کم‌آبی نابرابری جنسیتی را تشدید می‌کند سیمین کاظمی- ‌جامعه‌شناس

کمبود آب

در جامعه‌ای که نابرابری در تار و پودش تنیده شده، رنج هم مفهومی طبقاتی است. رنج مخصوص طبقه تحت ستم است؛ برای آنها رنج عادی است، جزئی از زندگی‌شان است و امر عادی هم که توجهی را برنمی‌انگیزد. تنها برای طبقه فرادست است که اگر رنجی عارض شود، توجهات را به‌طور شگفت‌آوری برمی‌انگیزد. چرایی آن مهم می‌شود و بازار تبیین و تحلیل گرمی می‌گیرد. گویا رنج باید شیک و قشنگ باشد تا همدلی و همبستگی را به جوش آورد وگرنه رنج در شرایط ادبار عادی و مألوف است. فرض کنید در منطقه زعفرانیه یا نیاوران چند روزی آب قطع شود و زنانی با هیئت‌های شیک و مد روز، با دستان تمیز و ناخن‌های کاشته‌شده رنگی در صف آب مقابل یک تانکر بایستند، چه بازتابی خواهد داشت این رنج بی‌آبی؟! شاید به تیتر یک رسانه‌ها تبدیل شود و بسیاری فغان بر آورند از بی‌آبی. اما چه اهمیت دارد اگر زنان روستایی در چهارمحال‌وبختیاری در سرما و گرما مجبورند آب مصرفی‌شان را از چشمه و رودخانه تهیه کنند؟ این یک تصویر عادی است. این یک رنج پذیرفته‌شده است. پس بازنمایی رنج هم مبتنی بر نابرابری است و این‌گونه است که رنج وقتی گریبان‌گیر تحت‌ستم‌ترین لایه‌های اجتماعی می‌شود، تداوم می‌یابد؛ اما کم‌آبی فقط یک مثال برای شرح یک واقعیت نیست، بلکه خود واقعیت این روزها در برخی مناطق ایران است که مردم را به زحمت انداخته و به‌ویژه به رنج زنان افزوده است. تأکید بر زنان است، چون به حکم تقسیم کار مبتنی بر جنسیت این زنان هستند که موظف به انجام کارهای خانگی از مراقبت از کودکان و سالمندان گرفته تا حفظ بهداشت و شست‌وشو و آشپزی هستند. کمبود آب و فقدان دسترسی به آب لوله‌کشی در وهله اول زنان را در تنگنا قرار می‌دهد و مجبورشان می‌کند برای ایفای نقششان در جست‌وجوی آب و راه‌هایی برای جبران محرومیت از آب به تکاپو بیفتند. درحال‌حاضر فقدان دسترسی یا قطع‌شدن آب لوله‌کشی در مناطق روستایی و فقیرنشین شهری زنان را به وضعیتی گرفتار کرده که به سیاق گذشته آب مورد نیاز خانواده را از چشمه و رودخانه تهیه کنند یا جلوی تانکرهای توزیع آب صف بکشند تا زندگی‌شان را به جریان بیندازند. اگر پیش‌تر تصویر زن کوزه به دوش که از چشمه به خانه مراجعت می‌کرده، یا زنی که برای تأمین نیازهای روزانه به لب رودخانه می‌رفته الهام‌بخش اهل هنر بوده که زیبایی این تصویر را در شعر، نقاشی و موسیقی متجلی کنند و شاعر را به صرافت می‌انداخته که «آب را گل نکنیم…روی زیبا دوبرابر شده است»؛ اما همین کنش آشنا که این روزها تکرار می‌شود و زنان با ظرف‌های پلاستیکی برای تأمین آب به تقلا افتاده‌اند، نه‌تنها زیبا و الهام‌بخش نیست بلکه تصویری غم‌انگیز و تداعی‌کننده رنج و محرومیتی مزمن و کهنه است.

زن منطقه محروم و زن ساکن روستا اکنون مجبور است ساعات طولانی از شبانه‌روز را در انتظار دسترسی به آب بگذراند و مشقت زیادی را به جان بخرد تا با چند سطل آب غذا بپزد، کودکان را شست‌وشو دهد، رخت و لباس و ظرف بشوید و همواره در این اندوه و فشار باشد که بی‌آبی خانواده‌اش را به ستوه نیاورد. در این مضیقه اوست که بیشترین اضطراب را در خانه بی‌آب خود تحمل می‌کند و هرگونه تعلل در تأمین آب ممکن است او را در معرض شماتت و خشونت قرار دهد. در دوره معاصر که مفاهیمی مانند عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه منابع از آرمان‌های بشر است و برخورداربودن از حداقل‌های رفاهی مانند آب و برق و سوخت و غذا حق مسلم مردم شناخته می‌شود، کم‌آبی مصداقی از محرومیت و ستم است و نشان می‌دهد که ناتوانی در مدیریت و توزیع ناعادلانه منابع چگونه زندگی توأم با رنج و مرارت را برای فقیرترین و ستمدیده‌ترین بخش جامعه رقم زده است. مشکل کم‌آبی در ایران مشکل باستانی است، اما امروزه این مشکل دیرین صورت خشن و بی‌رحم خود را به فقیرترین مردمان این سرزمین نشان داده است و پیش از همه زندگی فقرا و زنان را دشوارتر کرده است. این قاعده جامعه مخاطره است که خطرات و تهدیدهای آن از جمله خطرات محیط‌زیستی، به‌طور برابر توزیع نمی‌شود و پیش از همه سراغ محرومان می‌رود. در ایران هم پیامدهای کمبود آب بیش و پیش از همه دامن زنان فقیر و روستایی را گرفته است. اما رنج و زحمت این بخش از جامعه اغلب پنهان می‌ماند و آن‌قدر مهم پنداشته نمی‌شود که غمخواری جامعه را برانگیزد. فقدان دسترسی به آب اگرچه در نگاه اول یک مشکل عمومی و فراجنسیتی به نظر می‌رسد، اما واقعیت آن است که زندگی زنان را بیش از مردان تحت تأثیر قرار می‌دهد و نابرابری جنسیتی را تعمیق می‌کند. در شرایطی که زنان در مواجهه با بحران بی‌آبی قرار می‌گیرند، نه‌تنها سلامت جسمی و وضعیت بهداشتشان به خطر می‌افتد بلکه مجبور به تحمل تبعات فقر و محرومیت ناشی از کمبود آب می‌شوند و از طرفی با بازگشت به زندگی سنتی و محدود‌کننده نقش‌های جنسیتی با شدت و جدیت بیشتری بر آنها تحمیل می‌شود و خشونت بر آنها فزونی می‌گیرد. درحال‌حاضر وضعیت کم‌آبی در ایران نگران‌کننده است اما ظاهرا چون هنوز آب در لوله‌های پایتخت جریان دارد، این خطر جدی گرفته نمی‌شود، از طرف دیگر فقرا، روستاییان و زنان به‌عنوان حاشیه‌های غیرقابل رؤیت جامعه کمتر قادر به رؤیت‌پذیرکردن مشکلاتشان هستند. چنین وضعیتی این نگرانی را پیش می‌آورد که زنگ خطری که به صدا درآمده شنیده نشود و در هیاهوی مسائل دیگر گم شود و در این میان این واقعیت اغلب فراموش می‌شود که با وجود خطرات محیط‌زیستی و وقوع بحران‌هایی مثل کم‌آبی، برابری جنسیتی و رفع ستم از زنان به رؤیایی دست‌نیافتنی‌تر از پیش تبدیل می‌شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *