شعر زیبایی از زنده یاد سید علی نحفی

« ونگاهم اما…»
نورخورشیدخزانی ارام …
میکشددامن زربفتش را٬
ازسرکوه پرازبرف شمال ٬
بنهانخانه شب ٬ ..
که دهان بازنموده است ٬ چو
گرگان شرور ٬
درپس دورترین خط دلانگیز
افق….. ونگاهم اما٬ که پرازحسرت دیدارتو هست…
می پردازشط رنگین غروب ٬
به فضاهای دگر…؛
کوچه باغی که ترامیدیدم ٬ و
خیابان درازی که ترا ٬
همره خویش٬ بتاریکی شبها میبرد… و
مرا٬ تادرباغی که پرازخاطره هاست…
برگهاریخته اندرنگ به رنگ ٬
ونسیم خنک پائیزی ٬..
فارغ ازدردمن ازدوری تو ٬
رنگ ووارنگ بچیندبابرگ…
طرحی اززندگی رفته من…..

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *