مترجم منطقالطیر عطار به زبان فرانسه میگوید:عطار بلد است با معجزه زبان، عطر یار را به استشمام ما برساند، از طریق پند و اندرز بیماریهای روحی ما را درمان کند و حس بینایی ما را برای دیدن نور الهی بیدار کند.
به گزارش خبرنگار اطلاعات، در ششمین شب از سلسله نتگپهای یونسکویی، دکتر لیلی انور، مدیر بخش زبان فارسی مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی در فرانسه و صاحب ترجمه منطقالطیر عطار، با موضوع «درنگی بر منطقالطیر عطار»که شامگاه شنبه ۶ اردیبهشت ماه برگزار شد، درباره نتایجی که میتوان از ترجمه منطقالطیر گرفت، گفت: من قبل از ترجمه این کتاب هیچوقت متوجه افکار ژرف و هنر عطار نشده بودم. بعد از ترجمه منطقالطیر که حدود پنج سال طول کشید، به تأثیراتی که از عطار در آثار افراد بعد از او میبینم، حساس شدم. اثرپذیری مولانا از عطار بسیار مشهود است ولی به تأثیری که سعدی یا حافظ از عطار گرفتهاند کمتر توجه شده است. روی دیوان عطار خیلی کم کار شده و من فکر میکنم عطار، الگوی سعدی بوده و تأثیرش در پیشرفت شعر فارسی بسیار زیاد بوده است.
وی افزود: میخواهم با اشعار عطارو آخر منطقالطیر شروع کنم. زیرا آنجا در قسمتی به نام «فی وصف حاله»، یعنی در وصف حال مؤلف، چند نکته مهم وجود دارد. همه ما میدانیم مؤلف منطقالطیر، فریدالدین عطار نیشابوری است ولی درباره زندگی او چیز زیادی نمیدانیم. یک سری اسطوره درباره زندگی عطار وجود دارند ولی چیزی که مهم است، تخلص اوست. معمولا گفته میشود عطار، خودش مغازه عطاری داشت و طبیب و داروساز هم بود؛ یعنی چیزی بین کسی که عطر میفروشد و پزشکی میکند. به همین دلیل است که عطار در قرن ششم، جزو معدود شاعرانی است که اصلا مدح کسی را نگفته و خودش میگوید اصلا نیازی به این کار نداشته است. اما تخلص او، به کاری که عطار در زندگی میکرد اشارهای ندارد. خودش درباره تخلصش میگوید: «تو بوی مشک اسرار را در شعرت آوردی و به این دلیل تخلص عطار را انتخاب کردی که عطر یار را میتوان از شعرت استشمام کرد.» عطار در غزلیاتش مکرر اشاره میکند به اینکه منظورش از «عطار» کسی است که بلد است از معجزه زبان، حس بویایی ما را بیدار کند .
مترجم منطقالطیر ادامه داد: نکته دوم آن است که عطار پزشک هم هست؛ یعنی بیماریها را شناخته و درمان هر بیماری را میداند. حال اینکه در کتاب منطقالطیر که درباره سفر یک سری پرنده مسافر است، عطار به جای تعریف سفر، عذرهای پرندهها و پاسخ هدهد به این عذرها را تعریف میکند. هدهد به آنها نشان میدهد که این عذرها، بیماریهای روح هستند. بنابراین عطار میتواند بیماریها را از طریق پند و نصیحت درمان کند و از این منظر میتوان گفت عطار، استاد معنوی بینظیری است.
انور تصریح کرد: نکته سوم جایی است که عطار درباره نور حرف میزند. در این کتاب ما نور الهی را هم میبینیم؛ یعنی تعریفی از سیمرغ را میتوانیم بخوانیم، حال اینکه میدانیم سیمرغ پرندهای است که پرتو نور دارد و جلوهای است از تجلی ذات الهی و به همین دلیل منشأ نور به حساب میآید. پس عطار در این اثر با چشم و بینایی ما هم کار دارد. وقتی این کتاب را میخوانیم باید حواس معنوی و درونیمان را بیدار کنیم تا بتوانیم آن عطر را استشمام کرده، نور را ببینیم و پندها را بشنویم .
وی توضیح داد: عطار در عین حال یک روانشناس درجه یک است. الآن در غرب، نوعی تراپی به نام «آرت تراپی» وجود دارد که رواندرمانی از طریق هنر، بهویژه شعر و داستانسرایی است؛ یعنی برای درمان فرد افسرده از شعر گفتن و داستان گفتن استفاده میکنند، حال اینکه در قرن ششم هجری، عطار این را فهمیده بود. او طوری به این پرندههای تنبل و کمهوش جواب میدهدکه نشاندهنده آن است که میداند با هر کدام به چه شکل باید رفتار کرد. مثلا با پرنده مغرور با خشونت و با پرندهای که اعتماد به نفس ندارد، با ملاطفت برخورد میکند. او ما را دعوت میکند که یاد بگیریم چگونه با نفس خود رفتار کرده و خودمان را روانکاوی کنیم.
این استاد دانشگاه درباره عنوان کتاب منطقالطیر اظهار کرد: زبان و نطق مرغان که عطار به ما گفته، چه زبانی است؟ عطار میگوید این کتاب خودش، پیر و مراد توست. اینجا عطار مترجم مرغان است. زبان مرغان، زبان بیزبانی است و کلمهای در آن وجود ندارد. عطار زبان حال مرغان را به شعر پارسی ترجمه میکند. زبان مرغان، صوت و موسیقی است؛ به همین دلیل من منطقالطیر را به «زبان مرغان» ترجمه نکردم، آن را «سرود مرغان» ترجمه کردم .
وی گفت: مطمئن هستم عطار، فردوسی را خوانده و سیمرغ را میشناسد. میدانیم که در اتمسفر عرفانی و ادبی ایران قرن ششم، سیمرغ خیلی مهم است و سرچشمه این اهمیت هم شاهنامه فردوسی است. در تصور من، شاید یک روز عطار در عطاریاش یا در باغچهای نشسته بودهاست و به آوزار پرندهها گوش میداده است و به سیمرغ فکر میکرده است. در همین حال، در قوه تخیل شاعرانهاش، سیمرغ را معادل سی مرغ تصور کرده است. مقصد پرندگان و مقصود شاعر از نوشتن منطقالطیر همین اتحاد سی مرغ در سیمرغ است. البته این احساس من است و اصلا مبنای تئوری و علمی ندارد.
انور تأکید کرد: عطار کلمات جدیدی در زبان وارد کرده و نوآوریهای زیادی دارد. این موضوع در مولانا برجستهتر است ولی مولانا طرز بازی با زبان و طرز استفاده از تجنیس را از عطار آموخته است. در داستان منطقالطیر وقتی پرندگان به سیمرغ رسیدند، از او خواستند راز هستی را برایشان توضیح دهد. عطار اینجا از اصطلاح «بیزبان» استفاده میکند. عطار مکرر میگوید این سؤال را نمیتوان پاسخ داد. در نهایت سیمرغ، با «بیزبانی» به پرندگان جواب میدهد. «بیزبان» حرف زدن را فقط در شعر فارسی میبینیم. پاسخ سیمرغ آن است که شما در حضور من هستید و میتوانید با گوش روح، حرفهای من را بشنوید. عطار به ما میآموزد که چگونه شعر او را بخوانیم. او میگوید باید شنوایی روح را تقویت کنیم تا متوجه حرفهایش شویم .
مترجم منطقالطیر افزود: این کتاب را من ترجمه کردهام ولی واقعا یک موضوع درونی پیش آمد تا توانستم این کار را انجام بدهم؛ یعنی از خود شیخ عطار خواستم راه را به من نشان دهد و فکر میکنم با کمک ایشان این امر مسجل شد. من ترجمه نکردم، واقعا از او خواستم که به من راه را نشان دهد. به همین دلیل آن را به شعر ترجمه کردم، زیرا به نثر ترجمه کردن این اثر، آن را خراب میکند. البته این ترجمه در زبان فرانسه هیچوقت زیبایی فارسی را نخواهد داشت ولی سعی کردم یک ریتمی به دست مردم بدهم.
وی درباره استعاره یا نماد پرندگان اظهار کرد: پرنده در بیشتر تمدنهای بشری، نمادی از روح بشر است. همه تمدنها فکر میکنند روح بعد از مرگ جسم، به پرواز درآمده و به وطن و اصل خویش بازمیگردد. میان شاعر و هر روحی، شباهت وجود دارد؛ به یک معنا شاید هر روحی، شاعر است، شاعری که معنا را تفسیر میکند. عطار به ما میگوید نقطه ضعف جنبه هدهدی روح شما آن است که دنبال دیو میرود. اگر میخواهید سلیمان شوید، باید این نقطه ضعف را برطرف کنید. درمان این نقطه ضعف، سلیمانی بودن است. منطقالطیر به قدری زیباست که ممکن است یادمان برود اصلا باید منظورمان از خواندنش خودشناسی باشد، بنابراین اگر خودمان را در آینه شعر عطار ببینیم، گویا کاری را که او میخواسته است، انجام دادهایم. عطار کسی است که در دستش جام می فارسی دارد تا خودمان را در آن ببینیم؛ به شرطی که آینه دل خودمان را صیقل داده باشیم.
((انور در پایان گفت: این روزها مشغول ترجمه لیلی و مجنون جامی هستم.
استاد لیلی انور، زاده ی سال ۱۳۴۷ خورشیدی در تهران ، از پدری ایرانی و مادری فرانسوی است. وی هم اکنون ریاست بخش زبان و ادبیات فارسی مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی پاریس را بر عهده دارد. عمده ی فعالیت علمی لیلی انور بر ادبیات عرفانی متمرکز است. لیلی در مجموعه ای شامل برگزیده ی اشعار عربی، فارسی، ترکی که با عنوان ‘ شرق، هزار سال شعر و نقاشی’ توسط انتشارات دیان سلیر چاپ شده ، ترجمه ی اشعار فارسی را به عهده داشته است.
انور همچنین در دو ماهانه ی لوموند عهدهدار نگارش بخشی در مورد ادبیات و معنویت است ؛ همچنین در رادیوی فرانس کولتور میزبان برنامهای هفتگی در مورد مسائل مربوط به معنویات است))
در خاتمه این برنامه، بنیامین کمالی هنرمند نوجوان به آوازخوانی پرداخت و همچنین استاد بیژن پرواز به عنوان زینتبخش برنامه سه تار نواخت
((گوته ، اسلام و حافظ
لیلی انور در پاسخ به سؤالی مبنی بر بازتاب مفهوم شعر در ترجمه به تجربه ای از گوته ، شاعر نامدار آلمانی اشاره کرد و گفت: می دانید که گوته در اواخر عمرش و در دورانی که مدت ها بود دیگرنمی توانست شعر بگوید و الهامات درونی او برای شعر گفتن کاملاً خشک شده بود، ترجمه ای از حافظ به آلمانی می خواند . او قبل از خواندن اشعار ترجمه شده حافظ احساس پیری و فرسودگی می کرد ، ترجمه هامر پورگشتال از حافظ را می خواند ، که این ترجمه هم ترجمه ای دانشگاهی شبیه به کارآقای دوفوشه کورست ، خیلی دقیق و کامل ولی نه خیلی موزیکال ، گوته با خواندن این اشعار زیر و زبر می شود و می گوید تنها کسی که من او را شاعر می دانم ، حافظ است و این باعث می شود که گوته کتاب ‘ دیوان غربی شرقی ‘ را بنویسد . او می گوید : ای حافظ من فقط می خواهم با تو رقابت کنم ، چون در میان تمام شعرای جهان تو تنها شاعری هستی که هرچه پیرتر می شوی ،جوان تر می شوی و بین ما اسلام هم مانعی نیست ، چون اسلام یعنی تسلیم شدن به اراده خدا ، بنابریان همه ما هم در اسلام به دنیا آمدیم و هم در اسلام خواهیم مرد .))