تصور کنید از یکی از بهترین دانشگاههای ایران فارغالتحصیل شدهاید و برای خودتان تخصص مهمی دارید. دیگران شما را به عنوان نخبه در حرفهتان میشناسند و فکر میکنند که حتما با این تحصیلات و تخصص بهترین شغل و درآمد دنیا از آن شما خواهد بود اما در واقعیت هیچکس تخصص شما را به رسمیت نمیشناسد و باید مدام استرس داشته باشید که آیا اصلا برای ماه آینده حقوق و درآمد دارید یا نه.
این دقیقا قصه زندگی تعداد زیادی از نخبههای موسیقی ایران است که در هنرستان موسیقی، آموزش تخصصی دیدهاند و بعد وارد دانشکده موسیقی شدهاند و پس از آنکه تواناییهای خود را ثابت کردهاند به مهمترین ارکسترهای ایران ورود کردهاند؛ یعنی ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر موسیقی ملی ایران.
حتما میدانید که ایران دو ارکستر قدیمی و بزرگ دارد که بدون داشتن مهارت و تخصص اجازه ورود به آنها وجود ندارد. ارکستر سمفونیک تهران حدود ۸۳ سال قدمت دارد و روزهای پر فراز و نشیبی را طی کرده است و حتی در برههای بدون دلیل خاصی آن را تعطیل کردند، بدون آنکه حقوق و مزایای نوازندگان آن پرداخت شود. ارکستر موسیقی ملی ایران نیز بیش از ۲۰ سال است که فعالیت میکند و اولین بار با رهبری علی تجویدی و به خوانندگی محمدرضا شجریان روی صحنه رفت. این ارکستر نیز تجربه مشابه ارکستر سمفونیک را دارد. گاهی به محاق رفته و گاهی کجدار و مریز فعالیت کرده است.
ارکسترها مدیران و دولتهای مختلفی به خود دیدهاند که هر کدام به سبک خود شیوهای برای مدیریت داشتهاند اما حلقه مفقوده، نوازندگان ارکسترها هستند که معمولا حق و حقوقشان نادیده گرفته شده و حتی در صورت ایجاد تغییرات، مشورتی با آنها نمیشود. هر چند که با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و با مدیریت بنیاد رودکی ارکسترها دارای ردیف بودجه شدند و حقوق و بیمه برای نوازندگان در نظر گرفته شد اما سوال اینجاست که این کافی است؟
جمعی از نوازندگان پیشکسوت و جوانتر این دو ارکستر در نشستی با ایسنا درباره دغدغههایشان میگویند و آنچه در همه این سالها بر آنها گذشته است؛ دغدغههایی که معتقدند با تشکیل شورایی متشکل از نوازندگان ارکسترها تا حد زیادی قابل پیگیری خواهد بود.
بهتر است اول راجع به اهمیت ارکسترهای دولتی ایران صحبت کنیم. شاید اساسا خیلیها با میزان اهمیت آنها آشنا نباشند و ندانند چه شخصیتهایی اینجا ساز میزنند.
هومن اتابکی (نوازنده ویلن): ببینید، تالار وحدت یکجورهایی قبله نوازندگان است؛ یعنی محلی که اگر در دهه چهل ساخته نشده بود الان این پیشرفت را نداشتیم و باید با امکانات ۵۰ سال پیش فعالیت میکردیم. دلیل ساخت این مجموعه این بود که موسیقی به عنوان قسمتی از بدنه فرهنگی ایران قرار بگیرد و صحبت از اجراهای استاندارد بود. هر آدمی هم وارد اینجا نمیشد چون میخواستند محلی برای حضور نخبهها روی صحنه باشد. آدمهایی که امروز اینجا میبینید از فیلترهای زیادی رد شدهاند تا به ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی رسیدند و در کنار بهترین نوازندگان خارجی هم ساز زدند. این یعنی موسیقی، حرفه و شغل ماست. در دولت قبل موسیقی تا حدی به عنوان یک شغل پذیرفته شد به صورتی که اگر ارکستری نوازندگان ثابت داشته باشد، مثل یک کارمند حقوق میگیرند و دیگر نیازی به کار دوم برای امرار معاش ندارند. هر وقت این موضوع برای مسئولان جا بیفتد، هیچ باد و بارانی نمیتواند شرایط نوازندگان را متزلزل کند. این بچهها از سال سوم دبیرستان با امید و آرزو میآیند که استخدام ارکسترها شوند و بازنشستگی داشته باشند. این در حالی است که معمولا نتنویسها و کسانی که برای نوازندگان صندلی جابجا میکنند، استخدام و بیمه دارند اما ما به عنوان یک هنرمند باید به شکل حقالزحمهای کار کنیم. ما به عنوان نوازنده باید شاغل محسوب شویم و تغییر پیکره مدیریتی نباید شرایط ما را را متحول کند. حرف ما این است که جایگاه و مقام نوازنده باید مشخص شود. نوازنده ارکسترهای دولتی باید در نظام شغلی و استخدامی جایگاهی داشته باشد.
علی ضرابی (نوازنده ترومپت): متاسفانه شغل نوازندگی در جامعه تعریف نشده است. من هیچ حاشیه امنی ندارم چون شغلی در جامعه ندارم.
محمد پناهینژاد (نوازنده تیمپانی): البته شرایط نسبت به قبل بهتر شده است. ما پیش از این همیشه قراردادی سه ماهه یا شش ماهه داشتیم اما حدودا از سال ۹۵ کار ما روی روالی مشخص افتاد و قراردادهای منظم بسته شد. یعنی از لحاظ حقوق و بیمه تقریبا مثل کارمند شدیم. حتی الان که کرونا هست شاید ۳ ماه یک بار اجرای صحنهای داشتیم اما واقعا شرایط کنونی بهتر است. با این حال حقوق ما الان یکسوم چیزی است که باید باشد فقط برای اینکه یک زندگی نرمال داشته باشیم. برای اینکه بتوانیم با خیال راحت برای ارکستر تمرین کنیم و نیاز به شغل دوم نداشته باشیم.
منظورتان از شغل دوم تدریس ساز است؟
پناهینژاد: تدریس، نوازندگی در کنسرتهای پاپ یا اجراهای مناسبتی.
شرایط ایدهآل از نظر شما چیست؟ اینکه فقط نوازنده ارکستر سمفونیک یا ملی باشید و حقوق و مزایای ثابت داشته باشید؟
پناهینژاد: بله؛ مثل همه نوازندگان دنیا. بعضی مدیران توجیه نیستند که نوازنده نمیتواند بیشتر از روزی ۳ ساعت ساز بزند و تمرین کند. نوازندگی ما را در ارکسترهای دولتی یک شغل دوم میدانند که پارهوقت است و و این در حالی است که قانون بیمه هم روزی ۸ ساعت کار است.
علی ضرابی: ببینید، نوازندگی یک شغل تخصصی است مثل پزشک متخصصی که جراحی انجام میدهد. مگر شما میتوانید به یک پزشک بگویید چون زمان جراحی تو ۲ ساعت بوده است، حق و حقوقت هم اندازه ۲ ساعت است؟ او یک کار بزرگ را در زمان کوتاه انجام داده است.
پناهینژاد: یک سیستمی در ایران هست که وقتی مدیر جدیدی روی کار میآید، میخواهد تمام پایهها را از اول بچیند. همیشه هر وقت مدیر جدید میآید تا بخواهد بفهمد شرایط کاری نوازندگان ارکسترها چگونه است، دوباره عوض میشود و مدیر جدید میآید. هر وقت هم که به ما گفتند صبوری کنید، میخواهیم شرایطتان را بهتر کنیم، ارکستر ها را کلا تعطیل کردهاند! این موضوع باید با صحبتکردن حل شود. ما وقتی برای پارهوقتبودنمان اعتراض کردیم در جواب گفتهاند که از ساعت ۲ بعد از ظهر به بخش اداری بروید و به کارمندان کمک کنید تا مشمول قانون بیمه شوید!
پژمان اختیاری (نوازنده ویلن): بنیاد رودکی کارهای خوبی برای ما کرده اما کوچک است. درست است که الان حقوق و بیمه داریم اما برای کسی که تخصص دارد این حقوق کم است. واقعا بیشتر از ۳ ساعت نمیشود کار تخصصی کرد. در همه دنیا کار نوازندگان ۳ ساعت است.
آرش جامع: مشکل این است که مدیران ما از کار موزیسینها شناخت درستی ندارند. شاید مثلا ۲ میلیون نفر بتوانند در ایران حسابدار باشند و برای یک حسابدار به راحتی جایگزین پیدا شود اما هیچکس نمیتواند کار نوازنده «تیمپانی» ارکستر سمفونیک تهران را انجام دهد. برای بعضی سازها بیشتر از ۵ نوازنده حرفهای در ایران نداریم. جالب است بدانید که یک دست سیم برای ساز، بیش از ۲ میلیون تومان قیمت دارد و ۵ میلیون تومان هم حقوق ماست یا اینکه آرشه ویلن ۱۵ میلیون تومان قیمت دارد که ممکن است به راحتی در یک کنسرت آسیب ببیند و بشکند.
امیرحسین محمدیان: آنقدر حقوق برای این تخصص کم است که ما بیرون از اینجا باید هزار کار دیگر انجام دهیم تا به درآمدی برای یک زندگی ساده برسیم.
آرش جامع: حالا ما روی روالی افتادیم که قرارداد امضاشده داریم. سالهای قبل باید به این فکر میکردیم که آیا مثلا سال بعد ارکستری وجود دارد که در آن ساز بزنیم؟ آیا فردای ۱۳ فروردین ارکسترها باز هستند؟ حالا الان مدتهاست روی روال مشخصی افتادیم اما جا دارد خیلی بهتر شود. مدیران فعلی کم زحمت نکشیدند؛ همین ردیف بودجه گرفتن برای ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی کار کوچکی نبود.
مازیار ظهیرالدینی (کنسرتمایستر ارکستر سمفونیک تهران): بنده از سال ۷۰ در ارکستر ساز میزنم و از وقتی یادم میآید شرایط همیشه متزلزل بوده است. بحث معیشت نوازندهها همیشه همین بوده است. اما طی این سالها هدفمندتر و روتینتر شد و از سال ۹۵ هم اوضاع سر و سامان گرفت و امیدوار شدیم اما خب کم است.
پژمان اختیاری: بیشترین کسانی که درد ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی را دارند، همین نوازندگان ارکستر هستند نه کس دیگری؛ چون که یکجورهایی با ارکستر زندگی میکنند. اما همیشه درباره شرایط ما کسانی نظر میدهند که هیچ وقت از بدنه ارکستر نبودهاند. انگار یک مشکل خانوادگی را در بیرون از خانواده حل کنید در صورتی که تشکیل شورایی از نوازندگان بسیار کارساز خواهد بود.
امیرحسین محمدیان: الان که با شما صحبت میکنم بیش از ۱۰ روز است دنبال خبرنگاری هستیم که حرف ما را بشنود و دغدغههایمان را انعکاس دهد اما همه اهالی خبر دنبال چهرههای مردمی و مشهورند و کسی حاضر نیست درد نوازنده ارکستر را بشنود.
بحثهایی که درباره شان و جایگاه نوازندگان ارکسترها میکنید،کاملا بجاست اما آیا درباره شرایط فنی ارکسترها رضایت کامل دارید؟ مخصوصا افرادی که در برهههای مختلف ارکستر را رهبری کردند.
هومن اتابکی: ما رهبری داشتیم که آمده و به ما گفته ارکستر سمفونیک در حد سوم دبستان ساز میزند! وقتی خودشان ارکستر را رهبری میکنند، میگویند ارکستر عالی است و وقتی هم به هر دلیلی از ارکستر میروند دوباره مصاحبه میکنند و میگویند که ارکستر بد صدا میدهد. معتقدم هیچکدام از رهبرانی که از خارج از کشور میآیند حق اظهار نظر درباره نوازندگان ارکسترهای ایران را ندارند. اینها اغلب افرادی بودهاند که به پشتوانه مالی خانوادهشان یا با حمایتهای مالی حکومت پهلوی به خارج از ایران رفتهاند و تحصیل کردهاند اما نوازندگانی که الان اینجا هستند، معلمانی داشتند که هرچه در توان داشتهاند آموزش دادهاند و بدون حضور موزیسین خارجی در ایران و بدون واردات کتاب موسیقی به کشور حرفهای شدهاند. کسی که اتریش و آلمان درس خوانده و با تمسخر به نوازندگان ما نگاه میکند، باید بداند که اگر فقط یکی از این نوازندگان شرایط او را داشت، قطعا خیلی حرفهایتر بود. این افراد خارجنشین حق اظهار نظر درباره توانایی نوازندهها را ندارند. ما در شرایط مساوی با هم نبودیم و ما ارکسترها را حفظ کردهایم. پس جای حرفی نیست. ما با تلاش به اینجا رسیدهایم اما در عوض شش ماه شش ماه حقوق نگرفتهایم. همه اینها به خاطر وجود آدمها در جای نامناسب بوده است.
پژمان اختیاری: افرادی هستند که آرزویشان است رهبر ارکستر سمفونیک تهران باشند. همه رهبران بزرگ که ارکستر تهران را در مقطعی رهبری کردهاند که یکی از بزرگترینهایشان «ریکاردو موتی» است در رزومهشان رهبری ارکستر سمفونیک تهران را میآورند. جایگاه ارکسترهای ما در جهان خیلی بالاست.
امیرحسین محمدیان: ما چهار سال درگیر رهبری بودیم که همه نوازندگان از او انتقاد میکردند و در این چهار سال به مدیران فهماندیم که شاید امور ارکستر بگذرد اما هیچ اتفاقی برای ما نمیافتد و عملا هیچ پیشرفتی وجود ندارد اما شاید نوازندگان آنطور که باید جدی گرفته نشدند. تشکیل شورای نوازندگان مهم است که دائم با مدیران در ارتباط باشد.
آرش جامع: خیلی وقتها رهبرانی مقابل نوازندگان ارکستر بودهاند که سمبلیک روی صحنه آمدهاند و نوازندگان بدون توجه به حضور رهبر، خودشان ساز میزدند. ما پل پیشرفت خیلی از این افراد بودیم.
هومن اتابکی: این موضوع درباره خوانندگان میهمان ارکستر هم وجود دارد. برای من خیلی سنگین بود که خوانندهای پشت سن قبل از کنسرت بگوید که این آدمها را ببینید، همه برای من آمدهاند! این خیلی بد است. خواننده نباید بگوید من به ارکستر اعتبار میدهم. مدتی به خوانندهها بها داده شد چون ارکستر ضعیف شده بود و میخواستند از طریق مسکنهایی سالن را پر کنند.