خانم زینت نبیلی معلمی مهربان ، دلسوز ،بسیار خوش رفتار و عاطفی که سالها در دبستانهای تربت حیدریه مشغول خدمت بودند ((بخش پایانی خانم نبیلی کاظم خطیبی ))
خانم زینت نبیلی معلمی مهربان ، دلسوز ،بسیار خوش رفتار و عاطفی که سالها در دبستانهای تربت حیدریه مشغول خدمت بودند
در بخش قبل اشاره شد که خانم نبیلی پس از حکم استخدام پیمانی به عنوان آموزگار کلاس اول دبستان مختلط ۱۷ دی در آمد ودر آنجا فعالیت می کرد . لازم است براساس مطالبی که در کتاب قند و قروت در مردم نگاری تربت حیدریه که توسط زنده یاد مهدی تهرانچی نگارش یافته (ص ۶۳) توضیح می دهد که در گذشته سه مدرسه در تربت حیدریه بنامهای قطب و رضائیه و همچنین دبستان مختلط ۱۷ دی ( در سال ۱۳۱۵تاسیس گردید) وجود داشت و بعد ها مدرسه دخترانه دیگری بنام مدرسه پروین به ابتکارمرحوم دکتر عبدالباقی قوام نصیری معروف به قوام الاطبا در سال ۱۳۰۰ تاسیس شدو تاسال ۱۳۱۲مدیریت آن به عهده خانم بی بی قوام نصیری بود. سال ۱۳۱۶ این مدرسه به نام پروین اعتصامی با مدیریت خانم فردوس قوام نصیری در اختیار اداره معارف قرار گرفت همانطوریکه در تاریخ گذشته تربت حیدریه آمده است خاندان قوام نصیری به ویژه فرزندان آن مرحومان فردوس خانم ، آغا بی بی خانم ودکتر علیرضا در زمره افتخارات این شهرستان می باشند.
در آن زمان همکارانش آغا بی بی خانم و فردوس خانم دختران آقای قوام نصیری بودند( که ازخانوادههای محترم ، اصیل و فرهنگی تربت حیدریه بودند ، که همسران آنها آقای قربانیان شوهر آغا بی بی خانم و دارای سه فرزند بنام کاظم ، طاهر وفرشته خانم هستند و آقای دکتر فریدون افتخاری همسر فردوس خانم بودند).سایر همکاران وی خانمها حکیمی ، وزیری ، روحانی ، انصاری و بعد ها خانم توران هادیزاده رئیسی بودند. آغا بی بی خانم مدیر مدرسه بود از همکار فرهنگی مرد روانشاد آقای اسماعیل طاهریان بود .این مدرسه باهمت ضیا الاطبا و خانم دکتر قوام نصیری تشکیل گردید . مدرسه خانه بزرگی متعلق به خانواده هادیزاده رئیسی واقع در خیابان روحبخش فعلی قرار داشت . ودر آن یک ساختمانی زیبایی که گنجایش شش کلاس داشت، و طرف دیگر صحن حیاط ومحیط وسیع با درختان سر سبز بود که بچه ها در زمان استراحت به آنجا می رفتند. زنده یاد حاج اسماعیل طاهریان در گفتگویی که اینجانب در سال ۱۳۹۳ با ایشان داشتم از شخصیت و مهربانی خانم نبیلی به خوبی یاد می کرد و چون آندو همکار بودنددر جریان ازدواج شادروان حسین آقای شهیدی با خانم نبیلی بودند در ابتدا همکار فرهنگی بودند وبعد از چند سالی آنها با هم ازدواج کردند.
جون هردو معلم در دبستانهای تربت حیدریه فعالیت می کردند ، اغلب برنامه های خانوادگی متنوعی باهمکارانشان داشتند حاصل این ازدواج شامل چهار فرزند بود که یک پسر بنام حمید ، سه دختر ناهید ، هایده وشهلا که در کوچکی فوت نمود علاقمندی این بانو و همسرش برای تربیت فرزندانش موجب شد که همه آنها مدارج تحصیلات عالی راطی نمایند . در بخش قبل گفته شدخانم نبیلی در سال ۱۳۳۱ در دبستان گل واقع در یکی از کوچه های خیابان باغ ملی( گل سابق) واقع شده بودکه وی معلم کلاس اول دبستان پسرانه بود و فقط هم کلاس اول دبستان را تدریس میکرد در آن زمان زنده یادان آقایان شریف مدیر مدرسه و حسن اقای شهیدی ناظم مدیر مدرسه ومعلمان کلاس دوم آقای رهبری(آخوند روحانی ) بود که خیلی هم بچه ها را بصورت فیزیکی تبیه بدنی میکرد کلاس سوم مرحوم ابغان قهرمان ( فوتبالیست معروف و انسان مردمی بودو زمانیکه با خود روخود در راه مشهد تربت حیدریه نزدیک چشمه میراز تصادف کرد و مُرد خیلی از مردم در مراسمش شرکت کردند وی را در مزار بی بی حستیه دفن کردند ) کلاس چهارم آقای مولوی که انسانی مذهبی کلاس پنجم آقای عشرت آبادی که اصالتا نیشابوری و سال ششم آقای میرزایی بودند .خانم نبیلی چون به سواد آموزی و فراگیری اهمیت زیادی می داد از هر فرصتی برای این کار استفاده می کرد در همان اوایل زندگی که در تربت حیدریه در گُذر صدر نزدیک آب انبار حاج محمد حسن ابریشمی اقامت داشت سعی می کرد در با سواد کردن خانوادههای محله مسکونی خود تلاش کند و تا جائیکه خود اینجانب بیاد دارم (چون من هم در همان منطقه سکونت داشم ) حتی هروز برای یکی از خانوادهایی که برای ایشان و خانواده ما هم در خانه نان می پخت چه امکانانی فراهم می کرد از تامین لوازم التحریر ،نوشت افزار و کتاب گرفته ومشاوره ، راهنمایی و نصیحت اعضای خانواده بخاطر اینکه در جهت آموزش آنها وقفه ای نیفتد خانم نبیلی در خانواده انسانی مهربان و با محبت بود و فرزندانش خیلی اورا دوست می داشتند برای نشان دادن ظرفیت تحمل ایشان سخنی بشنویم از یکی از بانوان شهر تربت حیدریه بنام خانم طییبه پاینده وی نقل می کند که ما همکاران فرهنگی یک روز عصر در منزل ایشان بودیم و من دیدم پسرشان دو تا از پشتی های قدیمی را درحوض خانه پرتاب کرد خانم نبیلی بدون هیچ برخوردی با فرزندش چیزی نگفت و بعد ها من متوحه شدم که ایشان می گوید بعضی اوقات بچه ها از مواردی به ستوه آمده ودست به چنین کارهایی می کنند ولی باید آنها را درک کرد و ریشه مشکل آنها را پیدا نمود البته بچه ها اغلب به مادرشان از نظر عاطفی نزدیکتر بودند جالب است که برادر بزرکتر من هم از خاطراتش برای سال اول در همان دبستان گل ثبت نام کرده بود و او همیشه می گفت خانم نبیلی همیشه موقع ورود به کلاس با روحیه ای شاد و ظاهری آراسته همچون مادری مهربان بود و همیشه چهره ایشان در خاطر من ماندگار شده است روانش شاد باد .یکی از فرزندان خانم نبیلی می گوید امکان نداشت مادرشان ماو فرزندان فامیل را برای آموزش در کلاس خودشان پذیرا باشند و جالب تر اینکه اگرمثلا معلمی مارا در کلاس بدلایل مختلف تنبیه می کرد مادرم در این موضوع ورود نکرده و به تصمیم آن آموزگار احترام می گذاشت و اما برای روشن شدن اذهان عمومی در باره آموزش در گذشته لازم است به تاریخ و مطالبی که از آن دوران بیاد مانده است توجه نمائیم.
در دوره های گذشته که جامعه مردسالاری حاکم بود وی با روابط عمومی قوی که داشت اغلب کارهای بیرون از خانه را هم عهده دار بود و بخوبی زندگیش را مدیریت می نمود و اغلب کاسبان تربت حیدریه وی را می شناختند و احترام خاصی برایشان می گذاشتند به واقع می توان گفت در آن دوره هنوز زیاد مرسوم نبود که در شهرستان تربت حیدریه مردم دخترانشان را روانه مدارس فرهنگی نمایند اغلب آنها در مکتب خانه ها پیش معلمان خانم که اغلب تخصص آنها در مورد آموزش قرآن بود می رفتند .خانم نبیلی بدلیل داشتن روابط عمومی خیلی خوب و احساس مسئولیت نسبت به آینده زنان محله زندگیش تلاش می کرد از هر فرصتی استفاده کرده و خانمها و دخترانی( که بخاطر عدم داشتن سواد چه مخالفت خانوادگی و یا مرسوم نبودن آموزش زنان در جامعه ) که در مسیر رفت و آمد ایشان از خانه تا مدرسه قرارداشتند ارتباط بر قرار کرده و آنها را بجای نشستن دورهمیهایی که در کوچه بین آنان وجود داشت و اغلب وقتشان تلف می شد سعی می کرد اغلبشان را به کلاس اکابری که خودش در تشکیل آن همت داشت تشویق کرده و خوشبختانه توانست تعدادزیادی از این زنان را به کلاس اکابر شبانه فراخوانده و به آنها آموزش خواندن و نوشتن می داد ( بقول یکی از دختران ایشان میگوید معمولا” علی رغم اینکه کلاس اول دبستان ما در مدرسه دخترانه فروغ( که در پشت فرمانداری تربت حیدریه قرار داشت ) به پایان رسیده بود مادرم بمن می گفت خودم را حیاط مدرسه سرگرم کنم تا کلاس اکابر بانوان محله ما تمام شود و یادم می آید وقتی من در حیاط از طریق شاخه درختی آویزان شده و بازی می کردم از کلاس که مرا نظاره می کرد به سوی من آمد و گفت بیا با من در کلاس بنشین و پهلوی خودم باش آن روز عصر پائیزی من در کلاس بانوان بزرگسال در روی یک نیمکت نشستم و مشغو ل کشیدن نقاشی بودم ودر این موقع مادرم مرا به پای تخته سیاه فرا خواند و به سئوالی که از یکی از بانوان جواب نداده بود من نصف آنرا کامل کردم و بقیه را هم وی در روی تخته با گچ نوشت من چون کوچک بودم در این کلاسها وقتی مجبور بودم تحمل کنم بخاطر اینکه مرا تنها در خانه نمی گذاشتند لذا از ایشان انتقاد می کردم چرا من باید بعد از کلاس مثل بقیه شاگردان به خانه خودمان نرویم ؟ مادرم می گفت دختر عزیزم تودرست می گویی ولی در آینده که بزرگ شوی متوجه خواهی شد من نسبت به این همشهریانم مسئولیت اجتماعی و فرهنگی دارم و می دانم این بذر کمی که من در سرزمین بی سوادی این زنانی که از هر نظر فضای تحصیل برایشان فراهم نشده می کارم در آینده این نهال دانایی و سواد در زندگی اجتماعی آنان خیلی موثر خواهد بود بلی چه اندیشه نوو نگاه فرهنگی پویا زنده یاد خانم نبیلی در آن دوره داشته است یادش گرامی وروحشان شاد باد )
و امادر باره مدارس پسران باید به وضعیت آموزشی آن زمان اشاره کنم مدارس علمیه برای پسران وجود داشت که بعد آموزش قران به خواندن کتابهای عربی از جمله نصاب ،صرف میل ودر کنار آنها کلیات حافظ و سعدی را مطالعه می کردند و چون دراین شهر مدراس علمیه هراتی و حاج شیخ یوسفعلی بود برای ادامه کار وارد دوران طلبگی شده و برای دوره های عالیتر به مدارس علمیه در مشهد می رفتند. جالب است اغلب دانش آموزان در این مدارس علمیه برای ادامه تحصیلات فرهنگی وقتی به مدارس جدید وارد می شدند اکثر آنها وارد کلاس اول دبیرستان می شدند چون پایه ادبیاتشان قوی بود .یکی از مکتبهایی که اغلب بزرگان تربتی در آن حضورداشتند مکتب آقا سید حسین طباطبایی بود که ایشان بسیار سخت گیر بود و اغلب خیلی از بچه ها را تنبیه بدنی می کرد و این مکتب زبانزد شهر شده بود .
خانم نبیلی در تاریخ /۰۱/۰۷/۱۳۴۹در سن ۵۱سالگی بازنشسته شده و پس از ۳سال به مشهد نقل مکان کرد ودر طول اقامت در مشهد وی بصورت افتخاری در مدارس دولتی همکاری داشتند چون تخصص ایشان در آموزش کلاس پایه اول ابتدایی بود بنا بر این خیلی از مدارس محله اقامتشان علاقمند به همکاری خانم نبیلی بودند .چون وی در طول زندگی دارای بیماری زمینه ای دیابت داشت لذا وقتی دچار بیماری گوارش شد طولی نکشید که بر اثر خون ریزی دستگاه گوارشی در روز پانزدهم اردیبهشت سال پنجاه و نه در سن ۶۱ سالگی دار فانی را وداع گفت و در آرامستان خواجه اباصلت مشهد آرام گرفت .همسر ایشان زنده یاد محمد حسین شهیدی هم در تاریخ ۱۲/۱۲/۱۳۹۵ در تربت حیدریه درگذشت و ایشان هم در آرامستان بهشت جواد الائمه تربت حیدریه به خاک سپرده شد خدایشان این دو معلم عزیز دیارمان را بیامرزد و روحشان شاد باد .