دکتر دادبه: توصیه‌های سعدی برای رفع پریشان حالی مردم امروز هم مصداق دارد

اولین نشست از سلسله نت‌گپ‌های یونسکویی به صورت لایو اینستاگرامی، با همت کمیسیون ملی یونسکو- ایران و با حضور دکتر اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات و چهره ماندگار ادبیات کشور و …. دوشنبه شب، اول اردیبهشت ماه برگزار شد.‌

در این نشست که به مناسبت بزرگداشت روز سعدی برگزار شده بود، دکتر دادبه درباره موضوع «سعدی و انسان پریشان عصر حاضر» گفت: مشکلات و گرفتاری‌های انسان از جهاتی یکسان است، فقط شدت و ضعفش متفاوت است. ایران کشوری است که تجربه حمله اهریمنان را داشته است، چه اهریمن مغول که سعدی آن را درک کرد، چه اهریمن کرونا. بنابراین پریشان‌حالی‌های مردم ایران کم نبوده‌اند. سعدی هم این پریشان‌حالی‌ها را درک کرده و با توجه به آنکه هنرمند بزرگی است، سخنش فرا زمان است. هرآنچه سعدی برای دفع پریشان‌حالی‌های مردم زمان خود گفته بود، امروز هم مصداق دارد.‌

وی ادامه داد: همان سه بیت معروف سعدی که همه می‌دانیم (بنی آدم اعضای یکدیگرندر که درآفرینش ز یک گوهرندر چو عضوی به درد آورد روزگارر دگر عضوها را نماند قرارر تو کز محنت دیگران بی‌غمیر نشاید که نامت نهند آدمی) و امروز هم تکرار می‌شوند، بیانگر عظمت درک سعدی هستند. اگر کسی بهتر از سعدی گفته بود، حتما نخست‌وزیر اسپانیا به سخن او اشاره می‌کرد. این ابیات، بیهوده به تالار سازمان ملل نرفته‌اند. سعدی در اصل فردوسی ثانی است و در روزگار خودش، بازسازی و رونق‌بخشی فرهنگ ایرانی کار او بود. سخنانی که در این سه بیت فشرده شده، تفسیر کل آثار سعدی هستند.‌

این استاد ادبیات افزود: قبلا گفته‌ام که ویل دورانت وقتی درباره برکسون حرف می‌زند، از عنوان حیرت‌‌انگیز «نبرد فیزیک و روان‌شناسی» استفاده می‌کند. او توضیح می‌دهد که چند قرن بعد از رنسانس، مردم از ماده‌گرایی خسته شده‌اند و به کسی مثل برکسون نیاز دارند. حرف‌های برکسون شبیه حرف‌های بزرگان خودمان است.‌

دادبه تأکید کرد: انسان معاصر با ظهور اهریمن کرونا پریشان‌تر شده است. در نتیجه توجه به بزرگان ما در همه دنیا امری عادی است. سعدی؛ شاعر زندگی است، فیلسوف انسان‌گرا است و طبیعی است که درباره انسان در هر شرایطی حرف دارد.‌

وی ادامه داد: اجازه بدهید به یک تقابل اشاره کنم: در سال‌های جدید که ما خیلی مدرن شده‌ایم (من با علم و مدرنیسم مخالف نیستم)، یکی از چیزهایی که باب شده آن است که در برابر درد دل دیگران می‌گوییم «این مشکل توست». این را بگذارید کنار بیت «تو کز محنت دیگران بی‌غمیر نشاید که نامت نهند آدمی». شعار فرهنگ ایرانی این نبوده که بگوید این مشکل توست. مشکل هر فرد، مشکل همه انسان‌هاست، حتی اگر آدم به سود شخصی‌اش توجه کند. همه نهادهایی که به وجود آمدند، مثلا سازمان ملل، تمامی حرفشان همین است.‌

دادبه افزود: سعدی از کجا شروع کرد و به کجا رسید؟ سعدی با عشق شروع کرد و با عشق ادامه داد و با عشق هم ختم کرد. او از طرفی تجربه عشق شخصی هم دارد و در طیف دیگر می‌گوید «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست». در مسیری که او می‌پیماید، عشق به انسان مطرح است. اگر عشق به انسان وجود نداشت، آن ابیات جاودانی خلق نمی‌شدند.‌

این استاد به سؤالی درباره شتاب و عجله‌ای که این سال‌ها مردم در زندگی دارند، پاسخ داد: من معتقدم وجه مادی زندگی انسان حتما باید تأمین باشد، اما مسأله‌ای که فردوسی بزرگوار، حافظ و سعدی بر آن تأکید کرده‌اند، دوری از آز است. بشر دو دسته نیاز دارد: نیازهای واقعی و کاذب. تردیدی نیست که نیازهای دسته اول باید برآورده شوند و مشکل جایی است که بشر به دنبال نیازهای دسته دوم می‌دود. مشکل بشر، آز است. تمامی بزرگانمان، ما را از آزمندی بر حذر داشته‌اند. اگر نتیجه علم به آدمیت منتهی نشود، به درد نمی‌خورد. حافظ در یک غزل، بعد از معاشقه با معشوق، همین حکم را درباره عشق می‌دهد و می‌گوید «عشق آدمیت است». یعنی عشق هم مانند علم، آدمیت است. راه انسان در زندگی یا با استدلال و علم است یا با شهود و عشق. این دو راه اگر به آدمیت منجر نشوند، به درد نمی‌خورند.‌

دادبه گفت: سعدی چه توصیه‌ای برای بحران دارد؟ بعضی ایراد گرفتندکه سعدی در زمانی که مغول کشور را به خاک و خون کشیده بود، گفت«درخت غنچه برآورده است و بلبلان مستند». سعدی کار درستی کرد. او سعی کرد مردم را از عزا درآورده و به زندگی هدایت کند. او به مردم اندوهگین می‌گوید که بهره‌تان را از زندگی فراموش نکنید. به همین دلیل است که بعد از نابودی خراسان، فرهنگ در فارس باقی ماند.‌‌وی تأکید کرد: سعدی قصیده را متحول و از حالت ستایش خارج کرده و به نقد قدرت بدل ساخت. وی توصیه به عدالت دارد. در گلستان، نهادهای موجود و نابسامانی‌هایشان را نقد می‌کند. قدرت بی‌رویه را نقد می‌کند تا برای رفع پریشانی و بسامان شدن زندگی مردم زمینه‌سازی کند. سعدی در تمامی عمرش برای بهتر شدن امور تلاش کرد.آنچه سعدی برای رفع پریشانی گفته، هنوز هم مورد نیاز است.‌

در ادامه این لایو اینستاگرامی، دکتر عبدالمحمود رضوانی، مترجم گلستان سعدی به انگلیسی، گفت: از کودکی سعدی را می‌شناسم و ۱۱سال را برای ترجمه آثارش با وی گذراندم. انگیزه من از ترجمه گلستان این بود که همه معتقدند ادبیات فارسی منحصر به آثار موزون است اما ما نوشتار منثور بسیاری داریم؛ از این‌رو گلستان را انتخاب کردم تا به جهانیان ثابت کنم ما ازاین نوع ادبیات بسیار داریم.‌

رضوانی تأکید کرد: در ترجمه آثار سعدی باید شم ریاضی داشته باشید و موسیقی را بشناسید. سعدی مملو از تقارن است و شخصیت‌هایی که معرفی می‌کند شبیه یک شکل هندسی ریاضی و موزون هستند.‌

وی گفت: سعدی را باید «معمار واژه‌ها» بنامیم. او با واژه‌ها همچون نت، موسیقی می‌نوازد. کلام سعدی موسیقی دارد و حس و حالی شعف‌انگیز به ما می‌دهد. در مطالعه آثار وی، این شور و شعف و نشئگی قابل احساس است و فصاحت و بلاغت بی‌نظیری دارد.‌

رضوانی تصریح کرد: در فرانسه نام گلی را سعدی نهادند و نام بسیاری از بزرگان در آنجا سعدی است.‌

وی درباره تفاوت‌های بوستان و گلستان نیز اظهار کرد: کتاب گلستان یک کتاب رئال اما بوستان، ایده‌آل است. گلستان دست به وقایع‌نگاری می‌زند و شرح روزگار سعدی است اما منویات سعدی در بوستان بروز و ظهور می ‌کند. از نگاه من عرفان سعدی را باید در آثارش جستجو کرد و باید بدانیم اساسا عرفان چیست؟‌

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *