آرمان ملی– دنیای امروز در معاملات و برقراری ارتباط بین کشورها باید بر پایه برد- برد باشد و تئوری برد- باخت یک تئوری شکستخورده است که نمیتواند هیچ نفعی برای کسی که حتی در یک قرارداد و معامله تجاری وارد میشود، داشته باشد و تداوم نمییابد. استراتژیای که ایران تاکنون ایفا کرده، یک استراتژی پاندولی بوده که عین عقربه ساعت مرتب حرکت میکند و جای ثابت ندارد. اکنون بعد از گذشت چهار دهه تفاهمنامهای که بر پایه انعقاد قرارداد خواهد بود، سرمایهگذاریهایی را برای دو طرف ایران و چین درنظر گرفته است. حتی ایران میتوانند سرمایهگذاریهایی با برقراری ارتباط فرهنگی، دانشگاهی و تکنولوژی در چین داشته باشند و همه اینها دوسویه است. اما بار منفی روی این خبر، از آنجاست که ایران با این قرارداد یک نوع تعیین تکلیف و استراتژی برای خود تبیین میکند که به منزله یک «نه» به آمریکا و اروپاست؛ اروپا و آمریکایی که در چهار دهه اخیر نشان دادند فقط به دنبال منافع خودشان هستند. با موقعیتی که این قرارداد برای کشور ایجاد خواهد کرد، برقراری روابط تجاری و معاملات در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تعیین تکلیف میشود، درحالیکه تاکنون چنین قراردادی نداشتهایم. درواقع ارتباط با چین و برخی کشورهای دیگر مثل ترکیه و هندوستان باید به یک برنامه تفاهمی بلندمدت با تضمینهای لازم تبدیل شود که هیچ نوع شرایطی نتواند انعقاد قرارداد را کمرنگ کرده یا از بین ببرد. خوشحالم که بعد از چهار دهه چنین تفاهمنامهای که قرار است منجر به انعقاد قرارداد شود، شکل میگیرد. با توجه به مسئولیتم در زمان دولت آقای هاشمی پیشنهاد مشخصم این بود که از کشورهای مختلف برای سرمایهگذاری در غرب و دیوارههای مرزی کشور دعوت کنیم. حتی زمینهای مجانی به منظور ایجاد صنایع مختلف اقتصادی در اختیارشان قرار گیرد؛ زمینهایی که میتوانست منجر به سرمایهگذاری شود، اشتغال ایجاد کند و به تولید بینجامد که هم مصرف داخلی را پوشش دهد و علاوه بر آن صادرات انجام گیرد. نکته دیگر اینکه وقتی سرمایهگذاران از کشورهای مختلف دورتادور کشور مبادرت به سرمایهگذاری میکنند از جنگهای نظامی هم جلوگیری میشود. بنابراین تفاهمنامهای را که قرار است منجر به قرارداد شود نقطه آغازینی است که بتوانیم با کشورهای دوست دیگر و در راس آن با ترکیه و هندوستان معاملات تجاری بیشتری داشته باشیم. دیوار چین به منظور مقابله از حملات نظامی و اشغال چین ساخته شد و تاریخچه خود چین به لحاظ رفتاری نشان از اینکه سرزمینی را تصاحب کند، ندارد. این همه سروصدا هم از آن جهت است که فکر میکنند اگر این تفاهمنامه منجر به قرارداد شود دیگر ایران زمینه همکاری و خرید تکنولوژی از آمریکا و اروپا را از دست میدهد و تنها چین و ایران میمانند. حتی ترکیه که در صنایع مصرفی و واسطهای رشد خوبی داشته با سرمایهگذاریهای خارجی انجام شده و فقط خود ترکها انجام ندادهاند. چنانچه ترکها در ایران به لحاظ تجاری دارای هتل و مال در تبریز هستند و در شهرک کاسپین قزوین صنایعی ایجاد کردهاند. آیا این به مفهوم اشغال سرزمین ماست؟ اگر با غرب چنین قراردادی منعقد میکردیم، مشکلی وجود نداشت؟ این قرارداد زمینهای میشود تا دنیا بداند ایران موقعیتی دارد که میتواند با هر کشوری که زمینه چپاول در آن نباشد و منجر به تولید و اشتغال شود، قرارداد داشته باشد. یک اقتصاد ملی هم خواهان یک سرمایهگذاری است که به رشد اقتصادی بینجامد و با حفظ عدم سلطه بیگانگان برای جامعه رفاه را ارمغان بیاورد. در تفاهمنامه ایران و چین چنین سلطهای را نمیبینم. امر خیری است که میتوان امید داشت قدمهای بعدی با سایر کشورها هم برداشته شود.