بهار و زمستان کتاب سیدمسعود رضوی

این هفته نمایشگاه بین‌المللی سالانه کتاب تهران به صورت مجازی برگزار شد؛ رویدادی که از خاطره‌انگیزترین و مهم‌ترین اتفاقات در تاریخ فرهنگ ما، در دهه‌های اخیر محسوب می‌شد. شور و اشتیاقی که پیش و هنگام برگزاری نمایشگاه، میان مردمان با فرهنگ و علاقمندان کتاب از یک سو، و ناشران و دست‌اندرکاران چاپ و نشر و صحافی و توزیع و تبلیغ کتاب‌های تازه یا قدیمی، از سوی دیگر جان و هیجانی به فرهنگ می‌داد که بی‌سابقه بود. تجربه نمایشگاه مجازی هم، البته فواید و ایراداتی دارد که بدان خواهیم پرداخت.

ما از حیث مکانی، نمایشگاه بین‌المللی و بزرگ کتاب تهران را در چند مکان مختلف تجربه کرده‌ایم. یکی در محل تقاطع بزرگراه شهید چمران و سئول که نزدیک پل پارک وی بود و محل نمایشگاه‌های دائمی کشور در آنجا استقرار داشت. مکانی گسترده و زیبا که امکانات و فضای ویژه‌ای برای عرضه کتاب و عرصه رو نمایی‌های فرهنگی محسوب می‌شد. محیط دوم، شبستان و محل‌های مرتبط با مسجد و مصلای بزرگ میان بزرگراه شهید سلیمانی تا شهید بهشتی یا عباس آباد سابق بود که آن هم در سنوات و یک دهه اخیر، به دلیل همجواری با دو ایستگاه متروی تهران، مکانی جالب برای نمایشگاه و جاذب برای ناشران و بازدیدکنندگان بود.

هر چند که مصلا را باید برای نمازهای جمعی و جماعت و جمعه آماده کرد و هنوز کسی نفهمیده است که حکمت نیمه کاره بودن این محل و مکان نمادین چیست؟ چگونه وقتی می‌شود شرق و غرب تهران را با تونل و خیابان دوطبقه به هم پیوند داد، نمی‌توان یک محل ارزشمند و نمادین برای انقلاب و دین را به سلامت و کمال به پایان رساند تا موزه‌ای از هنر و اجتماع و حضور معنوی مردم باشد؟!

محل سوم، البته مستقیماً برای نمایشگاه و به ویژه، نمایشگاه کتاب تهران، در جوار آرامگاه امام راحل و بهشت زهرای تهران ساخته شد و باتوجه به اختتام چندین بزرگراه شمالی ـ جنوبی به آن محل و ایجاد ایستگاه مترو، یکی از محل‌های جالب برای برگزاری رویدادهای فرهنگی محسوب می‌شد. تغییر مکان نمایشگاه به جنوب شهر، معنای ارزشمندی هم در اندرون خود حمل می‌کرد که عبارت بود از تغییر رویکرد فرهنگ، از اقشار برخوردار به عموم مردم و حتی فقرا و مستضعفانی که ساکنان جنوب شهر بودند؛ در تهران، جنوب شهر فقط یک جهت جغرافیایی در مکان نیست. بلکه استعاره‌ای از تضاد طبقاتی و حضور دهک‌های پایین و فقرا و ضعیفان اقتصادی دارد. مکانی که زمانی بر هوت حاشیه‌نشینان و نکبت‌زدگان بود و به فقیران و حقیران و بینوایان اختصاص داشت، اینک محل عرض اندام بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی مملکت در طول هر سال شده بود. این حضور در آن مکان، در کنار تأسیس دانشگاه آزاد و آرامگاه عظیم و فاخر امام خمینی(ره)، می‌باید آغاز راهی تازه باشد در عرصه‌های تنیده اقتصاد و فرهنگ؛ زیرا فقر دشمن فرهنگ و علم است، دشمن ایمان و دین است، دشمن انسانیت و اخلاق است. دانشور بزرگ شیعه، ثقه‌الاسلام کلینی، حدیث مشهور و تکان دهنده‌ای از بیانات پیامبر(ص) نقل کرده که اکنون از امثال دین ماست؛ «کاد الفقر ان یکون کفراً» که بیانیه‌ای علیه تبعیض و تضاد بیهوده و ویرانگر فقر و غناست. امروزه فقر، گسترشی خطرناک یافته و اگر این پهنه کوچک نشود و راه حلی نیابیم، فردا همچون باتلاقی از ظلمت و بیچارگی، تمامی مردم و نهادها و تاریخ و فرهنگ و زندگی در این مملکت را به کام نکبت فرو خواهد برد. فقیر و غنی هم ندارد.

فقر به فساد و تبهکاری می‌انجامد و تبهکاری، همچون برخی کشورهای آمریکای لاتین، اغنیا را نیز از امنیت و برخورداری و گشادگی در زندگی محروم می‌کند. همه، زندانی نکبت و بینوایی هستند و برای لقمه‌ای نان، فرهنگ و عزت انسان‌ها پایمال خواهد شد.

باری، این راه باید کوبیده شود و مسیرهای زندگی و فرهنگ، معیشت و اندیشه، برخورداری و شغل و زندگی شرافتمندانه، در کنار آموزش و پرورش بچه‌ها و نوجوانان، به آرمانشهر سعادت برسد. چنین آرمانشهری هرگز وجود نداشته، اما می‌توان براساس تجارب بشری، زندگی را بهتر کرد و اکثریت

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *