رشته خیلی‌ها برای خبرگان پنبه شد!

مروز فرهنگیان به دیدار آقای هاشمی آمده‌اند. جمع محدود ولی پرشوری هستند. تعدادی از میهمانان از شهرستان‌ها نرسیده‌اند. سردی هوا و بسته شدن راه‌ها مانع‌شان شده است. اما تعدادی هم به هر صورتی شده خود را رسانده‌اند. در کنار میهمانان جایی برای نشستن پیدا می‌کنم. بحث داغی درباره مصاحبه اخیر آیت‌ا… در جریان است. یکی می‌گوید مصاحبه نبود، زلزله سیاسی بود. تکان عجیبی داد رسانه‌های داخلی و خارجی را. خیلی‌ها را هم شوکه کرد. همان‌ها که با چراغ خاموش در پی اهداف خود بودند. همان‌ها که سال ۶۲ مقابل ریاست مرحوم آیت‌ا… مشکینی بر خبرگان ایستادند. همان‌ها که سال ۶۸ و بعد از امام، دنبال انتخاب رهبری غیر از آیت‌ا… خامنه‌ای بودند! همان‌ها که سال ۸۹ در پشت ریاست مرحوم مهدوی کنی پنهان شدند تا زمان موعود برسد. هاشمی با یک مصاحبه ساده نه تنها آب بر خوابگه مورچگان ریخته، بلکه باعث شد تا ضمیر مصاحبه هم مرجع خود را بیاید. هاشمی با همین یک مصاحبه ساده راه انتخابات خبرگان را روشن کرد، تا انتخاباتی شفاف پیش روی مردم باشد؛ با صف‌بندی‌هایی کاملا روشن. هاشمی بار دیگر زخم تخریب‌ها را به جان خرید تا راه امام را برای مردم روشن‌تر کند. راهی که بنای اول و آخر آن رأی مردم است. ماموریت‌های سخت همیشه به هاشمی می‌رسد. شاید این سخت‌ترین ماموریت عمر آیت‌ا… باشد. باید منتظر ماند و عاقبت کار را دید.

صدای صلواتی غرّا مرا به خود می‌آورد. سر از قلم جدا می‌کنم و به احترام آیت‌ا… می‌ایستم. شخصیتی که خود عمری است به احترام مردم ایستاده است. احوالپرسی‌ها گرم و صمیمی است. اینجا چشم‌ها به جای زبان‌ها سخن می‌گوید. مهر و محبت دوطرفه در پس پرده مردمک‌ها نمایان است. مدت‌هاست که مردم دیگر با آقای هاشمی با شعار حرف نمی‌زنند. حرف دل‌ها خیلی زودتر به آیت‌ا… می‌رسد.

حرف میهمانان خیلی زود آغاز می‌شود. اولی از شباهت دیدارهای هاشمی با امام می‌گوید. دومی از مسائل انتخابات و دل‌نگرانی‌های مردم. سومی از مسائل صنفی فرهنگیان می‌گوید و تقاضای پیگیری وضعیت حقوق بازنشستگان را دارد. چهارمی هم تقاضای آزادی همکاران بازداشت شده خود را دارد. آخر سر هم وزیر باسابقه آموزش و پرورش از دوران سازندگی می‌گوید و وضعیت معلمان که بسیار بسامان‌تر از امروز بود. از ضربه احمدی‌نژاد به اخلاق جامعه می‌گوید و تاثیر نامطلوب آن بر آموزش و پرورش. از امنیت عمیق می‌گوید و از شرط آنکه شراکت حداکثری مردم در اداره حکومت است. نکته نهایی را هم درباره انتخابات می‌گوید و از نقش بی‌بدیل هاشمی در ساختن یک حماسه سیاسی دیگر.

یکی از میهمانان هم حرف جالبی می‌زند که وظیفه دیدم آن را بنویسم. از آزادگان دفاع مقدس است. می‌گوید چند سال قبل به دیدن شما آمدم. نامه‌ تشکرآمیزی آوردم از همسرم برای شما که نوشته بود اگر شما نبودید معلوم نبود عاقبت اسرای ما چه می‌شد. قدردانی ساده‌ای کرده بود از نقش بی‌بدیل‌تان در پایان جنگ. همراه با دعایی کوتاه برای سلامتی شما. جالب است وقتی این نامه در سایت شما منتشر شد، به ما زنگ زدند که چرا این کار را کردید! این‌هم از آن طنزهای تلخ تاریخ است که تشکر از فرمانده جنگ و رئیس مصلحت نظام هم برای برخی‌ها میوه ممنوعه شده. آقای هاشمی با شنیدن این حرف‌ها فقط لبخند تلخی می‌زند. لبخندی تلخ و معنادار.

حرف میهمانان که تمام می‌شود، حرف‌های آقای هاشمی با نشاط فراوانی آغاز می‌شود. می‌گوید همیشه از حضور در کنار شماها، خیر و برکت دیده‌ام. بعد هم یادی می‌کند از دوتن از رفقای معلم قدیم خود؛ شهید رجایی و شهید باهنر که به اتفاق هم در دوران مبارزه، مدرسه رفاه را بنیاد گذاشتند. همان مدرسه‌ای که بعدها تاریخ انقلاب را در خود رقم زد. آیت‌ا… هر وقت که از رفقای قدیم می‌گوید، بغض تلخی در صدایش می‌آید. آخر از آن جمع تاریخ‌ساز «بهشتی و باهنر و مطهری و رجایی و مفتح و مهدوی کنی و…» فقط دو نام برای انقلاب باقی مانده. درست مثل دو بال برای انقلاب امام خمینی. مقام معظم رهبری و آیت‌ا… هاشمی تنها بازماندگان حلقه اول انقلابند. بغض غیبت یاران سفرکرده را این دو، بهتر از هر کسی می‌دانند. آقای هاشمی در ادامه سخنانش کنایه تلخی می‌زند، به آنها که از آن انقلابی که زیربنایش فرهنگ و آزادی اسلامی بود، امنیت قبرستانی درآورده‌اند! هاشمی می‌گوید امنیتی که ما امروز در منطقه داریم ناشی از ذات انقلاب اسلامی است و همراهی مردم. این جامعه آگاه و عاقل و معتدل است که امنیت می‌آورد، وگرنه چه کسی است که نداند آنچه کشورهای منطقه را در آتش می‌سوزاند نتیجه همان امنیت قبرستانی است که برخی حاکمان نادان فکر کردند به زور و قدرت نظامیان به دست می‌آید. هاشمی این را می‌گوید تا همه بدانند انتخابات مردم‌پسند چقدر امنیت‌ساز است. درست مثل آنچه در انتخابات ۹۲ اتفاق افتاد و خطر جنگ را از سر ایران اسلامی دور کرد. آقای هاشمی در ادامه سخنانش به نکته تاریخی و با اهمیتی اشاره می‌کند؛ از اینکه چرا دنیا بعد از انتخابات ۹۲، مذاکرات را جدی گرفت؟ آقای هاشمی می‌گوید دنیا به خوبی ما را رصد می‌کند. آنها می‌دانند با که باید مذاکره کنند و با چه کسی نه. وگرنه در دولت قبل بارها زمینه مذاکره ایجاد شد ولی کسی آن را جدی نگرفت. اینکه شما بتوانید طرف مقابل را به میز مذاکره بکشانید، شرط اصلی موفقیت مذاکرات است. فرق اصلی ظریف هم همین نکته بود. از همین رو بود که نتیجه شش سال مذاکره می‌شد قطعنامه‌های متوالی علیه ایران و عاقبت شش ماه مذاکره شد «توافق ژنو». آقای هاشمی در ادامه هم کنایه تلخی می‌زند به مخالفان داخلی و خارجی که دیروز می‌خواستند مذاکرات بی‌نتیجه‌ بماند و امروز هم دشمن برجام و توافق هسته‌ای هستند! از اینها که بگذریم نکته جالب این است که با اینکه هنوز ظهر است و شورای حکام آژانس هم بعد از ظهر جلسه دارد، ولی آقای هاشمی با قاطعیت از تصویب قطعنامه و بسته شدن پی‌ام‌دی می‌گوید. البته این نکته عجیبی نیست. چرا که ایشان قبلا هم گفته بود که نه برای انتخابات نگرانم نه برای برجام. حرف بعدی آقای هاشمی تعریف جالبی از تعبیر «سیاه‌نمایی» است. آقای هاشمی می‌گوید آن وقت‌ها، زمان احمدی‌نژاد، وقتی حقایق را می‌گفتیم عده‌ای که امروز دلواپس شده‌اند، می‌گفتند سیاه‌نمایی نکنید! جالب است که همان‌ها امروز حقایق را نمی‌گویند تا مردم را ناامید کنند.

حرف بعدی آقای هاشمی حرف انتخابات ۹۴ است. حرف انتخاباتی که شاید مهم‌ترین انتخابات بعد از انقلاب باشد. انتخاباتی که هرچقدر برای مردم دلگرم‌کننده است برای تندروها دلواپسی می‌آورد. دلواپسی‌هایی که با حضور آیت‌اللهی به نام «خمینی» برایشان سرگیجه سیاسی هم آورده است. چرا که اگر در انتخابات ۹۲ رشته‌های خود را تنها به دست «هاشمی» پنبه شده دیدند و دل به انتحار سیاسی و رد صلاحیت او بستند، امروز دیگر واقعا سرگیجه گرفته‌اند و در اوج استیصال نمی‌دانند دیگر چه باید بکنند. جلوی هاشمی را بگیرند، جلوی امام خمینی را بگیرند، جلوی روحانی را بگیرند یا جلوی مردم را بگیرند؟ انتخابات ۹۴ واقعا دلواپس‌کننده و سرگیجه‌آور است. البته نه برای آنان که با مردمند، بلکه برای آنان که میزانشان رأی ملّت نیست!

حرف آخر آقای هاشمی حرف مظلومیت آقاست. قلب هاشمی خون است از این همه مظلومیت «آقا». چرا که هنوز یادش نرفته به نام دفاع از رهبری چه تعریف‌ها که از احمدی‌نژاد نکردند. هاشمی همچنان کنار آقا ایستاده است. صادق و صریح و خنّاس‌شناس. با «اخوّتی ناگسستنی». درست همان‌طور که امام خواسته بود. دو بال «خمینی» در کنار هم می‌مانند تا همیشه. ان‌شاء‌ا… .


لینک خبر :  http://armandaily.ir/?News_Id=138281
 
 
 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *