوان آب، آن را خورده بود. فجوری، رئیس پزشک قانونی وقت پس از معاینه تختی گفته بود بازوی راست تختی کبود بوده که دلیل آن هم این بود که او هنگام جان دادن با دندان بازوی خود را گاز گرفته بود.»[۲۸]
پس از درگذشت تختی، جبهه ملی در بیانیهای مرگ وی را خودکشی اعلام کرد.[۱۰][۲۹][۳۰] جمشید مشایخی از دوستان تختی در اسفند ۱۳۹۷ در یک گفتگوی تلویزیونی با شبکه تهران، علت مرگ تختی را با توجه به شناختی که از وی داشت، خودکشی به دلیل اختلافات خانوادگی اعلام کرد.[۳۱] بعد از گفتههای جمشید مشایخی، خسرو معتضد نیز در برنامهای تلویزیونی در همین رابطه، حاضر شد و بر گفتهٔ مشایخی صحه گذاشت و بهطور تلویحی کار جلال آلاحمد را در دامن زدن به این شایعه که تختی را عوامل شاهپور غلامرضا پهلوی کشتهاند، نکوهید. همچنین معتضد گفت که آل احمد دربارهٔ مرگ صمد بهرنگی نیز با چنین رویکردی به شایعات دامن زدهاست. در اسفند ۱۳۹۷ بابک تختی، تنها فرزند غلامرضا تختی، تأیید کرد پدرش کشته نشده بلکه خودکشی کرده و مدعی شد بحث پیرامون شهیدسازی تختی را جلال آلاحمد، آغاز کردهاست. فرزند تختی دربارهٔ مرگ پدرش و حواشی آن در بحبوحهٔ انقلاب ۵۷ گفتهاست: «تختی را نکشتند. من تصور میکنم تختی رفته بود هتل به این امید که شاید یکی سراغش بیاید و نجاتش بدهد. وگرنه میتوانست برود باغ خودش. تختی آگاهانه دست به این انتخاب زد. نمیتوانست پیشبینی کند که ۱۱ سال بعد انقلاب خواهد شد و آقای ساعد (مدیر هتل) دچار گرفتاری میشود وگرنه در هتل این کار را نمیکرد.» وی همچنین به دفاع از حیثیت مادر خودش پرداخت و شایعات را «اغراقآمیز» دانست.[۳۲]
دوران ورزشی
تختی ورزش را با کشتی باستانی آغاز کرد.[۱۰][۱۲][۱۳][۳۳] او در سال ۱۳۲۹ در ۲۰ سالگی به عضویت باشگاه پولاد درآمد و به صورت حرفهای زیر نظر حبیبالله بلور کشتی آزاد را برای شرکت در مسابقات قهرمانی آغاز کرد.[۲] و در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد. تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ هشت بار قهرمان کشور شد. او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دستهٔ ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه هم تیمیش؛ محمود ملاقاسمی (نقرهٔ ۵۲ کیلو)، محمدمهدی یعقوبی (برنز ۵۷ کیلو) و عبدالله مجتبوی (برنز ۷۳ کیلو)،[۳۴] برندگان اولین مدالهای بینالمللی تاریخ کشتی ایران بودند. او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقرهٔ خود را در ۲۲ سالگی تکرار کرد. چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یکوزن بالاتر؛ ۸۷ کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند. تختی در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ یوکوهاما و ۱۹۶۲ تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک ۱۹۶۰ رم هم با ۵ پیروزی با ضربهٔ فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک مدال نقرهٔ وزن ۸۷ کیلو را گرفت. وی که کشتی را از میان وزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دستههای بالاتر رفته و از سال ۱۹۶۲ به دستهٔ ۹۷ کیلوگرم پا گذاشت، اما مشخص شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پابهسنگذاشته دشوار است و او در المپیک ۱۹۶۴ توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفائف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد.[۳۵]
وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان تُرک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی تُرک، حسن کنگور تُرک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک تُرک مهمترین رقیبان تختی در ۱۴ سال حضور وی در عرصهٔ بینالمللی بودند.
غلامرضا تختی همچنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود.[۲]
استادان
-
عبدالحسین فعلی
-
حبیبالله بلور
مقامها
-
المپیک:
-
۱۹۵۲ هلسینکی (۷۹ کیلوگرم)
-
۱۹۵۶ ملبورن (۸۷ کیلوگرم)
-
۱۹۶۰ رم (۸۷ کیلوگرم)
-
-
مسابقات جهانی:
-
بازیهای آسیایی:
-
جمع مدالهای غلامرضا تختی: ۸ مدال، ۴ مدال طلا، ۴ مدال نقره
بازیهای المپیک: ۳ مدال؛ مسابقات جهانی: ۴ مدال؛ بازیهای آسیایی: ۱ مدال.
رکوردها
-
تختی اولین کشتیگیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدالهای جهانی و المپیک شود: جهانی ۱۹۵۱ و المپیک ۱۹۵۲ (در ۷۹ کیلوگرم)، المپیکهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۰، جهانی تهران و یوکوهاما (در ۸۷ کیلو) و جهانی تولیدو ۱۹۶۲ در ۹۷ کیلو.
-
تختی نخستین ورزشکار ایرانی بود که در سه المپیک مدال گرفت؛ دستآوردی که پس از او تنها محمد نصیری و هادی ساعی به دست آوردهاند.
-
تختی با ۷ مدال در رقابتهای المپیک و قهرمانی جهان رکورددار کسب بیشترین مدال جهانی در میان کشتیگیران ایرانی است.
-
تختی اولین ورزشکار ایرانی بود که در ۴ المپیک شرکت کرد. امیررضا خادم (از ۱۹۸۸ سئول تا ۲۰۰۰ سیدنی) تنها ورزشکار دیگر ایرانیست که رکورد شرکت در ۴ المپیک را دارد.
فعالیتهای سیاسی
دلخوری تختی از خاندان پهلوی، تا اندازهای به روزگار نوجوانی او بازمیگشت. پدر تختی یخچال طبیعی داشت و از این راه گذران میکرد. اما یخچال در طرح خیابانکشیهای رضاشاه میافتد و پدر تختی ناچار میشود یخچال را به بهای اندکی به دولت بفروشد. این پیشامد خانوادهٔ آنها را ورشکست و آواره میکند، تا بدانجا که ناگزیر میشوند دو شب را در کوچه بخوابند. به هر روی، رویداد تلخی بود که اثر بسیار بدی بر تختی گذاشت و هرگز نتوانست خاطرهٔ گزندهاش را فراموش کند. بهویژه که زمانی نمیگذرد که پدرش آزرده از آنچه پیش آمده بود، بیمار میشود و درمیگذرد.[۱۹]
غلامرضا تختی از سال ۱۳۳۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد.[۳۶] او ابتدا در حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری خلیل ملکی و مظفر بقائی عضو بود و پس از انشعاب ملکی و خُنجی از بقائی به حزب نیروی سوم پیوست در جریان اختلاف میان محمدعلی خنجی و خلیل ملکی او پس از شنیدن نظرات طرفین به اتفاق اعضای سازمان ورزشکاران به خنجی و حجازی پیوست[۳۷] و پس از تأسیس حزب سوسیالیست به عنوان قائم مقام دبیرکل حزب (دکتر خنجی) انتخاب شد. ضمناً در سازمان ورزش حزب به همراه حسن خرمشاهی (مسئول سازمان ورزش حزب) فعالیت میکرد.
غلامرضا تختی پس از کودتای ۲۸ مرداد در کمیتهٔ ورزشکاران نهضت مقاومت ملی نیز علاوه بر حزب سوسیالیست فعالیت داشت و پس از تشکیل جبههٔ ملی دوم در سال ۱۳۳۹ به این سازمان وارد شد و از سوی کمیته ورزشکاران به کنگره و از سوی منتخبین کنگره به شورای مرکزی جبهه ملی ایران راه یافت.[۸][۳۸]
با توجه به علاقه و رفت آمد تختی در جبهه ملی ایران و ریاست سازمان ورزشکاران و عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی او، مهندس حسیبی، را سرپرست پسرش – بابک – میکند. روزی هم که هواداران مصدق برای دیدن او به احمدآباد رفتند، تختی پیشاپیش آنها با عکس بزرگی از مصدق که در دست داشت، جلودار کاروان بود. رفتوآمدهای غلامرضا تختی به جبهه ملی و عضویت در شورای مرکزی آن باعث گردید تا از سوی ساواک به عنوان یک «ناراضی» شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرینهای تختی جلوگیری میکرد و به هر شکل میکوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو میشد، جلوگیری کند.
در سال ۱۳۴۲ و پس از دستگیری اعضای هیئت اجرایی جبهه ملی ایران، تختی به سمت هیئت اجرایی موقت جبهه ملی انتخاب شد.[۳۹]
هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرا نداد و به افسران میگفت «دستگیرم کنید».[۳]
فعالیتهای اجتماعی
در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ زلزله مهیبی به قدرت ۷٫۲ ریشتر، به ویرانی کامل شهر بوئین زهرا و روستاهای دشت قزوین انجامید. بر اثر زمینلرزه بوئینزهرا حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بیخانمان شدند.[۴۰] به پیشنهاد کیهان ورزشی و روزنامه کیهان قرار شد او برای زلزلهزدگان کمک جمع کند.[۴۱]
تختی قبول کرد و صندوق به گردن از پارک ساعی در خیابان پهلوی تا تالار کیهان در خیابان فردوسی را پیاده پیمود. با بلندگو شخصاً از مردم میخواست تا به هموطنان زلزلهزدهشان هر چه در توان دارند، کمک کنند. زنان گوشواره و گردنبند و انگشتر و مردان پول اهدایی خود را به صندوق آویزان از گردن تختی میانداختند.[۴۱] واکنشها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موج بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و دهها کامیون به وی سپرده شد.[۳]
پس از مرگ
تا کنون در مورد غلامرضا تختی قصیدهها و کتابهای متعددی نوشته شده و فیلمهای مستند و حتی سینمایی نیز از زندگی وی ساختهاند. پس از مرگ وِی، اقدامات گوناگونی برای گرامیداشت وی انجام گرفت و حوادثی (نظیر خودکشی هواداران و…) در واکنش به مرگ او در میان طبقات مختلف جامعه، رخداد. از آنجمله میتوان به اینها اشاره کرد.
کیهان ورزشی که در آن روزها تنها نشریه ورزشی ایران بود، در واکنش به مرگ تختی تیتر زد: «دلِ شیر، خون شده بود».[۴۱]
-
خودکشی هواداران
با انتشار خبر مرگ غلامرضا تختی، هفت تن در شهرهای مختلف ایران خود را کشتند که از همه فجیعتر، قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره آویخت. وی قبل از مرگ یادداشت بزرگی بر شیشه مغازهاش چسبانده بود که ((جهان بی جهانپهلوان ماندنی نیست)).[۳]
-
مسابقات ورزشی
در اردیبهشت ۱۳۵۹ به منظور بزرگداشت مسابقاتی برای یادبود وی بنا نهاده شد که تا کنون به نام جام جهانپهلوان تختی ادامه داشتهاست. در اولین دورهٔ این مسابقات، قهرمانان زیادی از سرتاسر جهان حضور یافتند که از جملهٔ آنها احمد آئیک، عصمت آتلی، الکساندر مدوید، پتکوف سیراکف، و سعید مصطفیاف را میتوان نام برد.[نیازمند منبع] این مسابقات، که معمولاً در اواخر زمستان برگزار میشود، مهمترین تورنمنت بینالمللی کشتی سالیانه در ایران است.
-
ترانه
-
ترانهٔ جهانپهلوان سروده شهرام دانش و آهنگی از بابک بیات با صدای عارف، تقدیمشده به «بابک تختی»
-
ترانه غم دل تیتراژ فیلم غلامرضا تختی شعر از رهی معیری و آهنگی از مرتضی محجوبی با صدای محمد معتمدی
-
شعر
-
قصیدهٔ جهانپهلوان سروده سیاوش کسرائی، شاعر نامدار ایرانی[۳]
-
شعر گفتگو با تختی[۴۲] سروده سیمین بهبهانی برای غلامرضا تختی[۴۳]
-
چکامهٔ مرگ جهانپهلوان سروده ادیب برومند.[۴۴]
-
قصیدهٔ بابکم سرودهٔ مهدی سهیلی (که خطاب «تختی» در مقام پدر به تنها فرزند خود «بابک» سراییده شده).[۴۵]
-
خوان هشتم سرودهٔ مهدی اخوان ثالث، شاعر نامدار ایران.[۴۵]
-
کتاب
-
در جستجوی پدر نوشتهٔ بابک تختی (تنها فرزند غلامرضا تختی)
-
حماسهٔ جهانپهلوان نوشتهٔ محمدعلی سفری
-
پهلوان زندگی، پهلوان جهان، نوشتهٔ کیوان مرادیان و سید نصرالله سجادی
-
یکصد پرتره از سیمای پهلوان تختی، آثار طراحی، نقاشی و گرافیک بهزاد شیشهگران (انتشار به دو زبان فارسی و انگلیسی در سال ۱۳۷۷)
-
فیلم سینمایی
-
جهانپهلوان تختی به کارگردانی علی حاتمی، کارگردان ایرانی که پس از مرگش نیمه تمام ماند و نهایتاً بهروز افخمی در سال ۱۹۹۷ میلادی آن را به پایان رساند.[۴۶]
-
غلامرضا تختی فیلمی به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیهکنندگی سعید ملکان که در سال ۱۳۹۷ تولید شد.[۴۷]
-
فیلم مستند
همچنین فیلم مستند سینمایی شهسوار به تهیهکنندگی هارون یشایایی و پژوهش، نویسندگی و کارگردانی علی شاه محمدی که به زندگی پرفراز و نشیب اجتماعی، سیاسی، ورزشی و خانوادگی غلامرضا تختی میپردازد در سال ۱۳۹۸ به اکران سینماها درآمد. در فیلم مستند سینمایی شهسوار با چهرههای مهمی همانند حسین شاه حسینی از اعضای جبهه ملی و روحالله جیرهبندی و نیز دوستان تختی همانند اصغر رمضانی و حسین شمشادی گفتگو شده که اکنون در قید حیات نیستند. همچنین در این فیلم برای اولین بار دست نوشتهای که که همسر تحتی شهلا توکلی برای غلامرضا تختی نوشته دیده میشود. این موارد سبب گردیده که اهمیت اسنادی فیلم بیشتر گردد. همچنین در این فیلم مجید خدایی قهرمان اسبق کشتی جهان در نقش غلامرضا تختی ظاهر گردیدهاست.
-
مستند غلامرضا تختی به کارگردانی محمدحسن شاه محمدی سال تولید ۱۳۸۷.[۴۸]
آلبوم تصاویر
در شهریور ۱۳۹۴ نمایشگاهی با مجموعه عکسهای این قهرمان کشتی که در سالهای گذشته توسط عباس خجسته جمعآوری شدهاست در معرض دید علاقهمندان قرار گرفت. در این نمایشگاه ۴۰۰ قطعه عکس از این قهرمان کشتی در تهران به نمایش درآمد.[۴۹]
-
غلامرضا تختی و شهلا توکلی در شب عروسی
-
تختی، سوار بر دوچرخه
-
مادر تختی در حال بدرقهٔ فرزندش