یادداشت اختصاصی از حقوقدان مصری: آمریکا ۲۰ سال پس از حملات ۱۱ سپتامبر : اجداد ما ضرب المثلی داشتند که می گفت: «کسی که خود را با آمریکا می پوشاند، در نهایت برهنه میماند». باشد که دیگران از میراث اجداد ما درس بیاموزند.
با وجود گذشت ۲۰ سال از حادثه ۱۱ سپتامبر همچنان پرسشها درباره نقش دولت آمریکا یا برخی از رهبران آن، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بی پاسخ است و افشای اسناد محرمانه، میتواند حقیقت ماجرا را برملا کند.
«محمد محمود رفعت»، حقوقدان مصری در یادداشتی اختصاصی برای ایلنا به مناسبت بیستمین سالروز حملات یازدهم سپتامبر و تغییر مسیر بسیاری از تحولات جهان پس از آن نوشت:
شاید حملات ۱۱ سپتامبر اکنون پس از گذشت ۲۰ سال هنوز پرسشهایی را با خود به همراه دارد که همچنان بیپاسخ ماندهاند به ویژه اینکه این حملات متمایز به برنامهریزی و تفکر بالا در سطح یک توطئه سازمانیافته هستند. همه حوادث آن روز از ربوده شدن هواپیماهای مسافربری و تبدیل آنها به بمبهای مرگبار گرفته تا هدایتشان به مراکز حساسی که با دقت برای انفجار و فلج کردن ایالات متحده انتخاب شده بودند، همه در چند لحظه رخ دادند. این موضوع به برج تجارت جهانی مربوط نمیشد، بلکه به ساختمان وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) که مرکز قدرت این کشور و مقابله و مدیریت راهبردی جنگ است، نیز رسید. همه شواهد به طور قطع دلالت میکنند که این حوادث تصادفی نبوده و امکان ندارد بدون برنامهریزی و مداخله رهبران داخلی دولت آمریکا و تامین مالی وحشتناک از سوی کشورهای مرتجع عربی مدیریت شده باشد به ویژه اینکه عاملان تروریستی این حملات همگی دارای تابعیت سعودی بودهاند.
آنچه اتفاق افتاد، نشان میدهد که این حادثه محصول تفکر یک باند یا گروه نبوده است، بلکه حمایت قوی دولت آمریکا پشت آن قرار داشته است و همچنان پرسشهای فراوانی بر جای مانده است که با ادله زیر تقویت می شوند :
۱- در زمان بمباران برج تجارت جهانی هیچ یهودی داخل آن حضور نداشت و بنابراین، هیچ یهودی زخمی یا کشته نشد، این در حالی است که معمولا مرکز تجارت جهانی مملو از تجار یهودی است.
۳- درباره اینکه بلافاصله پس از حملات نیز گروه تروریستی القاعده عامل ارتکاب این جنایت وحشیانه معرفی شد، نیز پرسشهایی وجود دارد. مشخص است که القاعده دستپروده آمریکا و عربستان سعودی تامینکننده بودجه وحامی مالی آن است. یا هر دو کشور از طراحی حملات آگاه بودهاند یا دست کم یکی از مقامهای دولت آمریکا از این موضوع اطلاع داشته است. بلکه به طور حتم باید گفت که رژیم صهیونیستی از این توطئه کاملا با خبر بوده است و عدم حضور حتی یک یهودی در داخل برج تجاری هنگام وقوع انفجار گواه این ادعاست.
با وجود گذشت ۲۰ سال از حادثه ۱۱ سپتامبر همچنان پرسشها درباره نقش دولت آمریکا یا برخی از رهبران آن، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بیپاسخ است. شاید افشای اسناد محرمانهای که انتشار آنها از سوی آمریکا ممنوع شده است، حقیقت ماجرا را برملا کند.
چه بسا تصمیم «جو بایدن» رئیسجمهوری آمریکا برای اعلام پروندههای محرمانه درباره این حادثه و رفع محرمانه بودن آنها پس از شکست تلخ این کشور در افغانستان که پس از وقایع سپتامبر به آنجا لشکر کشی کرده بود، نشاندهنده ارتباط بین شکست آمریکا در مقابله با طالبان و خروج تحقیرآمیز آن از افغانستان با حوادث سپتامبر ۲۰۰۱ است. چرا که همه معتقد بودند گروه القاعده کشور افغانستان را به عنوان مقر و پایگاه خود اتخاذ کرده است و آمریکا به دنبال انتقام از حملات ۱۱ سپتامبر علیه القاعده و دیگر گروههای تروریستی است که دستپرورده خود آمریکا بودهاند و با بودجه مرتجعین سعودی و اماراتی و دیگران رشد کردند.
صحبت در مورد انتقام آمریکا از طریق استقرار یک پایگاه پیشرفته در افغانستان بود که بر ایران، چین و روسیه تأثیر بیشتری میگذارد و میتواند از این طریق این کشورها را تهدید کند. شاید اقدام بایدن برای علنی کردن پروندههای محرمانه حملات سپتامبر همه این موارد را افشا کند.
اما شاید رسوایی بزرگتر برای عربستان سعودی و نقش این کشور در این حملات چیزی فراتر از تامین مالی گروههای تروریستی به عنوان اصلیترین سرمایهگذار آنها باشد و طبل رسوایی دخالت مزدوران سعودی در هدایت هواپیماهای انفجاری به صدا درآید.
نقش عربستان در حملات سپتامبر در ارائه پول و تامین مالی این گروهها، خرید سلاح و پرداخت هزینه برای آنها بود و قطعا این امر تنها با دستور آمریکا و صهیونیستها امکانپذیر بود. شاید بایدن به دنبال افشای دولت وقت آمریکا است که پشت تشکیل این گروههای تروریستی پس از نوشیدن جام تلخ شکست از آنها قرار داشته است.
شاید با شکست تلخی که آمریکا در افغانستان متحمل شد، نقش این کشور که ۲۰ سال تمام تلاش کرد تا رؤیای توزیع حوزههای نفوذ خود را بر نقاط مختلف جهان محقق کند، افشا شود. چه بسا سخنرانی بایدن با اعلام شکست و خروج نیروهایش از افغانستان در بازه زمانی مشخصشده توسط طالبان و ترک مزدوران و پیروانش بدون تلاش برای نجات آنها، درس دیگری را برای حاکمانی به ارمغان آورد که معتقد هستند آمریکا می تواند روزی محافظ آنها باشد. این آمریکا بود که در کوبا شکست خورد، در ویتنام شکست خورد و طعم تلخ این شکست را در افغانستان نیز چشید و اکنون نیز تجربههای شکست را یکی پس از دیگری در پی خود میکشاند. همه این موارد الگویی هستند برای آنها که معتقدند آمریکا از آنها حمایت میکند اما تجربه شاه مخلوع ایران و خودداری آمریکا از پذیرفتن وی پس از انقلاب سال ۵۷ خط بطلانی است بر همه این توهمات.
شاید ضربالمثل مصر باستان که نیاکان ما تکرار میکردند برای همه کسانی که به آمریکا پناه می برند، صدق کند؛
اجداد ما ضرب المثلی داشتند که می گفت: «کسی که خود را با آمریکا می پوشاند، در نهایت برهنه میماند». باشد که دیگران از میراث اجداد ما درس بیاموزند.
آمریکا افغانستان را ترک کرد اما سلولهای تروریسم هنوز داخل این کشور زنده هستند، نه تنها تروریسم از بین نرفت، بلکه ازادی و دموکراسی هم محقق نشد. آمریکا با باری از شکست از افغانستان خارج شد و سلولهای تروریسم در این کشور تکثیر پیدا کردند. افغانستان به کانونی برای تروریستهای جهانی بدل شد که آمریکا آنها را تولید کرده بود.
اگر آمریکا میخواهد در جهان زندگی کند، حاکمانش باید به خوبی درک کنند که آنها سرور جهان نخواهند بود و جهان از دستوراتشان پیروی نخواهد کرد. آمریکاییها باید بدانند که دیگر نمیتوانند مردمی را که دارای اراده هستند، به تسلیم خود درآورند. ایران بهترین الگو برای همگان در این زمینه است، اگرچه آمریکا از تمام ابزارهای غیرقانونی در حقوق بینالملل برای تسلیم اراده مردم ایران و حاکمان آن استفاده کرده است، اما چیزی غیر از شکست از پی شکست عایدشان نمیشود. رهایی از نفوذ و سلطه آمریکا نیز با تلاش برای دستیابی به منافع مشترک ملت ها بدون توسل به وابستگی و سرسپردگی محقق میشود.