این روزها اتفاقات زیادی در فضای سیاسی کشور که البته متاثر از فضای انتخاباتی است، رقم میخورد و متاسفانه شاهد تخریبهایی نیز در فضای سیاسی کشور هستیم. البته عدهای تعابیر مختلفی برای سیاست به کار میبرند. نظر شما درباره اخلاق سیاسی و تعابیر سیاسی اخلاق چیست؟
مساله اخلاق در هر حرفهای و الزاما نه سیاست آنقدر روشن و واضح است که گاهی اوقات تعجب میکنیم که چرا باید از اخلاق و شرایط حرف زده شود. اخلاق نیاز جامعه بشری است. اگر یک جامعه دچار بیاخلاقی شود چیزی در آن نمیماند و اخلاق سلیقهای و مبهم نیست. بر خلاف دیدگاههای سیاسی، فرهنگی و عقیدتی به نظرم اخلاق آنقدر مرزهای مشخصی دارد که از بدیهیات حساب میشود، اما متاسفانه در کشور ما شاهدیم که حتی این بدیهیات هم رعایت نمیشود و حتی خارج ازحدود شرعی برخی اقدامات و حرفها و رفتارهایی را میبینیم که این سوال به وجود میآید که کسانی که این حرفها و رفتارها را انجام میدهند آیا معتقد به هیچ دین و آیینی هستند؟ به نظر من صرف اینکه مطامع مادی و منافع خاص افراد و گروهها باعث این میشود که ما به این موضوع روی بیاوریم، این موضوع احتیاج به آسیبشناسی دارد.
ریشه این بیاخلاقیها را شما کجا میبینید؟
اگر بخواهیم ریشهیابی کنیم میبینیم که این نوع تفکر در برخی افکار ارتجاعی ریشه دارد که برای این بداخلاقی و بیاخلاقیهای خودشان هم میخواهند پاپوش شرعی درست کنند و به موضوعاتی چنگ میزنند که اندیشه علمای دینی آنها را نفی کرده است. در حقیقت فراتر از این بداخلاقی ما شاهد یک بدعت در ارزشهای دینی هستیم. بدعتی که سبب این میشود که دین تخریب و نسل جدید ما از دین روی گردان شود. عدهای مسلمات دینی را کنار گذاشته و رفتارهای خودشان را توجیه و به هر حرکتی دست بزنند. در تهمتها، افتراها و تخریبهایی که الان صورت میگیرد شاهد این مساله هستیم و متاسفانه ما در این میان نمیتوانیم فقط به انجامدهنده این حرکات ایراد بگیریم. سکوت تاثیرگذاران و نخبگان در این زمینه نگرانیهایی را در پی دارد.
این افراد از هر روشی برای تخریب استفاده میکنند. آیا فکر میکنید مردم هم این حرکات و رفتارها را قبول و حرف این افراد را باور میکنند؟
فکر نمیکنم عدهای از این موضوع به جایی برسند، برای اینکه مردم آگاه و روشن هستند و در فضای اطلاعرسانی به این صحبتها گوش نمیدهند و فریب نمیخورند. اما در این میان فقط یک خطر وجود دارد و آن، این است که مردم بهویژه جوانان از این حرکات تندروها این موضوع برایشان سئوال شود که نکند دین واقعی همین است که این افراد انجام میدهند و تعریف دین در ذهن این افراد عبارت شود از دروغ گفتن، اتهام زدن و حق را ناحق جلوه دادن و نکند عدهای با یک سیاست ماکیاولیستی، برای به دست آوردن خواستههای خودشان از هر ابزاری استفاده کنند.
آیا فضای گفتوگو میان جریانات سیاسی نمیتواند این موضوع را بهبود ببخشد که از فضای تخریب خارج شویم؟
فعالان سیاسی نمیتوانند اثرگذاری لازم در این زمینه را داشته باشند. زمانی که ما به عنوان فعال سیاسی این موضوعات را بیان میکنیم این طور برداشت میشود که چون ما در رقابت با یک جناح سیاسی هستیم این حرفها را میزنیم و حرف ما کاربرد لازم خود را در نگاههای سیاسی از دست میدهد و همین موضوع باعث میشود ما را محدود کنند. شاید زیان و ضرر اصلی را متحمل به اصل دین و انقلاب کند که به نظرم این موضوع ۱۸۰ درجه با چیزی که امام خمینی میخواستند تفاوت دارد. در حقیقت انقلاب ما که قرار بود یک انقلاب فرهنگی باشد را به انقلابی ضد فرهنگی تبدیل میکند.
موضوع دیگری که این روزها مطرح میشود استفاده یک جریان سیاسی خاص و تفسیر به رای سخنان امام و رهبری است. به نظر شما چرا این اتفاقات و این تفسیر به رایها در فضای سیاسی کشور اتفاق میافتد و عدهای برای رسیدن به خواستههای جناحی خود به تحریف و تقطیع سخنان بزرگان دست میزنند؟
عدهای که صلاحیت و شایستگی ندارند و روی پای خود به این جایگاه و مقام فعلی نرسیدهاند، فکر میکنند اگر این راه را نروند دیگر جایگاه، پایگاه و مناصبی ندارند و لذا حب دنیا آنها را وادار به تفسیر به رای و تحریف سخنان بزرگان میکند.
راهکاری برای جلوگیری از این تحریف یا تقطیع و مصادره به مطلوب وجود دارد؟
این موضوع ریشه در نفسانیات دارد و به نظرم راهکار حل این مسائل باز کردن فضای اندیشه ورزی است. ما نمیتوانیم جلوی برداشتهای دیگران از سخنان دیگران را بگیریم حتی در عالم سیاست نمیتوان جلوی این امر که شخصی از سخن بزرگی مصادره به مطلوب کند را بگیریم. این موضوعات طبیعی است. در صورتی ما میتوانیم در برابر این سوءبرداشتها بایستیم که همه صاحبنظران و اندیشمندان بتوانند نظر خودشان را بدون ترس و لکنت زبان بگویند و در حقیقت این تقابل اندیشهها باشد که به مردم بینش و آگاهی تشخیص سره از ناسره را بدهد، اما اگر این فضا بسته شود، سخنان سوءاستفادهگران به گوش مردم میرسد. البته این راهم بگویم که در بلندمدت این افراد نمیتوانند موفق شوند، اما چهره دین و امام و انقلاب را خراب میکنند و تنها راهحل این مساله این است که کسانی که به اندیشههای امام و انقلاب پایبندی دارند از پای ننشینند و رسالت خودشان را تبیین درست این اندیشهها بدانند. مطمئنا فطرت خدا جوی مردم از این حرفها استقبال خواهد کرد.
عدهای از یاران امام معتقدند که رسانههای جمعی لازم برای تاثیرگذاری عمومی و رساندن اندیشه و گفتمان انقلاب اسلامی وجود ندارد. با این موضوع چه باید کرد؟
۱۵ سال هرگونه ارتباط امام را با مردم قطع کردند. ایشان روزنامه وتریبون نداشت، اما چون اندیشه وحرفشان حق بود ماندگار شد و سرانجام هم پیروز شد. ما نباید از این محدودیتها ناامید شویم. تلاش کنیم انشاءا… خدا به ما کمک خواهد کرد.
شما فکر میکنید دولت در برابر این بیاخلاقیها باید چه رفتاری داشته باشد؟
به نظرم باید دولت نسبت به تندرویها صبوری کند. مخالفت حق منتقدان است. مخالفان حق انتقاد دارند و حتی حق دارند تخریب کنند. در همه نظامهای سیاسی این موضوع وجود دارد. یعنی کوچکترین اشتباه شما توسط طرف مقابل بزرگ میشود. ما باید ماهیت سیاست را درک کنیم و این موضوع صبوری میخواهد و باید بتوانیم عصبانی نشویم و بدانیم که این ماهیت سیاسی است. البته در ایران این موضوعات با بداخلاقیهایی هم همراه میشود. البته دولت باید با مردم تماس بیشتری داشته باشد. این دولت باید به مردم بگوید که اگر هماکنون وضعیت اقتصادی بد است چه چیزی را تحویل گرفته است و چه بر سر مملکت آمده است. حالا که تحریمها لغو شده، دولت باید بگوید که در سایه این تحریمها چه رانتهایی به وجود آمده بود. من معتقد به افشاگری نیستم ولی فساد سیستماتیک که در کشور ایجاد شده است، چرا اینگونه بوده و در حقیقت نیاز به شفافسازی بیشتری داریم؛ اگر دولت شفافسازی عمومی را انجام دهد و صبوری لازم را هم داشته باشد و در عین حال از ظرفیتهای داخلی استفاده بیشتری کند. درست است که دولت به خاطر مجلسی که وجود دارد نمیتواند کابینه را به دلخواه بچیند، اما همه سازمان اجرایی کشور کابینه نیست. این همه ظرفیت اجرایی در کشور وجود دارد، دولت میتواند از آنها برای پیشبرد مقاصدش استفاده کند که به نظرم در این مورد کوتاهی شده که امیدواریم در آینده این کار انجام شود.