یادداشت/مسأله شرق/ ۲‏ جهان را به ایران نیاز آوریم (سید مسعود رضوی)

در بخشی از شاهنامه، در نبرد دورانساز و بزرگ کیخسرو با افراسیاب، داستان رسیدن رستم به کوه هماون و نجات یافتن باقی مانده سپاه ایران، لحظه روبرو شدن گودرز و رستم نگاره‌ای بسیار زیبا و شورانگیز است:

چو گودرز روی تهمتن بدیدر شد از آب دیده رخش ناپدیدر پیاده شد از اسب و رستم همان ر پیاده بیامد چو باد دمانر گرفتند مریکدگر را کنارر ز هر دو برآمد خروشی به زار

پس از دوره‌ای از عسرت و رنج و خسارتهای بسیار، بالاخره خوشحالی و سُرور تمامی سپاه ایران را فرا می‌گیرد و رستم زابلی پس از گریه و سوک بر روی کشته‌های ایران، همه را فرا می‌خواند و می‌گوید: دیگر گذشته را فراموش کنید:‏

اگر کشته گر مرده هم بگذریم

سزد گر بچون و چرا ننگریم

و با تمام وجود فریاد میزند:

از این پس همه کینه باز آوریم

جهان را به ایران نیاز آوریم

آنچه درباره سیستان و بلوچستان و اهمیت استراتژیک چابهار و منطقه ساحلی مرتبط با آن در یادداشت سابق نوشتیم، تنها بازتابی از وقایع و ناآرامیهای اخیر نبود. «مسأله شرق» سالهاست که از سوی تحلیلگران جغرافیای سیاسی و صاحبنظران مسائل خاورمیانه مطرح شده و در سایه آن می‌توان مزیت ژئوپولیتیک ایران را به روشنی بیان کرد.

ترسیم نقشه ساحلی جنوب ایران در چابهار به انباشت مزایایی می‌انجامد که هیچ شبیه و رقیبی برایش نمی‌توان یافت! تنها چیزی که موجب کاهش و فقدان بهره وری گسترده از منابع و منافع چابهار و سوحل نزدیک بدان شده، ناکارآمدی و مدیریت غیر علمی و ناآزموده و کوچک اندیشی درباره امری بزرگ و خطیر است. اگر سهل انگاری و کم کاری بیش از این ادامه یابد،‌ای بسا که همچون کشور همجوار در جنوب شرق وطن، با جمعیتی حدود ۲۳۰ میلیون نفر (که پنجمین کشور پرجمعیت جهان است)، نتوان چاره جویی و برنامه‌ریزی کرد. در آن چشم انداز و با آن شرایط، برای رفع حوایج مردم و بودجه جاری، به هر منبع و ملجأ و مرجعی که ثروت و سرمایه‌ای داشته باشد، رو می‌کند. به یاد داشته باشیم که «ناتوانی» و «نابودی» همسایگان دیرین‌اند و پیامد یکدیگر.

درس تاریخ این است که وقتی در کشور همسایه، موازنه اقتصادی دست کم انگاشته شد، بخش خصوصی و صنعت و بازار دیگر معنای متوازنی ندارد و لاجرم عرصه آرامِ برنامه ریزی و سرمایه گذاری و تولید و توزیع و مصرف، به صحنه مبارزه و مقاومت بدل و قدرت ارتش و سازمان اطلاعات (آی، اس، آی) صحنه گردان سیاست شده است. ‏

در دهه‌های اخیر با کمک‌های امریکا و کشورهای عرب نفتی، جهت گیری خاصی را در جنوب شرقی کشورمان و در سواحل شمالی اقیانوس هند شاهد بوده ایم. این جهت گیری برمبنای سیاستگذاری و آموزشهای تندروهای سلفی، از ایدئولوژی رادیکال اخوان المسلمین نیز عبور کرده و با کنار نهادن اسلام سیاسی بر اساس تفاسیر قرآنی محمد عبده و حسن البنا (و شاگردانش سید و محمد قطب و…) متمایل به مکاتب افتای ظاهری عربستان شده است.

از ربع قرن پیش تا امروز، طالبان نیز در مدارس همین جماعت آموزش دیده و جمعیت قابل توجهی از نسل جدید جهادی‌های پشتون را سازماندهی کرده اند. چیرگی طالبها بر افغانستان، آغاز جریانی بود که هژمونی ایران را در شرق تهدید می‌کرد و این چیزی نبود که از چشم صاحب نظران و تحلیل گران پنهان بماند. هم در جانب ایران و هم در جانب هند و به ویژه در افغانستان، منطقه‌ای مهم و حساس در مرز و ارض، مقهور استیلای طالبان و صحنه گردانی‌آی اس آی شد.

در چینش و چالشی چندلایه، سلطه پشتونیزم، آموزه‌های مکاتب سلفی عربستان، نفوذ سیاسی و مالی قطر و امارات در سراسر مرزهای شرقی ایران بارگذاری شد و در نهانگاه این برنامه‌ها، منافع ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان و برنامه‌های متقارن و نامتقارن امریکا نیز کارگذاری شد. در این ماجرا که پهنه پیچیده‌ای را دربر می‌گرفت، هند و چین و ایران و تاجیکستان مستقیما درگیر تهدیدی مداوم شدند و اقتصاد و امنیت منطقه وارد موازنه‌ای شد که برای درک آن باید عناصر و پیوندها و راهبردهای سابق را به کلی کنار نهاد و بازتعریف کرد.

اینجاست که غفلت ما از توسعه شرق و وانهادن چابهار به مثابه منطقه آزاد تجاری و تفریحی، برای تعطیلات خانوادگی و استراحت آقازاده‌ها، با هتلهای عالی و خالی، یکباره ما را در برابر رقبای تازه نفس به فکر فرو می‌برد و وضع جدید و تهدیدهای جدّی موجب تشویش مردم صاحب نظر و دوستداران میهن می‌شود.

نگاه به شرق می‌باید با لحاظ کردن این موضوعات و درک برنامه‌های کوتاه مدت و بلند مدتی که انرژی و بازرگانی را در مسیرهای بیرون از ایران تعریف کرده و رقیبان ما را در مقابل رفیقانمان تقویت کرد فهمیده و دنبال می‌شد.

هند که متحد قابل اعتماد و دیرین ما و وزنه عظیم و مهم گروه بیست و اقتصادهای بزرگ جهانی است، با دست خالی از چابهار رفت و تجارت در کریدور جنوب به شمال هم از چنگ ما خارج شد و به اسکله‌های بندر گوادر نقل مکان کرد تا در سایه ارتش پاکستان و جنگ سالاران طالبان، مسیری پرهزینه و پرمناقشه را دنبال کند.

بجز جانب خارجی قضایا، درباره یک موضوع مهم دیگر نیز باید سخن بگوییم و آن عدم توسعه و نوسازی در استان گرامی و پهناور سیستان و بلوچستان است. پرسشی که هم جانب ملی دارد و هم جنبه بومی قدرتمندی در آن نهفته است. اما باید این مسئله را در پهنه‌ای بزرگ و در نواری طولانی از غربی‌ترین نقاط ساحل خلیج فارس، یعنی بوشهر و کرانه‌های اروندرود آغاز کنیم. پس از سالها غفلت می‌باید بیندیشیم به هزاران کیلومتر نوار ساحلی که تا شرقی‌ترین سواحل دریای عمان را دربر می‌گیرد.

برای حفظ اقتدار و گسترش هژمونی ایران می‌باید تاسیسات و امکانات سخت و نرم، مکانیکی و انسانی برتر را فراهم ساخت. از بنادر مکانیزه و کارخانجات صنعتی مدرن و شهرکهای نوساز و بازارهای آزاد پر رونق و ترافیک کشتی و ترانزیت دهها ایستگاه قطارهای برقی و کامیونهای پرتعداد برای حمل کالا به قلب ایران و به کشورهای همسایه در غرب و شمال و شرق و…

البته درباب غفتلها می‌باید بیدارباش و هشدار داده شود و پرسشهای زیاد بپرسیم؟ این سؤال، برایند یک مقایسه ساده است که مسافر بندر گنگ و بندر لنگه و بوشهر در هنگام سفر به ابوظبی، دبی، شارجه و عمان و بحرین در ذهن خود مطرح می‌کند و جهانگرد و توریستی که برای دیدن جام جهانی به قطر رفته یا خواهد رفت، از خود می‌پرسد. عظمت ایران و این که یک ریگ از دشتهای پهناور و زیبای آن به جهانی می‌ارزد به جای خود، اما اینک ناگزیر از مقایسه و سنجشی تاریخی هستیم و آخر سر هم این گزاره یا پرسش کلاسیک مطرح است که: چه باید کرد؟

بیتی را که ابتدای نوشته از زبان یگانه پهلوان سیستانی خواندیم دوباره می‌آورم:

از این پس همه کینه باز آوریم

جهان را به ایران نیاز آوریم

پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *