سوءظن فرزانه‌اى از خراسان/استاد اکبر ثبوت – بخش هشتم

یک بحث فقهی و اخلاقی‌ر تحریم سوءظن به دیگران و عیبجویی از آنان‌ و تجسّس برای آگاهی از گناهان پنهانی:اولین ماه‌های پس از انقلاب و ایام رمضان بود. آقایی به محضر استاد شهابی آمد و شکایت کرد که من هفده سال است در فلان اداره دولتی کار می‌کنم. چند روز پیش دو نفر آمده‌اند و من و چند نفر دیگر را به اتّهام بی‌پایه عدم التزام به شرع، از اداره اخراج، و همه حق و حقوق و خدمات و سوابقم را پامال کرده‌اند، بهانه آنها هم در مورد من این است که در این شب‌های ماه رمضان، یک شب آمده‌اند دوروبر خانه ما کشیک کشیده‌اند و از پنجره اطاق ما که به کوچه باز می‌شود، مراقب بوده و دیده‌اند که موقع سحر چراغی روشن نمی‌شود؛ و از اینجا فهمیده‌اند که ما سحر بلند نمی‌شویم؛ پس روزه نمی‌گیریم و خلاصه دین و ایمان درستی نداریم و نباید از صندوق دولت حقوق بگیریم.
شاکی از استاد درخواست کرد که اگر ممکن باشد وساطت کنند تا او به سر کارش برگردد.
استاد نخست این بیت را خواند که نمی‌دانم از کیست:
حقوقِ خدمت سی ساله پایمال شود
به کشوری که در آن، جاهلان خداوندند
سپس گفت: این‌هایی که من می‌شناسم، اگر بتوانند حقوق مرا هم قطع می‌کنند. آن‌گاه از من خواست از هر راهی بتوانم مشکل او را حل کنم. ضمناً دستور داد گفتاری دراز دامن در اثبات نادرستی این برخوردها آن‌هم به نام دین، فراهم آورم؛ و با استناد به آیات قرآن و سخنان معصومان و بزرگان دین و منابع معتبر از جمله نهج‌البلاغه، آثار شهید ثانی، علّامه مجلسی، نراقی اول و دوم، محدث قمی و دیگران، مطالبی مشتمل بر این مضامین را طرح و عرضه نمایم:
* ضرورت حسن ظن به دیگران و تأکید بر پرهیز از سوء‌ظن و تحریم آن.
* منع اکید و نیز تحریمِ تجسس در زندگی خصوصی افراد.
* هر گفتار و عملی را باید بر نیکوترین محمل‌ها حمل کرد ولو بر پایه قرائن متعدد، بر معنای ناروا نیز قابل حمل باشد.
* برای تفسیر و تبیین قول و فعل هرکس، سخن خود او مقدم بر همه افراد دیگر است ولو معنای دیگران برای قول او، معنای حقیقی کلمات باشد و معنایی که خودش می‌کند معنای مجازی و کنایی.
* سوءظن به دیگری تا وقتی با آنچه علناً مشاهده می‌شود تأیید نشود، قابل اعتنا نیست.
* اگر علائم ارتکاب گناه هم در کسی مشهود باشد، حتی‌الامکان باید او را از گناه مبرا شمرد و راهی برای تبرئه او پیدا کرد.
* اگر فردی درستکار، خبر داد که کسی مرتکب گناه شده، تو تا وقتی به چشم خود گناهی از او ندیده‌ای او را گنهکار مشمار و در عین حال گزارش دهنده را هم به دروغگویی متهم نکن و بگو شاید امر بر وی مشتبه شده و اشتباه می‌کند.
* نهی از منکر در مورد گناهانی که پنهانی مرتکب می‌شوند، باید مانند اصل گناه، در پنهان انجام گیرد و نهی‌کننده خود را در موضع برتر نبیند.
* تا آنجا که ممکن است باید از فاش کردن گناهانی که در نهان انجام گرفته خودداری کرد.
باری به دستور استاد، من مقاله‌ای مفصّل نوشتم که نشریّات مورد نظر چاپ نکردند و در اینجا بخش‌هایی از آن را می‌آورم:
یکی از گناهان بزرگ، سوءظن نسبت به دیگران است. انسان مؤمن این آیه شریفه را همواره مد نظر دارد که: اجتنبوا کثیراً من الظّنّ انّ بعض الظّنّ اثم ولا تجسّسوا (از بسیاری گمان‌ها بپرهیزید که پاره‌ای از گمان‌ها گناه است. و در تجسس از عیوب و خطاهای دیگران برنیایید. الحجرات، ۱۳) نیز این کلام امام علی(ع) را: ضع امراخیک علی احسنه، حتی یأتیک منه ما یغلبک، ولا تظنّن بکلمه خرجت من اخیک سوء وانت تجد لهافی الخیر محملاً، یعنی سخن و کاری که از دیگری می‌شنوی و می‌بینی، آن را به نیکوترین وجه و محملِ ممکن حمل کن، هرچند احتمال مخالف آن قوی‌تر باشد.۱ در مقام تجسس از عیوب و گناهان کسی هم نباش. تا وقتی کاری و سخنی از او ببینی که با هیچ تأویلی نتوان آن را درست شمرد. زیرا گمان، گاهی خطا می‌کند و تجسس از عیوب دیگران نارواست. و فشرده سخن آنکه:
اگر کسی سخنی بگوید که قابل حمل بر دو معنی باشد، آن معنی را که خوب است بگیر هرچند نه معنای حقیقی بلکه معنای مجازی آن باشد و بر مجازی بودنش در آن مورد نیز قرینه‌ای نباشد. همچنین است اگر از باب کنایه یا توریه و امثال آن بتوان برای آن معنای خوبی پیدا کرد و باید همان را گرفت، به‌ویژه اگر گوینده مدّعی باشد که غرض او معنای بد نبوده است.۲
شهید ثانی و دانایان پیش از او گفته‌اند: آدمی را روا نیست که معتقد به هیچ‌گونه بدی در دیگری باشد مگر آنچه را از وی برایش آشکار شده و به هیچ‌رو تأویل‌بردار نباشد و هیچ محمل صحیحی برای آن نتوان یافت؛ و در غیر آن صورت، وقتی نسبت به موردی علم و یقین حاصل نشود، آنچه را در ذهن از عیوب دیگران می‌آید باید از القائات شیطان بشمریم و او را تکذیب کنیم. زیرا شیطان فاسق‌ترین فاسقان است و آن‌گاه به فرمان خداوند: اگر فاسقی خبری آورد، باید درباره آن تحقیق کنیم مبادا ناآگاهانه به گروهی آسیب رسانیم و از کرده خود پشیمان شویم. (الحجرات،۶) پس روا نیست که سخن ابلیس را راست شماریم. از اینجاست که در شرع مقدّس آمده است: اگر از دهان کسی بویی استشمام کردی که می‌دانی بوی خمر و شراب است، جایز نیست بگویی وی شراب خورده و باید کیفر ببیند. زیرا شاید فقط شراب را در دهان مضمضه کرده و سپس آن را برگردانده، یا به زور آن را به وی خورانده‌اند ـ‌ که این امری ممکن است. پس بدگمانی به هیچ مسلمانی جایز نیست و پیامبر(ص) فرمود: خداوند تعالی خون و مال هر فرد مسلمان را محترم شمرده و تجاوز به آن دو ـ و نیز سوءظن به وی ـ حرام است. پس باید سوءظن را حتی نسبت به کسی که بوی شراب از او شنیدی، از خود دور سازی و چنان مقرر داری که حقیقت حال او ـ به گونه سابق ـ بر تو پوشیده است؛ زیرا در مورد آنچه در او دیدی، احتمال خوبی و بدی، هر دو را می‌توان داد و باید طرف خوبی را گرفت.
اما اگر فرد عادلی، از بدیِ کسی به تو خبر داد و گمانِ تو بر آن رفت که او راست می‌گوید، در این گمان تو معذوری؛ زیرا اگر وی را تکذیب کنی، در حقّ فردی عادل ستم روا داشته و او را دروغگو شمرده‌ای که این هم از سوءظن است و به خاطر حسن ظن به کسی نباید به دیگری سوء‌ظن داشت. آری باید تحقیق کرد که در میانه این دو تن، دشمنی و حسد حاکم است که موجب شود یکی به دیگری تهمت بزند؟ زیرا در شرع، گواهی کسی در حق دشمن خود پذیرفته نیست و ممکن است به وی تهمت زده باشد. به هرحال وقتی کسی از بدیِ دیگری می‌گوید، هرچند گوینده عادل باشد، باید از تصدیق و تکذیب او باز ایستی و بگویی: احوال آن فرد که پوشیده است، خدا آن را از من مستور داشته و چنان است که چیزی از بدی‌های او بر من آشکار نشده باشد.
گاهی هم کسی که از دیگری بدگویی می‌کند خود به ظاهر فردی عادل است و به آن دیگری هم حسد نمی‌ورزد ولی عادت کرده که از بدی‌های مردم بگوید، و چنین کسی با آنکه گمان می‌رود عادل باشد ولی عادل نیست؛ زیرا عمل او غیبت، فسق و گناه است و کسی که به آن معتاد باشد شهادتش مردود است. هرچند مردم به دلیل عادت به غیبت، در مورد آن سهل‌انگاری می‌کنند و از تجاوز به حریم آبروی خلق پروا ندارند.
باری هرگاه در ذهن تو، نسبت به مسلمانی گمان و احتمال بدی پیدا شود، باید در مراعات جانب او بیفزایی و برای او دعای خیر کنی؛ زیرا این کار شیطان را به خشم می‌آورد و از تو دفع می‌کند. و اگر از مسلمانی خطایی دیدی که هیچ تردیدی در وقوع آن نبود، باید پنهانی او را اندرز دهی؛ و مبادا شیطان فریبت دهد که غیبت او را بکنی؛ و وقتی او را اندرز می‌دهی، چنان نباشد که از این‌که از خطای او آگاه شده‌ای مسرور باشی تا او در تو، به چشم تعظیم بنگرد و تو در او به دیده تحقیر بنگری؛ و به گونه‌ای او را پند دهی که خود را برتر از او می‌بینی. بلکه هدف تو رهایی وی از گناه باشد؛ و همان‌گونه غمگین باشی که از کاستیِ خود غمگین می‌شوی. و اگر او بدون شنیدن پند تو، کار زشت را ترک کند در نظر تو بهتر باشد تا با شنیدن پند تو. و اگر تو شرایط لازم را در پندگویی به او مراعات کردی، هم به ثواب اندرزگویی رسیده‌ای و هم به ثواب غمگین‌شدن به خاطر مصیبتی که به دین دیگری رسیده، و هم به ثواب کمک به او برای بازگشت به راه دین.
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ سفینه‌البحار، ج۲، صص۱۱۰؛ بحار، ج۷۲، صص۱۹۹ و ۲۰۰؛ جامع‌السادات، ج۱، ص۲۸۰٫
۲ـ بحار، ج۷۲، ص۲۰۰٫

چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ روزنامه خراسان

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *