زلزله از زاویهای دیگر علیرضا خانی
از زلزله مهیب استان کرمانشاه قریب یک هفته میگذرد. این زلزله تاکنون بیش از ۴۵۰ کشته و ۸ هزار زخمی برجا گذاشته است. از زلزله بزرگ بم درست ۱۴ سال میگذرد، اما گویی زلزله بم چندان درس بزرگی برای ایمن کردن کشور نداشته است.
زلزله کرمانشاه با زلزله بم تفاوت اساسی داشت. در زلزله کرمانشاه و سرپل ذهاب کانون زلزله در منطقه شهری نبود بلکه دست کم ۲۲ کیلومتر با نقاط جمعیتی فاصله داشت.
زلزله بم دقیقاً در مرکز شهر رخ داد و برای همین از ۷۰ هزار نفر جمعیت شهر ۴۳ هزار نفر را کشت. یعنی ۶۱ درصد جمعیت شهر کشته شدند. اگر چنان زلزلهای در یک شهر پرجمعیت رخ میداد، معلوم نبود چه فاجعهای اتفاق میافتاد. و اکنون نیز، اگر چنان زلزلهای در یک کانون پرجمعیت رخ دهد،معلوم نیست چه خواهد شد… تصور اینکه ۶۰ درصد جمعیت یک شهر میلیونی زیر آوار بمانند چهقدر وحشتناک است!
در زلزله یکشنبهشب گذشته، علاوه بر مسکنمهر، که پروژههای جدیدی محسوب میشود و باید ایمنی بیشتری از ساختمانهای قدیمی داشته باشد، بیمارستان امامخمینی سرپل ذهاب که فقط ۸ ماه از بهرهبرداری آن میگذرد تخریب شد و گروهی از بیماران جان دادند. بیمارستان، باید امنترین محل در آن شهر باشد، آنهم بیمارستان نوساز که لابد باید با فناوری جدید و تکنولوژی قرن بیست و یکم ساخته شده باشد…
این رخداد به قدری غیرطبیعی بود که اعتراض شخص اول اجرایی کشور را برانگیخت. رئیس جمهوری در جلسه چهارشنبه هیأت دولت گفت: اینکه خانه خود مردم در منطقه سرپل ذهاب سالم مانده و ساختمانهای دولتی تخریب شده، نشانه وقوع فساد است و مشخص است که در بخش پیمانکاری ساختمان فساد وجود داشته است. آقای روحانی یک روز قبل، یعنی سهشنبه پس از رویت عینی مناطق زلزلهزده در جلسه شورای اداری کرمانشاه درباره مسکنمهر سرپل ذهاب همین سخن را گفت و افزود: که ساختمانی شخصیساز در چند متری مسکنمهر سالم مانده و حتی شیشههای آن نشکسته است اما مسکن مهر ویران شده است. این نشان میدهد دولتها نباید به این کارها وارد شوند بلکه باید امور مردم به مردم وا گذاشته شود…
تأکید رئیس جمهوری دوبار در دو روز پیاپی به وجود فساد در بخش دولتی از دو منظر حائز توجه است. منظر اول، وجود فساد در دولتها که باید با همه ابزارهای ممکن ریشهکن شود و منظر دوم، شفافیت و صراحت دولت در اعتراف به فساد که باید این شفافیت تقویت شود.
در تعریف «دولت» اندیشمندان علوم انسانی و سیاسی، صفات و ویژگیهای مختلفی را محور گرفتهاند. برخی دولت را حائز ویژگی اداره مطلوب امور جامعه میدانند برخی دولت را با محور یگانه نهادی که حق به کارگیری خشونت مشروع (پلیس) را دارد، تعریف میکنند. برخی دولت را، نهادی که سازمان اداری (بوروکراسی) را هدایت میکند، تعریف میکنند. با همه این احوالات در تعریف ایرانی دولت باید وجه «فراموشکاری» را از یاد نبرد. دولتهای ما، از آدمهای فراموشکاری بهوجود میآیند که به محض اینکه زلزله بزرگی رخ میدهد، یادشان میآید که کشور روی گسل است، به محض اینکه پلاسکو آتش میگیرد، یادشان میآید برجهای تهران ایمنی ندارد، به محض وقوع سیلهای ویرانگر در شمال یادشان میآید جنگلها تخریب شده و پدیده انبوه زمینخواری و جنگلخواری باعث وقوع سیل شده است، به محض اینکه اتوبوسی آتشمیگیرد یادشان میآید صنعت خودروسازی کیفیت ندارد، به محض اینکه جنایت بزرگی رخ میدهد مثلاً آتنا یا بنیتا به طرز فجیعی کشته میشوند یادشان میآید که باید به فکر آسیبهای اجتماعی بود، وقتی آلودگی هوا به حد خفقانآوری میرسد یادشان میآید سیاست یا بیسیاستی منجر به تمرکز جمعیتی فاجعهبار است یا سوختهای فسیلی بیکیفیتاند… اما چند روز بعد همهچیز فراموش میشود و میرود… تا فاجعه بعدی… وقتی فاجعه بعدی رخ داد، همه ارکان دولت (به معنای موسّع کلمه یعنی هم دولت و هم جریانهای منتقد و رقیب دولت) یکصدا فریاد بر میآورند که چه شد مقررات ساختمان؟ چه شد ضوابط فنی؟ چه شد ایمنسازیراهها؟ چه شد اصلاح بافت فرسوده؟ چه شد ایمنی خودروها، چه شد…؟ و بعد دوباره همه چیز فراموش میشود تا فاجعه بعد … همانطور که از ۵ دی ۸۲ بم تا ۲۱ آبان ۹۶ کرمانشاه فراموش شد…
به هر حال دو نکته درباره وقایع اخیر قابل توجه است. نکته اول آنکه درباره رابطه بین رواج فساد در جامعه و وقوع بلایا که در احادیث و روایات دینی آمده، و برخی جوانان با دیده تشکیک به آن مینگرند، شاید علما بتوانند با نگاه و اجتهادی دوباره، معنای فساد را وسیعتر از پدیدههایی همچون بدحجابی بگیرند و رابطه همان فسادی را که آقای روحانی بر آن انگشت گذارد با بلایا و مصیبتها بسنجند. بواقع اگر در ساخت و سازها، فساد رخ ندهد و اگر پدیدههایی مانند امضا فروشی مهندسان ناظر که سازمان نظام مهندسی نیز به آن اذعان دارد، نباشد، آیا ممکن نیست زلزلههایی با همین شدت تلفات ناچیزی به بار آورد؟ درست مانند ژاپن.
نکته دوم آنکه برخلاف آنچه هنگام وقوع بلایا بسیاری به زبان میآورند که ما مردم بدشانسی هستیم، باید گفت ما بواقع مردم خوششانسی هستیم … خوششانس هستیم از آن رو که میدانیم و میبینیم که دولتها به فساد اذعان دارند و مهندسان به امضا فروشی و مؤسسه استاندارد به ناایمنی و …
و شهرداریها و کارخانههای اتومبیلسازی داخلی و … حتی خود مردم، بسیاری از امور ایمنی را رها کردهاند به آن وقعی نمینهند … از بستن کمربند ایمنی تا ایمنی اتوبوسهای اسکانیا … اما خوشبختانه زلزلههای بزرگ معمولاً در کانونهای جمعیتی و شهرهای میلیونی رخ نمیدهد، توفانهای وحشتناک مانند توفانهای آمریکا که ساختمانها را از جا میکَنَد و خودروها را به آسمان میبرد، در سرزمین ما نمیوزد … پلاسکو در ساعتی آتش میگیرد که هنوز ساعت کاری شروع نشده و هزار نفر از پرسنل و تعداد زیادی از مردم آنجا نیستند…
اما آیا تضمینی وجود دارد که همیشه ساختمانهای بزرگ در ساعاتی که خالیاند آتش بگیرند یا زلزلههای مخوف در مناطق کمجمعیت رخ دهند؟ آیا در مواقعی که زلزله نمیآید نباید به فکر پیشگیری از تلفات زلزله بود؟ در مواقعی که هوا سالم است نباید به فکر آلودگی کشنده بود؟ در اوقاتی که اتوبوس چپ نمیکند، نباید به فکر ترمز بود؟
تفاوت میان توسعهنیافتگی و توسعهیافتگی، فاصله بین «بازیچه حوادث بودن» است با «کنترل و مدیریت حوادث»