زندگی و موسیقی محمد ابراهیم شریف‌زاده در گفت ‌و گو با محمد حقگو خون ‌پاش و نغمه ریز و شریف سیمین   سلیمانی

 

 

 

محمدابراهیم شریف‌زاده خواننده‌ای که نوایش شنونده را متحیر می‌کرد، نغمه‌ریزی بود که چکامه‌های عاشقانه را در جغرافیای کویر رشد داد و آوازش هر چه زمان می‌گذرد، فریادتر می‌شود… او دیر فهمیده و شناخته شد و این دیر فهمی ناشی از غربتش بود که برخی هنرمندان نیز اذعان دارند، جامعه اطراف شریف‌زاده، او را درک نکرد. مردی شرافتمند که به گواه کسانی که او را به خوبی می‌شناسند، اهل کرنش نبود.

غربت شریف‌زاده تا این حد بود که گواهی درجه هنری او را بعد از مرگ به دخترش دادند؛ هر چند این شریف‌زاده بود که به عناوین اعتبار می‌بخشید نه بالعکس. به قول علی مغازه‌ای، پژوهشگر و مستندساز موسیقی اقوام، استاد شریف‌زاده اصلا نیازی به درجه هنری نداشت و در واقع با این کار به اعتبار «درجه هنری» افزوده می‌شد.

شریف‌زاده هر چه می‌خواند با تار و پود جانش بود؛ چه وقتی «بهاره دختر عمو» را می‌خواند و مخاطب را واژه واژه به وادی عشقی ناکام می‌برد و چه هنگامی که از غزل مولوی قطعه‌ای چون «سرو خرامان» را ماندگار می‌کرد و با نوایی انگار جان گرفته از اعماق دهلیزهای تودرتوی تاریخ و فرهنگ و زبان فارسی، درمی‌آمد که «چون می‌روی بی‌من مرو ‌ای جان جان بی‌تن مرو/ وز چشم من بیرون مشو ‌ای شعله تابان من». خاستگاه آن حزن نافذ جایی جز درون عمیق و دردمندش نبود که گویی با درد ازلی انسان آمیخته بود.

اذان شریف‌زاده نیز شهره است و شیوه‌ اذان گفتنش نیز خاص خود او. شیوه او در اذان‌گویی نظر پژوهشگران را نیز به خود جلب کرد؛ شریف‌زاده زندگی‌اش موسیقی بود؛ به یاد دارم چندین سال پیش و در دیداری که با آقای شریف‌زاده داشتم چند جمله و شعر را تکرار می‌کرد و یکی از آنها این بود: «چنان بساط عمل پهن کن در این بازار/ که دست و پا نکنی گم، به وقت برچیدن» این شعر را هم با حد بالایی از عاطفه می‌گفت و البته سبکبال و بی‌آلایش؛ و تاکید می‌کنم در غربت با گنجینه‌ای از هنر ذاتی که داشت در روزهای آخر آبان ‌ماه سال ۹۵ درگذشت.

از شریف‌زاده آثار به یاد ماندنی بر جای مانده و البته صدای او در آلبوم «خون‌پاش و نغمه‌ریز» و قطعاتی از آلبوم «سرو خرامان» نیز به یادگار مانده است؛ محمد حقگو که به عنوان آهنگساز و تنظیم‌کننده در آلبوم «سرو خرامان» با شریف‌زاده سابقه همکاری داشته، او را هنرمندی ذاتی می‌داند و معتقد است او نه موسیقیدان که خود عینا موسیقی بود. این کلامی نیست که بتوان از آن آسان گذشت. چه کسی می‌تواند چنین با هنرش آمیخته شود و روحش اینگونه با موسیقی پیوند بخورد، شاید این را کسانی که با آثار و صدای شریف‌زاده عجین هستند بهتر بتوانند درک کنند. آثار و صدای شریف‌زاده به سبب همین آمیختگی‌شان با روح و جان او عمیقا تاثیرگذارند. درباره محمدابراهیم شریف‌زاده با محمد حقگو، آهنگساز و موسیقیدان گفت‌وگو کردم.

شما سال‌ها موسیقی کار کرده‌اید و درباره موسیقی محلی خراسان نیز پژوهش داشته‌اید، شنیده‌ام که یکی از شخصیت‌های محبوب شما در هنر فولکلور خراسان، آقای شریف‌زاده است. چرا؟ در این باره توضیح می‌دهید.

من همیشه هنرمندان موسیقی را به دو دسته تقسیم می‌کنم، هنرمندانی که با تجربه‌های آموزشی، کلاس رفتن و با ممارست زیاد و انواع مطالعات و برخورد با بزرگان موسیقی دیگر، موسیقیدان می‌شوند که دارای ارزش بسیاری است و هنرمندانی که در ذات اساسا موسیقی با آنها رشد می‌کند و شادروان شریف‌زاده به نظر من جزو دسته دوم است. موسیقی عینا شریف‌زاده است و شریف‌زاده نیز عینا موسیقی در قالب موسیقی خراسان.

درباره تجربه و آلبوم «سرو خرامان» که تنظیم‌کننده آن بودید برای ما بگویید. این اثر چگونه ساخته شد؟

در خصوص آلبوم «سرو خرامان» باید بگویم، من آن آلبوم را سعی کردم به شکل کولاژ تهیه کنم. خواننده‌ها در واقع خواننده‌هایی هستند که من برای اولین ‌بار آن ترانه را از آنها شنیدم و صدایشان را در یک محیط راحت به جهت اینکه‌ سازی نباشد و اینها در آسایش کامل آواز بخوانند در یک زمانی ضبط کردم و بعد برای صدای آنها موسیقی نوشتم در واقع ارکستری که شما می‌بینید با آن نوع گستردگی سازها و هارمونی‌های به کار رفته در کنار یک صدای بکر و اصیلی که آن آواز را برای اولین‌ بار خوانده است؛ به نظر من شاخص در این کارها در آن آلبوم دو ترک و دو تا بخشی است که شادروان استاد شریف‌زاده خواندند.

چه ویژگی خاصی آقای شریف‌زاده را به لحاظ تکنیکی از دیگر هنرمندان هم ردیف و هم‌ترازش متمایز می‌کند؟

خصوصیتی که در کار شریف‌زاده بسیار نمود دارد اول نوع حماسی‌خوانی در کلام اوست که من این را بارها مورد تاکید قرار دادم. شما می‌دانید که در موسیقی جوامع مختلف اقتصاد، معیشت و زندگی بسیار تاثیر می‌گذارد بر نوع و شکل آن موسیقی؛ در موسیقی مناطق اگر اقتصاد و معیشت سخت باشد قطعا موسیقی به سمت یک نوع حزن در درون خودش می‌رود و برعکس.

در لابه‌لای این نوع خواندنی که جزو تکنیک آواز آنجاست، آقای شریف‌زاده یک نوع حماسی‌خوانی هم دارد و بعد انطباق با چیزی که می‌خواند به جهت صدا و به جهت لحن بسیار در مورد کارهای ایشان شاخص است. شما لحن آوازی ایشان را فرض کنید در ترانه بهاره دختر عمو بسیار متفاوت می‌بینید از سرو خرامان؛ بهاره دختر عمو در واقع به ذات ترانه شادی به شمار می‌رود ولی سرو خرامان ترانه بسیار سنگین و غمگینی است.

از سبک هزارگی باخرزی و اهمیت آن بگویید.

ما یک مثلثی داریم به قول معروف در نقشه جغرافیایی ایران در منطقه مشترک با افغانستان که به آن در گذشته مکتب هرات گفته می‌شده و باید بگوییم ما یک سری اشتراکات قومی هم داریم مثل هزاره‌ها، هزارگی در واقع خودش یک کلیتی است در تقسیم‌بندی جغرافیا و هنر و موسیقی بخش آوازی، در تعریفی که دکتر محمدتقی مسعودیه ارایه می‌دهند از هزارگی، هزارگی را فقط تقسیم می‌کنند بین آوازهایی که دارای متر آزاد هستند یعنی در واقع بدون جنبه متری و به صورت آزاد خوانده می‌شوند اما به هر حال این یک اشتراک فرهنگی میان ایران و افغانستان است و یکی از مقام‌های رایج در موسیقی خراسان، شرق در بخش تربت‌جام، باخرز و خواف است که بسیار هم مورد استفاده خواننده‌ها و از طرفی هم نوازنده‌های دوتار قرار می‌گیرد.

اذان شریف‌زاده شهره است، اذانی که ایشان می‌گفت مورد توجه پژوهشگران نیز قرار گرفت؛ چه خصوصیتی در اذان‌گویی او وجود داشت و چرا اذان شریف‌زاده را منحصر به‌فرد می‌خوانند؟

در مورد اذان شریف‌زاده آن چیزی که من می‌توانم بگویم که آدم‌ها را خیلی جذب می‌کند این است که مرحوم موذن‌زاده‌اردبیلی اذانی دارد با توجه به فرهنگ موسیقی ایران در آواز بیات ترک از متعلقات دستگاه شور و بسیار مورد وثوق همه مردم جدا از تفاوت لهجه و موسیقی و در واقع فرهنگ است؛ استاد شریف‌زاده هم وقتی اذانش را می‌خواند، اذان او هم در مقام هزارگی است یعنی در واقع به نوعی به آن یک تشخص جدید می‌دهد به کلامی که عربی است؛ در واقع نوعی از فرهنگ خودش را به آن تزریق می‌کند و همین به نظرم می‌آید که وقتی شما گوش می‌دهید، می‌بینید خیلی زیبا کلمات را در قالب این نوع آواز ارایه می‌دهد و همین مساله باعث می‌شود که این اذان، اذانِ بسیار خاصی شود.

درباره همکاری طولانی آقای شریف‌زاده و آقای سمندری و حاصل رسمی همکاری آنها که یک آلبوم به نام «خون‌پاش و نغمه‌ریز» بود، بگویید. این همکاری چگونه شکل گرفت؟

به هر حال در موسیقی مقامی در گذشته خودش وقتی در یک محیط و شهر کوچکی شکل می‌گیرد، همان طوری که از قدیم هم رایج بوده هر نوازنده‌ای آن خواننده‌ای که از نظر احساسی با آن همسو است و می‌پسندیده سبک او را، آن را انتخاب می‌کرده و اینها همیشه کنار همدیگر کار می‌کردند خصوصا اینکه استاد شریف‌زاده دوتار نمی‌زد و قطعا ارزش حضور یک دوتارنواز خوب را در کنار خودش می‌دانست این دوستی همان طور که می‌دانید منجر به تولید آلبوم خون‌پاش و نغمه‌ریز شد تنها آلبومی است که از همکاری این دو بزرگ در واقع به یاد مانده است اما اینجا من می‌خواهم یک انتقادی کنم؛ در همه کشورها معمولا نه فقط بخش‌های دولتی که بخش‌های آزاد وقتی می‌بینند یک عنصر مطلوب در جامعه طرفدار دارد روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنند. من تعجب می‌کنم خون‌پاش و نغمه‌ریز که در زمان حیات این دو بزرگوار به یک آلبوم محبوب تبدیل شده بود چه طور این همه بازرگانان، اصلا من نمی‌گویم هنرمند، بازرگانانی که از قِبل موسیقی می‌توانند پول دربیاورند چگونه به ذهن‌شان نمی‌رسید که یک سرمایه‌گذاری روی این مساله کنند چون بحث سرمایه‌گذاری است طبیعتا افرادی نظیر بنده یک چنین امکانی را ندارند چراکه به هر حال سرمایه‌گذاری کار آدم‌های سرمایه‌دار است و این انتقاد را حالا من نمی‌خواهم به بخش دولتی کنم چون بخش دولتی کلا انتظاری برای موسیقیدان باقی نگذاشته یعنی عملکردش طوری بوده که به هر حال ما می‌توانیم در یک جمله از طرف موسیقی به بخش دولتی بگوییم «مرا به خیر تو هیچ امید نیست شر مرسان».

استاد شریف‌زاده اواخر عمر خود در غربت بود حتی آن طور که می‌دانم بلندگوی مسجد محلی را که در آن زندگی می‌کرد هم از دست داده بود؛ به نظر شما چه چیزهایی باعث می‌شود که یک هنرمند با چنین جایگاهی روزهای پایانی زندگی خویش را در این وضعیت به سر ببرد؟

به بخش آسیب‌شناسی یک مساله رسیدیم؛ چرا استاد شریف‌زاده در اواخر عمرش مجبور بود در غسالخانه مرده‌شویی کند. البته مرده‌شویی شغل شریفی است و ابدا شغل بدی نیست اما ایشان به خود من گفت «می‌دانی وقتی آدم یک جنازه سرد را لمس می‌کند تا ماه‌ها چه کابوسی دارد؟» حالا شما حساب کنید این آدم هنرمند هم باشد و با موسیقی حشر و نشر داشته باشد. من واقعیتش آنقدر در مطبوعات و جاهای مختلف گفتم و کسی نشنیده است که از تکرار این مساله خودم رنج می‌کشم. صحبت من با مردم کشورم است، موسیقی مانند صنعت از مرزهای کناری وارد این کشور نشده در خود این کشور رشد کرده متاسفانه مانند کشاورزی و مانند سایر موارد اقتصادی مورد حمایت بخش دولتی و سیستم حاکمیتی کشور ما نیست و چون نیست قطعا رو به ضعف خواهد گذاشت. من استدعا می‌کنم اگر از مخاطبان شما کسی این امکان مالی را دارد، بزرگان موسیقی کشور که در روستاهایی هستند که زندگی حتی به صورت عادی برای آنها مشکل است را دریابند و حمایت کنند. اصلا موسیقی به قول علی حاتمی مزرعه بلال نیست که هر سال در آن محصول بیشتری از سال قبل بدهد، ممکن است در ۱۰۰ سال یک شریف‌زاده به دنیا بیاید. من استدعایم از مردم است؛ این بزرگان را دریابند به آنها کمک کنند فقط به خاطر اینکه بقای هنر و فرهنگ کشور خودشان حفظ شود هیچ گلایه‌ای از بخش‌های مسوول و متولی ندارم یعنی به تدریج فهمیدم که نباید داشته باشم.

شریف‌زاده چگونه شریف‌زاده شد، در واقع می‌خواهم بپرسم با توجه به اینکه ایشان در محیط کوچکی بودند که طبیعتا به امکانات کمتری دسترسی بود؛ به چه شکلی هنرشان پدیدار و شهره شد؟

استاد شریف‌زاده با صداقت خودش شریف‌زاده شد و با دریافت آن نعمتی که خداوند به ایشان داده بود و رفتن در راه آن چیزی که احساسش به ایشان می‌گفت، شما در رفتار استاد شریف‌زاده اگر دقت کنید کاملا متوجه می‌شوید هیچ دلبستگی در زندگی این مرد به مسائل مادی نمی‌توانید پیدا کنید چه بسا زمانی اگر از محققان موسیقی ما کسی منزل ایشان می‌رفت، بزرگ‌ترین نگرانی آن لحظه استاد شریف‌زاده قند و چای بود که باید جلو آن مهمان می‌گذاشت هر چند دختر بسیار خوب ایشان کمک‌های فراوانی به زندگی پدر کرد و در حق پدر واقعا دختری نمود ولی متاسفانه کفایت نمی‌کند. در یک شهر کوچک و در یک محیط کوچک یک هنرمند نمی‌تواند صدای خودش را مانند یک شهر بزرگ به گوش بقیه برساند و خودش را مطرح کند؛ در عدم مطرح شدن یک هنرمند، هنرمند هیچ زیانی نخواهد دید چون هنرش خواهد بود، با خودش زندگی خواهد کرد و بعضی خواهند شنید؛ این مردمان جامعه و فرهنگ و هنر آن جامعه است که ضرر می‌کند این زیان وقتی روی هم انباشته شود کم کم در مردم تبدیل به عادت خواهد شد مثل همین شهر مشهد امروز ما که مردم ۱۷ سال از شنیدن موسیقی روی صحنه محروم شدند و کم کم دارند به این مساله عادت می‌کنند و این نعمت کمی نیست که از دست دادن آن انسان را اذیت نکند.


    استاد شریف‌زاده در اواخر عمرش مجبور بود در غسالخانه مرده‌شویی کند. البته مرده‌شویی شغل شریفی است و ابدا شغل بدی نیست اما ایشان به خود من گفت می‌دانی وقتی آدم یک جنازه سرد را لمس می‌کند تا ماه‌ها چه کابوسی دارد؟ حالا شما حساب کنید این آدم هنرمند هم باشد و با موسیقی حشر و نشر داشته باشد…
خصوصیتی که در کار شریف‌زاده بسیار نمود دارد، نوع حماسی‌خوانی در کلام اوست. در موسیقی جوامع مختلف اقتصاد، معیشت و زندگی بسیار تاثیر می‌گذارد بر نوع و شکل آن موسیقی؛ در موسیقی مناطق اگر اقتصاد و معیشت سخت باشد، قطعا موسیقی به سمت یک نوع حزن درونی می‌رود و  برعکس.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *