پساکرونا و افزایش اضطراب اجتماعی از دیدگاه یک بیمار :به گفته مهتاب ۲۵ ساله بیشترین تاثیری که دوران قرنطینه کرونا روی خلق‌وخویش گذاشته است، ایجاد یک اضطراب بی‌دلیل بوده است؛ او توضیح می‌دهد: هیچ اتفاق ناگواری نمی‌افتد، اما در طول روز احساس اضطراب مرا درگیر می‌کند. همین احساس باعث شده پرخاشگر و بی‌حوصله شده و با کوچکترین اتفاق از دیگران عصبانی شوم

پساکرونا و افزایش اضطراب اجتماعی

ایسنا/خراسان رضوی برگشتن به زندگی قبل از کرونا برای عده‌ای از افراد آزاردهنده است؛ چرا که آنها به تنهایی و دوری از آدم‌ها عادت کرده‌اند و دوران قرنطینه موجب شده این افراد دچار اضطراب اجتماعی‌ شوند.

مهتاب، ۲۵ ساله در این خصوص می‌گوید: تمام شدن کرونا برای من هم خوشحال‌کننده و هم ناراحت‌کننده است. به دلیل شرایط کرونا مدت‌هاست بسیاری از افراد را ندیده‌ام و فضای شخصی و خلوت زندگی را بیشتر تجربه کردم. با اتمام این شرایط دیگر نمی‌توانم از زیر ارتباط‌هایی که علاقه‌ای به آن‌ها ندارم در بروم. عادت به شرایط قرنطینه و تبدیل شدن آن به یک سبک زندگی برایم خوشایند است.

او با بیان اینکه «پیش از کرونا نیز آدمی نبودم که خیلی راحت بتواند ارتباط اجتماعی برقرار کند»، ادامه می‌دهد: اما اکنون خیلی سریع‌تر و بیشتر از قبل مضطرب می‌شوم. اینکه به شرایط پیش از کرونا برگردم برایم اضطراب‌آور است. احساس می‌کنم که نمی‌توانم مثل گذشته از گذراندن وقت با افرادی که انتخاب می‌کردم با آن‌ها ارتباط داشته باشم، لذت ببرم. هنگامی که در جمع قرار می‌گیرم، فقط منتظرم هرچه زودتر  از آن موقعیت و آدم‌های اطرافم فرار کنم.

کوچکترین ارتباط با افراد منجر به استرس و تپش قلب در من می‌شود

به گفته مهتاب بیشترین تاثیری که دوران قرنطینه کرونا روی خلق‌وخویش گذاشته است، ایجاد یک اضطراب بی‌دلیل بوده است؛ او توضیح می‌دهد: هیچ اتفاق ناگواری نمی‌افتد، اما در طول روز احساس اضطراب مرا درگیر می‌کند. همین احساس باعث شده پرخاشگر و بی‌حوصله شده و با کوچکترین اتفاق از دیگران عصبانی شوم، حتی وقتی فردی در حال صحبت با من است، در دلم با خودم می‌گویم که کاش زودتر حرفش را تمام کند.

مهتاب با بیان اینکه «الان کوچکترین ارتباط با فردی مثل پاسخ به سوال کسی، ممکن است منجر به استرس شدید و تپش قلبم شود»، می‌گوید: گاهی در هنگام حرف زدن لرزش صدا می‌گیرم یا حتی زمانی که نمی‌دانم در حال صحبت چه پاسخی بدهم، با صورتم یا با پشت گوشم ور می‌روم؛ درحالی که این مشکل را قبلا نداشتم.

مهتاب می‌گوید اینکه بتواند مثل دوران پیش از کرونا باز هم به همان صورت با دیگران ارتباط برقرار کند، برایش به یک دغدغه تبدیل شده است. او ادامه می‌دهد: مثلا دوستی داشتم که تا پیش از این دوران با هم صمیمی بودیم و ارتباط زیادی داشتیم، اما به دلیل کرونا، مدت‌ها بود یکدیگر را ندیده بودیم و وقتی پس از ماه‌ها با هم بیرون رفتیم، اصلا نتوانستم همان ارتباط قبل را با او بگیرم. از همیشه ساکت‌تر بودم و به این فکر می‌کردم که چرا نمی‌توانم از وقت گذراندن با دوستم لذت سابق را ببرم.

مهتاب درمورد تجربه مشابه اطرافیانش چنین می‌گوید: این مسائل را وقتی با دوستانم نیز در میان می‌گذاشتم، می‌دیدم که خیلی از افراد احساس مشابهی را تجربه کرده‌اند. خیلی از اطرافیانم می‌گویند که از ارتباط کمتر با دیگران لذت می‌برند و به طور کل همان کمترین ارتباطی که افراد درون‌گرا می‌توانستند با دیگران برقرار کنند نیز از بین رفته است. در واقع ترکیب درون‌گرا بودن و شرایط کرونایی باعث می‌شود ارتباط با دنیای بیرون برای فرد بسیار سخت‌تر و اضطراب‌آورتر شود و ورود به اجتماع پس از اتمام شرایط حاد کرونایی برای این افراد مثل این می‌ماند که بخواهند کاری را از صفر شروع کنند.

بیرون از خانه حس ترس و ناامنی دارم

عاطفه، ۲۳ ساله از دیگر افرادی است که برای ما از تجربیاتش در این زمینه گفت: اولین روزی که قرنطینه را شکستم و به بیرون از خانه رفتم، یک حس خیلی عجیبی داشتم؛ حسی از ترس و ناامنی. تحمل نگاه‌های آدم‌ها، چه در اتوبوس و چه در پارک و فضای اطراف برایم سنگین و سخت بود. همیشه یکی از نقاط ضعف من این بود که خیلی راحت به هرکسی اعتماد می‌کردم، اما در آن روز که بعد از مدت‌ها از انزوا درآمدم و وارد جامعه شدم، به هیچ‌کس نمی‌توانستم اعتماد کنم و حس ناخوشایندی داشتم.

او ادامه می‌دهد: برگشتن به زمانی که با آدم‌های بیشتری ملاقات و ارتباط داشتم، احساس اضطراب را در من ایجاد نمی‌کند، اما الان تنهایی و خلوت با خودم را ترجیح می‌دهم و این موضوع دقیقا بعد از تجربه دوران کرونا در من شدت گرفت.

عاطفه با بیان اینکه «من شخصیت درون‌گرایی دارم و یکی از خصوصیات درون‌گراها این است که دوست ندارند زیاد از آن‌ها سوال شود»، گفت: الان تحمل ارتباط با برخی از افرادی که دائما سوال می‌پرسند هم برایم سخت شده است. قبلا هم به این خاطر اذیت می‌شدم، اما این‌طور نبود که بخواهم ارتباطم را با چنین افرادی قطع کنم. تابستان سال پیش من با یکی از همین افراد قطع ارتباط کردم؛ زیرا احساس می‌کردم خلوتم را بهم می‌زند.

عاطفه از علاقه‌اش به تنهایی که به دلیل قرنطینه کرونایی ایجاد شده، می‌گوید: زمانی که به مرور شرایط را درک کردم و متوجه شدم که قرار نیست تا مدت‌ها به روال عادی زندگی برگردم، تصمیم گرفتم برنامه بریزم و به کارهایی بپردازم که هیچ‌وقت به دلیل مشغله زیاد فرصت انجامشان را نداشتم. به همین دلیل زمان تنهایی و خلوت با خودم بیشتر شد و الان به حدی به آن عادت کرده‌ام که اصلا نمی‌خواهم با اتمام قرنطینه آن را از دست دهم.

او ادامه می‌دهد: الان وقتی بیرون می‌روم، به سرعت خسته می‌شوم و دلم می‌خواهد جمع را ترک کنم و به خانه برگردم. این چیزی است که قبل از دوران کرونا به آن دچار نبودم و البته که ممکن است به حس اضطراب در جمع هم ارتباط داشته باشد.

قبل از کرونا ورود به اجتماع برایم سخت نبود

محمدرضا هم تجربه مشابهی در این زمینه داشته است. او بیان می‌کند: کرونا باعث شد در انزوا و قرنطینه بیشتر وقت خود را به نشخوار فکری و کندوکاو در مسائل مختلف بپردازم. طبیعتا در مدت قرنطینه بیشتر زمان فرد در خانه سپری شده که باعث می‌شود مدام و بیش از حد به مسائل مختلف فکر کند و تمام وجهه‌های زندگی خود را زیر سوال ببرد. از طرفی تاثیرات منفی این دوران را که من در اطرافیان خودم هم مشاهده کردم، غیرقابل انکار است. اکثر آدم‌‎هایی که با آن‌ها در ارتباط بودم، به شدت دمدمی‌مزاج و پرخاشگر شدند و حتی گاهی عصبانیت‌شان را سر دیگران خالی می‌کردند.

او  با اشاره به اینکه کرونا او را درون‌گرا کرده است، ادامه می‌دهد: من به حدی برون‌گرا بودم و ارتباطات گسترده‌ای داشتم که ممکن بود فردی ناآشنا را ملاقات کنم و بدون هیچ ترسی خودم را به او نشان دهم و تمام رازها و کارهای خوب و بدی که در زندگی انجام دادم را با او به اشتراک بگذارم، اما اکنون دیگر این حس اعتماد را به دیگران ندارم و به طور کلی حوصله هیچ آدمی را ندارم. نمی‌خواهم آسیب ببینم و آسیب بزنم. قبل از کرونا، به هیچ‌وجه ورود به اجتماع برایم سخت نبود، اما در حال حاضر نسبت به آدم‌ها و ارتباط با آن‌ها بسیار محتاط شدم.

اضطراب اجتماعی‌ام به شدت افزایش پیدا کرد

مهلا، دختر جوان دیگری با بیان اینکه «یک سال ابتدایی دوران کرونا که قرنطینه بودم و هنوز وارد دنیای کار نشده بودم، اضطراب اجتماعی‌ام به شدت افزایش پیدا کرده بود»، می‌گوید: این شدت به حدی بود که اگر با دوستانم قرار داشتم، از حجم استرس و اضطراب شب قبل قرار خوابم نمی‌برد. حتی تا لحظات آخر امیدوار بودم که قرار کنسل شود و مجبور نشوم از محیط امن خانه خارج شوم. ترس این را داشتم که چطور باید با دیگران روبه‌رو شوم و چه رفتاری را باید نشان دهم.

مهلا می‌گوید در این دوران علاوه بر اضطراب اجتماعی در جمع، امنیت کم دنیای بیرون هم برایش ترس‌آور است؛ او بیان می‌کند: وقتی در خیابان راه می‌روم هرلحظه این ترس را دارم که کسی من را مورد تعرض کلامی یا فیزیکی قرار ‌دهد. نسبت به تمام آدم‌هایی که در هرکجا می‌بینم احساس بدبینی و ترس دارم. آدم‌ها مثل هیولاهای متحرک هستند که هر لحظه ممکن است به من حمله کنند.

او با اشاره به اینکه پیش از دوران کرونا این ترس خیلی محدود و ناچیز بود، اما در دوران شیوع کرونا شدید و غیرقابل کنترل شد، می‌گوید: ابتدای زمانی که خودم را مجبور کردم با شروع کار با این ترس مقابله کنم بسیار سخت می‌گذشت، اما روز به روز می‌بینم که چطور به شرایط جدیدم عادت کرده و به دنیای بیرون و آدم‌های خارج از محیط امنم اعتماد می‌کنم.

اواسط کرونا که شروع به کار کردم، حتی پاسخ به مشتری هم برایم ترسناک بود

ساسان پسر ۱۸ ساله‌ای است که او هم از اثرات منفی انزوا در اثر قرنطینه در امان نمانده، اما الان شرایط متفاوتی دارد. ساسان توضیح می‌دهد: در دوران ابتدایی کرونا که خانه‌نشین بودم و سر کار نرفتم، کم کم به خانه‌نشینی عادت کردم، اما دوباره شروع کردم به سر کار رفتن و الان برای اتمام قرنطینه لحظه شماری می‌کنم تا افرادی که منزوی شدند، به اجتماع برگردند؛ به هرحال انسان موجودی اجتماعی است و دوری از جامعه ممکن است بدون آگاهی فرد ضربه‌های روحی شدیدی را ایجاد کند.

او درمورد تجربیاتش در اوایل کرونا می‌گوید: در زمان قرنطینه عصبی‌تر و افسرده شده بودم. مشکلات گذشته را دائم یادآوری می‌کردم و از آینده یک کوه غیرقابل فتح ساخته و ناامید و ناامیدتر می‌شدم. از اجتماع که هیچ، از دیدن دوستانم هم خودداری می‌کردم. درون‌گرا بودنم شدیدتر شد، در حدی که حتی پدر و مادرم را فقط در میز ناهار و شام می‌دیدم و از همه فامیل، دوست و همسایه فراری بودم، حتی اگر به مهمانی هم دعوت می‌شدیم نمی‌رفتم؛ زیرا در جمع قرار گرفتن استرس‌زا و عصبی‌کننده بود.

ساسان ادامه می‌دهد: من شغلم آزاد است و اوایلی که دوباره شروع کردم به سر کار رفتن، حتی پاسخ به مشتری برایم ترسناک بود و از آن فراری بودم.

قرنطینه بهانه‌ای‌ست که پشتش قایم شوم و با دیگران ارتباط برقرار نکنم

یاسمن از افرادی است که پیش از دوران کرونا به مشکل اضطراب اجتماعی دچار بوده، اما اظهار می‌کند که این مشکل در این یک‌سال و نیم اخیر شدت گرفته و قرنطینه به نوعی کمک کرده تا از همیشه منزوی‌تر و تنهاتر شود. او می‌گوید: شیوع کرونا فاجعه‌ای بزرگ بود، اما شرایط قرنطینه برای من مزیت زیادی داشت. در این مدت همیشه کرونا را بهانه می‌کردم تا از آدم‌ها دور بمانم؛ زیرا برایم سخت است که از فضای امن خانه بیرون بروم و با آن حجم از استرس، اضطراب و آدم روبه‌رو شوم. به همین دلیل قرنطینه برایم بهانه‌ای‌ست که پشتش قایم ‌شوم تا از ارتباط با دیگران، چه دوست و چه غریبه، دور بمانم. از دست دادن این بهانه استرس‌زاست.

او ضمن اشاره به  اینکه «الان خیلی کم‌طاقت و عصبی شده‌ام و در حین روبه‌رو شدن با افراد اضطراب می‌گیرم و خیلی زود از شرایطی که در آن هستم، خسته می‌شوم»، بیان کرد: درست است که دوست ندارم این شرایط تمام شود، اما بالاخره ما همگی انسان هستیم و هرچقدر هم که از آدم‌های دیگر فراری باشیم، در یک جایی به این نتیجه می‌رسیم که نیاز داریم با افراد دیگر تعامل داشته باشیم.

گاهی که با دیگران وقت می‌گذرانم، دچار تنش‌های عصبی می‌شوم

در بخش دیگری از گفت‌وگوهایم با افراد، فاطمه نیز حرف‌هایی مشابه دیگران می‌زند: شرایط کرونایی باعث شد منزوی‌تر شوم و بیشتر از قبل فاصله‌ام را با دیگران حفظ کنم. همان دیدارهای محدودی هم که داشتم به صرفا چت کردن در فضای مجازی محدود شد و یا حتی کاملا روابطم قطع شد.

فاطمه با اشاره به اینکه «دلم نمی‌خواهد قرنطینه تمام شود»، توضیح می‌دهد: زیرا دیگر دلیل محکمی برای بیرون نرفتن و قرار نگرفتن  در جامعه نخواهم داشت. اصلا حوصله آدم‌ها را ندارم و تا جایی که بتوانم به قرنطینه ادامه می‌دهم. حتی گاهی وقتی با دیگران، حتی دوستان، وقت می‌گذرانم دچار سردرد و تنش‌های عصبی می‌شوم.

او در این مورد ماجرایی را تعریف می‌کند و می‌گوید: یک روز بعد از مدت‌ها که قرنطینه را شکستم و با دوستانم بیرون رفتم، اول دورهمی تحمل کردن دوستانم برایم آسان بود، اما هرچه که می‌گذشت شدت فشار و اضطرابی که داشتم بیشتر شد و شدیدا سردرد و پرخاشگر شدم. به همین دلیل سریع عذرخواهی کردم و جمع را ترک کردم.

 وقتی در جمع قرار می‌گیرم، احساس جدامانده بودن را دارم

نگار معلم جوانی است که طی صحبت با او از تغییرات در خلقیاتش در اثر کرونا برایم می‌گوید. او با اشاره به احتمال اتمام قرنطینه بیان می‌کند: احساس می‌کنم که قرار است فشار بسیار زیادی را برای برگشت به روال عادی زندگی‌ام متحمل شوم. تصویر زندگی پیش از کرونا در ذهنم آنقدر دور است که باید تلاش زیادی کنم تا بتوانم دوباره آن را برگردانم.

نگار ادامه می‌دهد: شرایط کرونا ایجاب کرد تا از بسیاری از آدم‌هایی که مجبور بودم در روزهای زیادی با آن‌ها روبه‌رو شوم، دور بمانم و این یکی از ویژگی‌های مثبت کرونا بود. الان فکر دیدار دوباره آن آدم‌ها پس از اتمام این شرایط برایم اضطراب‌آور است.

او با  بیان اینکه «در دوران قرنطینه، ارتباطات کم و ناچیزی هم که داشتم به صفر رسید و این موضوع در ایجاد احساس افسردگی، زودرنجی و بداخلاقی در من تاثیر زیادی داشت و یک سری از ویژگی‌های شخصیتی من مثل شوخ‌طبعی را از بین برد»، گفت: الان نه می‌توانم با کسی شوخی کنم و نه می‌توانم به شوخی دیگران بخندم. قبلا نظرات مثبتی نسبت به خودم دریافت می‌کردم، اما الان دیدگاه دیگران نسبت به من منفی شده است. الان حتی شاگردانم هم به من می‌گویند که خیلی عبوس و جدی هستم، در صورتی که قبلا به این شکل نبود.

نگار در مورد احساسش در جمع این چنین می‌گوید: پیش از کرونا وقتی در جمعی قرار می‌گرفتم می‌توانستم خودم را با شرایط و افراد وفق بدهم. فکر می‌کنم کرونا این توانایی را از من گرفته است. الان وقتی وارد اجتماع می‌شوم نمی‌توانم خو بگیرم و احساس جدا بودن از جمع را دارم.

حتی کار ساده‌ای مثل سفارش دادن در کافه برایم استرس‌زا شده است

با سعیده که به صورت مجازی صحبت می‌کردم، از ویژگی‌های جدیدی که در خلقیاتش پدید آمده گفت. او بیان کرد: فکر می‌کنم قرنطینه من را عصبی‌ و درون‌گراتر کرد. همچنین گاهی وقت‌ها آنقدر ناراحت هستم که خودم هم دلیلش را نمی‌دانم.

سعیده ادامه داد: در این شرایط کرونایی طوری شده که حتی کارهای ساده‌ای مثل سفارش غذا دادن در کافه و رستوران  یا خرید لباس و قیمت پرسیدن هم برایم سخت و استرس‌زا شده است و همیشه اگر دوستی کنارم باشد، از او می‌خواهم که این کار را برایم انجام دهد.

دیگر نمی‌توانم تظاهر کنم که از دیدن برخی افراد خوشحال می‌شوم

حانیه از مزیت‌هایی که دوران قرنطینه برایش دارد، تعریف می‌کند. او می‌گوید: این مدت زمان مفید و خوبی برای من بود. توانستم منظم‌تر و دقیق‌تر شوم و به کارهای شخصی خودم بپردازم. از این جهت دوست ندارم که دوباره غرق هیاهوی دنیای بیرون شوم و این تایم تنهایی را از دست بدهم.

او در مورد محدودشدن روابط اجتماعی‌اش این چنین می‌گوید: دیگر نمی‌خواهم مثل دوران قبل از کرونا با افراد خیلی زیادی در ارتباط باشم و اگر با اتمام این مدت مجبور باشم یک سری از افراد را دوباره ملاقات کنم، احساس استرس و اضطراب می‌گیرم؛ زیرا دیگر نمی‌توانم مثل قبل تظاهر کنم که از دیدنشان خوشحالم.

کرونا به من یاد داد که چطور بین اجتماعی بودن و حفظ خلوت تعادل برقرار کنم

مریم یکی از دوستان من در فضای مجازی است. او در گفت‌وگوی مجازی‌مان در مورد دوران کرونایی می‌گوید: من در این دوران یاد گرفتم که چطور بین اجتماعی بودن و حفظ خلوت خود تعادل برقرار کنم؛ هرچند سختی این شرایط این بود که زمانی را که در خلوت خودم می‌گذراندم تبدیل به تنهایی شد.

او ادامه می‌دهد: چیزی که برای من سخت‌تر شد در این دوران، ارتباط با آدم‌های جدید بود؛ قبلا خیلی راحت این کار را انجام می‌دادم و در مورد ورود افراد جدید به زندگی‌ام هیچ گاردی نداشتم. الان وقتی موقعیتی پیش می‌آید تا با فرد جدیدی ملاقات داشته باشم، دو دل هستم و نسبت به این موضوع کمی موضع دارم.

مریم در پاسخ به این پرسش که چه چیزی از دنیای پساکرونا برایش اضطراب آور است، توضیح داد: در این دوران من طبعا رشد کردم و دو سال بزرگتر شدم؛ منی که الان بیرون می‌روم، همان فاطمه دو سال پیش نیستم، شخصیتم تغییر کرده و بزرگتر شده‌ام. انگار که من هیچ‌وقت ۲۳ سالگی را تجربه نکرده‌ام و الان ترس این را دارم که به عنوان یک فرد ۲۴ ساله باید چگونه رفتار کنم. خو گرفتن با شخصیتی که من نیستم اما انگار باید باشم، سخت و اضطراب‌آور است.

اختلال ارتباطی را به عنوان یک اختلال جدی به رسمیت بشناسیم

مجید فولادیان، عضو هیات علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد در گفت‌وگو با ایسنا با تحلیل شخصی از صحبت‌های افراد مصاحبه‌شونده اظهار می‌کند: در مرحله اول باید از این زاویه مسئله را بیان کنیم که گروه‌های اجتماعی، جنسی و طبقاتی مختلف چقدر دچار پدیده اختلال اضطراب شدند و این مسئله چه تاثیراتی روی آن‌ها گذاشته است. یک عده از مردم هستند که از همان ابتدا، قضیه شیوع کرونا را جدی نگرفته و به روابط اجتماعی خود به همان صورتی که از قبل وجود داشت، ادامه دادند که این افراد کاملا از بحث مورد نظر ما خارج هستتند.

وی با تاکید بر اینکه ناشناخته‌ترین و احتمالا شدیدترین قسمت تاثیر شیوع این بیماری بر روان، متوجه کودکان است، گفت: این مسئله متوجه کودکانی است که در این دو سال اخیر در خانه و به دور از جامعه و مدرسه پرورش پیدا کردند. این دوره می‌تواند تاثیرات وسیعی تا انتهای زندگی روی آنها بگذارد. در حقیقت باید بررسی کنیم و ببینیم که این نوع اجتماعی شدن در آینده چه هراس‌ها و آسیب‌هایی را در کودکان به جا می‌گذارد.

استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به گروه دوم که نوجوانان هستند، توضیح می‌دهد: در میان این گروه نیز این دوره تاثیرات بسیار چشمگیری گذاشته است و همچنین باعث اختلالات رفتاری جدی بین آن‌ها و خانواده‌هایشان شده است. در بسیاری از گزارشاتی که منتشر شده است، اختلال ارتباطی بین این گروه و والدین به صورت جدی مطرح شده است؛ به طور مثال به این صورت که نوجوان قصد دارد از خانه بیرون برود، اما والد از قدرت خود استفاده می‌کند و او را مجبور به خانه‌نشینی می‌کند که از این مسئله ناشی می‌شود که والد اقتدار خود را از دست داده و ناچار است از قدرت خود برای کنترل فرزند استفاده کند.

فولادیان ضمن بیان اینکه «این‌ها همگی مسائلی هستند که آسیب‌های خود را در دوران پساکرونا نشان می‌دهند»، اظهار کرد: یکی از بحران‌ها در این زمینه می‌تواند این باشد که زین پس، گروه‌های مرجع کودکان و نوجوانان از والدین خود به دوستان، شبکه‌های اجتماعی و شاخ‌های اینستاگرامی تغییر پیدا می‌کند.

وی ادامه می‌دهد: کودکان و نوجوانان به دلیل انزوای فیزیکی در این دوران، تلاش کردند نیاز به ارتباطات را با دوستان مجازی پر کنند؛ به همین دلیل افراد به شکل عمیقی به فضای مجازی وابسته شده‌اند. از طرفی در فضای مجازی هم‌سن‌هایشان  نیستند که برای آن‌ها محتوا می‌سازند، بلکه شاخ‌های اینستاگرامی و یا افرادی مشابه هستند که محتوای آنها خارج از نرم هنجارهای جامعه است.

عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد تصریح می‌کند: در حقیقت در این بازه از زمان، کودک و نوجوان هم به انزوای اجتماعی و هم به فضای مجازی بیش از پیش اعتیاد پیدا کرده و شخصیتش در آن فضا در حال پرورش است. از طرفی هم والدین اقتدار خود را در نگاه فرزندان از دست داده‌اند و نمی‌توانند آنطور که باید این مسئله را کنترل کنند. مسئله در مورد گروه جوانان نیز از همین جنس است با این تفاوت که این والد اقتدارگرا نیست که آنها را در خانه نگه می‌دارد، بلکه خودشان هستند که خود را غرق این انزوای اجتماعی کرده‌اند.

وی در این خصوص توضیح می‌دهد: از آنجایی که این افراد در حال محدود کردن خودشان هستند، در این زمینه یک خود آسیب‌زدنی وجود دارد که پیامدهای گسترده‌ و عمیقی دارد که هنوز برای ما قابل مشاهده و تشخیص نیست. این مسئله به طور مثال می‌تواند به شکل وسواس‌های رفتاری، انزوا از جامعه دوستی، وحشت از بیرون و به شکل انواع اختلالات روانی خود را نشان دهد که به نظر پدیده جدید و بسیار مهمی است.

استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد با اظهار به اینکه «از سنین گروه‌ جوانان به بالا، اختلالات شبیه به هم است»، خاطرنشان کرد: به نظر از این سن به بالا تمامی افرادی که خود و ارتباطات دوستی‌شان را در این دوران محدود کرده‌اند، به نوعی اختلالات ارتباطی مشابهی را تجربه خواهند کرد. طبیعتا وصل کردن این ارتباطاتی که محدود و یا قطع شده کار مشکلی است.

وی می‌افزاید: به عقیده من وصل کردن دوباره این ارتباطات در بین جوانان ممکن است رفع شود، اما هرچه این سنین بالاتر می‌رود، در بین افراد میانسال، احتمال شکل‌گیری ارتباط مجدد کمتر وجود دارد؛ زیرا پدیده دوستی، پدیده‌ای‌ است که در سنین خاصی  مثل نوجوانی و جوانی اتفاق می‌افتد. در سنین بالاتر از آنجایی که شرایط افراد، شکل منافع آن‌ها، زمان‌بندی و… تغییر پیدا می‌کند، ایجاد ارتباطات دوستی خیلی نادر اتفاق می‌افتد.

فولادیان تاکید کرد: حال اگر در این دوران دوستی‌های افراد بالاتر از سنین جوانی دچار اختلال شود، پیامدهای عمیقی بر روی روان افراد به جا می‌گذارد. در نظریه‌های توسعه به ویژه از سال‌های ۲۰۱۰ به بعد، کشورهای توسعه‌یافته را بر مبنای میزان شاد بودن، احساس خوشبختی، احساس رضایت و فاکتورهای مشابه ارزیابی می‌کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد با تاکید بر اینکه «مهمترین شاخصی که تعیین می‌کند چه انسان‌هایی شاد هستند و احساس خوشبختی می‌کنند، میزان ارتباطات دوستانه عمیق است»، گفت: بنابراین ما به نوعی در حال از دست دادن مهمترین فاکتورها در مفهوم جهانی توسعه‌یافتگی که بخش زیادی از آن‌ ناشی از ارتباطات و دوستی‌ها است، هستیم. در حقیقت ما در حال از دست دادن هسته اصلی و مفهومی زندگی هستیم و این خیلی مسئله مهمی است.

وی افزود: حتی می‌توانیم انتظار داشته باشیم که خودکشی در دوران پساکرونا در جامعه ایرانی به طور جدی افزایش پیدا کند؛ زیرا این جامعه دیگر یک جامعه غم‌زده است، افراد با هم دیگر ارتباط ندارند و ارتباطات ریشه در هم ندوانده‌ است. افرادی که نتوانند با هم حرف بزنند و گفت‌وگو کنند، سر هم داد می‌کشند و به همین دلیل است که اختلال ارتباطی یکی از عوامل اصلی است که منجر به خشونت می‌شود.

فولادیان ضمن اظهار به اینکه «برای یک‌سری از پیامدها مثل اعتیاد به فضای مجازی یا ارتباطاتی که از بین می‌رود هیچ راه حلی نمی‌شود، پیدا کرد»، می‌گوید: اما افراد باید آگاه باشند به این مسئله که یکی از اختلالات جدی آنها از دست دادن ارتباط است. در حقیقت افراد باید اختلال ارتباطی را به عنوان یک اختلال جدی به رسمیت بشناسند و در مورد آن به عنوان یک مسئله اجتماعی صحبت کنند.

استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: گاهی افراد فکر می‌کنند درون‌گرا هستند، اما در حقیقت ممکن است این‌طور نباشد، بلکه صرفا از نظر روانی حال خوبی ندارند و دچار اختلال ارتباطی و اجتماعی  هستند. زمانی که افراد شروع کنند به کمک به هم‌دیگر و در مورد این مسئله گفت‌وگو کنند، آن‌وقت است که مشکل واقعی نمایان شده و به مرور ممکن است، رفع شود

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *