انتقاد فرزانه کرم‌پور از نگاه به زن ایرانی؛مدام دنبال زن لکاته و اثیری هستیم/ برخی هنوز زن را با صادق هدایت می‌شناسند/ دولت‌‌آبادی زنِ مدرن را نمی‌شناسد

 


شناخت نویسنده‌های ما محدود به مادر و خواهر و دختر همسایه است و برای اینکه شما این شناخت را عمیق کنید؛ باید بخواهید که با زن‌ها رو به رو شوی به عنوان یک انسان دیگر و بفهمی که در فکر او چه می‌گذرد.

فرزانه کرم پور(نویسنده) در پاسخ به این سوال که لفظ «زنانه‌نویسی» چطور وارد ادبیات شده و اینکه آیا در کشورهای دیگر هم با این لفظ مواجه هستیم یا نه، به خبرنگار ایلنا گفت: ما مشکلات زیادی داریم و تا از دوره‌ی گذار رد شویم. خیلی باید زحمت بکشیم و افراد زیادی باید نابود شوند. این زنانه‌نویسی تا حدی هم نشان از مظلوم‌گرایی زنان است. زنان باید طبیعت خود را بشناسند و توانایی‌های خود را دریابند و بعد خودشان را با عنوان یک انسان مساوی با مرد قبول کنند. هنوز به صورت طبیعی هم خود را مساوی نمی‌دانند به همین دلیل مظلوم‌نمایی می‌کنند.

او ادامه داد: درست است که زنان ما روزی در اندرونی بودند اما زنان فعالی بودند. مرد‌ها را اداره می‌کردند. شاید خیلی در سیاست دخالت نداشتند اما زندگی را اداره می‌کردند. باید مطالعه کنید و به دنبال بازی‌های زنانه‌ای بروید که ما در فرهنگ ایرانی داریم. این‌ها بازی‌های عجیبی هستند که در جمع‌های زنانه‌ انجام می‌شده. قصه‌ها و آواز‌هایی که در این محافل وجود داشت بسیار پیچیده، جالب و هوشمندانه بوده است.

این نویسنده با اشاره به اینکه امروزه زنان در جهان مد هستند، بیان کرد: عده‌ای هم درباره‌ی زنانی که در کشورهایی مثل افغانستان زندگی می‌کنند مدام می‌گویند که این زنان بدبخت هستند. چنین زن‌هایی بیشتر مد هستند! یک وقت شما راجع به زن‌هایی در شهرهایی بسیار کوچک و عقب افتاده صحبت می‌کنید اما یک زمان است که داستانی می‌نویسیم درباره‌ی زنی که در یک شهر بزرگ زندگی می‌کند و درس خوانده. این آه و ناله‌های مظلومانه در این بین چیست؟ جای تأسف است که ما در کار نویسندگان مرد، ‌زن‌های واقعی را نمی‌بینیم. زن‌ها دو بعدی هستند و بعضی هم تحت تأثیر آثار صادق هدایت‌‌ همان «لکاته» و «اثیری» هستند. کی قرار است این تابو بشکند و بگوییم که این نگاهی کاملاً بیمارگونه است؟ باید نگاه طبیعی به زن داشته باشیم. کارهای «ساراماگو» را بخوانید تا نگاه طبیعی نسبت به زن را ببینید. کارهایی که نگاه طبیعی به زن داشته باشد را باید خواند. اما ما به‌جای کشف نگاه طبیعی به زن مدام به دنبال «لکاته» و «اثیری» هستیم. نمی‌خواهیم این را نقد کنیم که این نگاه طبیعی نبوده.

کرم‌پور افزود: جالب است که خیلی از زنان نویسنده‌ی ما هم در آثار خودشان به جای نشان دادن زن طبیعی، زن دو بعدی و کلیشه‌ای را نشان می‌دهند. آنها مکر و حیله‌ی زنانه که اصلاً هم چیز بدی نیست و ناشی از پیچیدگی‌های فکریِ زنان است را حاضر نیستند نشان دهند. مدام می‌خواهند از ظلم مردانه بنالند. تا کی مخاطب می‌خواهد این‌ها را بخواند؟ مگر زنانی وجود ندارند که خیانت می‌کنند؟ این خیانت مگر نباید یک روز باز شود که چرا صورت می‌گیرد و فلسفه‌ی آن چیست؟ در هیچیک از آثار به این مسائل پرداخته نمی‌شود، بلکه بحث همان‌ عشق‌های سطحی است که من اسم آن را عشق نمی‌گذارم. چون عشق یک حرف است و جوشش‌های هورمونیِ مربوط به فیزیولوژی بدن، حرفی دیگر. ما در کار نویسندگان جوان می‌بینیم این دو را هنوز با هم اشتباه می‌گیرند و فرقشان را با هم نمی‌فهمند. زن‌ها در این دیار باید از یک دورهٔ گذار خیلی سخت بگذرند و آنقدر اشتباه و مظلوم‌نمایی کنند و به جایی برسد که این مظلوم‌نمایی دیگر خریدار نداشته باشد و آن زن بگوید اکنون روی پاهای خود استوار ایستاده‌ام و می‌توانم زندگی‌ام را اداره کنم و حالا به دغدغه‌های اصلی من گوش بدهید!

 او با بیان اینکه در هر گوشه‌ی جهان، هرجایی که زن‌ها سهم خودشان را از تولید داده‌اند، ‌عزت و احترام دیدند، افزود: جایی که زن فقط در حد یک کارگر جنسی است، ارزشش هم به‌‌ همان اندازه تعیین شده. هر کارگری در قبال پولی که دریافت می‌کند خدماتی ارائه می‌دهد. اما یک زن هوشمند امروزی که کار می‌کند چنین مشکلاتی ندارد و هیچوقت درباره‌ی خودش اینگونه فکر نمی‌کند.

کرم‌پور اظهار داشت: زنان ما یک زمانی خانه و زندگی را اداره می‌کردند و بعد در اجتماع آمدند و کار کردند. زن‌های نسل من، کار اجتماعی خیلی جدی و فعال داشتند و در خانه هم به شدت کار می‌کردند. زن‌های هم نسل من فکر می‌کردند چون بیرون از خانه کار می‌کنند نباید چیزی از داخل خانه کم بگذارند که به آن‌ها بگویند چون بیرون کار می‌کند خانه‌دار نیست در نتیجه در خانه هم چند برابر بقیه کار ‌کرده‌اند. نسل بعدی از تجربه‌های آنان آنچه را که به نفع خودشان بوده؛ گرفتند. وقتی نگاه می‌کنید می‌بیند که آن زن نه می‌تواند خانه و زندگی را به خوبی اداره کند نه در شغلش توانسته آدم موفقی باشد. فقط آرمان‌های اشتباهی در ذهن دارد.

این نویسنده ادامه داد: یک شغل خوبِ اجتماعی نباید جلوی زن را برای ایفای وظایف مادری‌اش بگیرد. زن باید از شعوری که در درس‌خواندن پیدا کرده؛ در زندگی شخصی‌اش هم استفاده کند. اکثر زن‌های جوان امروزی انسان‌های گمگشته‌ای هستند که هیچ آگاهی و بینشی از دوره‌ی گذار ندارند. امروزه اگر به خانم‌های جوان بگویی که من خیلی خوب شیرینی می‌پزم، خوب آشپزی می‌کنم و… با یک پوزخند از کنارت رد می‌شوند، در حالی که این کار‌ها مسائل مهمی هستند که باعث می‌شود خانواده در کنار هم جمع باشند و خانه گرم شود. نه تنها به عنوان یک زن بلکه به عنوان کسی که یک خانواده دارد. باید این ریزه‌کاری‌ها رایک زن بلد باشد. آشپزی کردن و گرم نگه داشتن خانه چیزی از توانایی‌های یک زن کم نمی‌کند اما این مسئله امروز به عنوان یک ضدارزش مطرح می‌شود.

این نویسنده با اشاره به اینکه تبلیغات رادیو و تلویزیون تاکنون نتیجه‌ی عکس داده است، گفت: برخی به این نتیجه رسیده‌اند که زنانِ سینی به دست جالب نیستند و با رد کردن آن‌ها تمام هویت یک زن و مادر را زیر سوال برده‌اند! اگر بخواهیم چیزِ جدیدی بنویسیم باید آن چیز جدید را بشناسیم. اگر موضوع زن است باید زن را بشناسیم. هنوز نویسندگان ما این شناخت را درباره‌ی زن ندارند و برای نویسندگان هیچ چیز ساده‌تر از این نیست که کلیشه‌‌ی لکاته و اثیری یا مشابه آن را در کارهایشان بیاورند که احتیاجی به تجربه و شناخت روان‌شناسانه‌ی زن نداشته باشد، مطالعه نکنند، سختی نکشند و…. حتی نویسندگان زنِ ما هم این کار را می‌کنند. چون خودشان را هم حاضر نیستند خودشان را بشناسند و از همین کلیشه استفاده می‌کنند.

کرم‌پور در پاسخ به این سوال که چطور می‌توان این کلیشه را از بین برد، بیان کرد: ما در جامعه‌ای زندگی ‌می‌کنیم که زن و مرد نباید با هم چندان ارتباط داشته باشند. پس این‌ها از هم‌شناختی پیدا نخواهند کرد. این چیزی است که سنت بسیا دیرینه‌ای دارد. تمام مینیاتور‌های ما هم همین را نشان می‌دهد که یک آدم زرد و زار می‌خواهد دستش را به دامن یک زن جوان رعنا برساند که آن زن جوان هم به او نگاهی نمی‌کند. یک زن از نظر «یوسا»، «ساراماگو» یا «ارنست هینگوی» یک شکلی دارد و از نظر نویسنده‌های ما، شکلی دیگر. شناخت نویسنده‌های ما محدود به مادر و خواهر و دختر همسایه است و برای اینکه شما این شناخت را عمیق کنی باید بخواهی که با زن‌ها روبه‌رو شوی و به عنوان یک انسان دیگر و بفهمی که در فکر او چه می‌گذرد.

 او افزود: یک کاری را شروع کردیم که روی کار بعضی نویسنده‌ها هم انجام شد اما در ارشاد ماند. این کار راجع به شخصیت‌ زن‌ها در داستان‌ نویسنده‌های ایرانی بود. من روی کارهای آقای دولت آبادی، چهل‌تن و گلی ترقی کار کردم و بقیه هم دربارهٔ دیگر نویسندگان. معلوم نیست سرنوشت این کار چه شد. تا ۸ سال پیش می‌دانم که در ارشاد مانده بود. تا وقتی که این چیز‌ها قرار است که نگفته بماند نباید منتظر باشیم که زن‌هایی در کار دیده شوند که واقعی باشند. ما همین الان شاهد نوشتن «سلوک» توسط آقای دولت‌آبادی هستیم. من نقدِ این کار را نوشتم و به خودِ ایشان هم گفتم. آقای دولت‌ آبادی زنِ مدرن را نمی‌شناسد. مهم نیست که داستان را به پاریس ببرد. پاریسی که آنچنان هم خودِ نویسنده با آن آشنا نیست. زن‌هایی که آقای دولت‌ آبادی از آن حرف زده بازهم وامدار صادق هدایت هستند.‌‌ همان مسئله‌ی «لکاته» و «اثیری» است. آقای دولت‌ آبادی در این داستان نوشته «یک تیغ پتیاره‌کش پیدا کنیم». این چه تفکری است که نویسنده ادامه می‌دهد؟ این چه شکلی از جهان‌بینی است؟ اشاعه‌ی این تفکر بیمار اشتباه است. تولد صد و چند سالگی هدایت است. او با شرایط روحی که داشته این مسئله را مطرح کرده. امروز ما باید منتقد این مسئله باشیم چون سال‌ها گذشته و زن‌ها به شکل دیگری زندگی می‌کنند. از این تفکر باید انتقاد شود اما به‌جای انتقاد آن را اشاعه می‌دهیم.

این نویسنده با اشاره به کتاب کلیدر گفت: مثلاً در کتاب کلیدر مارال را داریم که ساخته شده‌ی تمثالی از شیرین است.‌‌ همان تابلوی آبتنی کردن را هم دارد و بعد بلقیس را داریم که نمونه‌ی زنان مدیری است که پشت پرده‌اند که همه کار می‌کنند. آقای دولت‌آبادی این‌ها را می‌شناسد و به خاطر‌ شناختی که از این‌ها دارد، آن‌ها را هم خوب می‌نویسد اما او زنِ مدرن را نمی‌شناسد. صادق هدایت زن را این گونه شناخته که نباید آن را به عنوان یک مسئله‌ی قدسی طرح ‌کنیم. وقتی می‌توانیم نقد کنیم که کسی قدسی نباشد. به محض اینکه حرف بزنید درباره‌اش فحش می‌شنوی. شما چه توقعی از یک نویسنده دارید که کارِ به‌روز بنویسد وقتی با افتخار می‌گوید که من کارِ خارجی‌ها را نمی‌خوانم؟ چطور می‌توان توقع داشت که نگاهِ او به زن مدرن باشد؟ ما دوست داریم یک نفر را آنقدر بزرگ کنیم که خودمان از او بترسیم. اگر هرکسی کار چاپ می‌کند ما درباره‌اش بنویسیم و از او بخواهیم که پاسخگو باشد، مجبور می‌شود که کارش را درست کند.

فرزانه کرم‌پور (نویسنده و منتقد) در کرمانشاه متولد شد. او فارغ‌التحصیل دانشگاه علم و صنعت ایران در رشته راه و ساختمان است. از او تاکنون آثاری منتشر شده که هرکدام از آن‌ها می‌تواند ثابت کند که نویسنده‌ی زن ایرانی، تنها دغدغه‌اش، پر و بال دادن به رابطه‌های عاشقانه‌ی نافرجام نیست. از جمله آثار او می‌توان به «کشتارگاه صنعتی»، «ضیافت شبانه»، «توفان زیر پوست» و‌ «حوا در خیابان» اشاره کرد.

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *