روانشاد استاد دکتر عبدالباقی نواب (۱۳۶۲ـ۱۲۹۳) استاد کرسی بیماریهای عفونی در دانشکده پزشکی اصفهان که سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۳ برای تحصیل در خدمت ایشان بودم، علاوه بر تلاش در رشته خود، مدتی هم معاون دانشکده پزشکی و زمانی رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان بود، چرا که ریاست دانشکده ادبیات را بر ریاست دانشکده پزشکی به علت علاقه وافر به ادبیات، ترجیح داده بود.
دکتر نواب بینهایت به ادبیات فارسی علاقهمند بود و در شاعری دستی توانا داشت و اشعار نیکو میسرود، همچنین اهل موسیقی بود و ویلون را استادانه مینواخت، کتابشناس برجستهای بود و در کتابخانه شخصیاش از کتابهای خطی نفیس و با ارزش نگهداری میکرد و مجموعه قلمدانهای نقاشی شده او کمنظیر بود و برعکس آنچه معروف است، پزشکان در نسخهنویسی بد خط هستند، بسیار زیبا مینوشت و خط شکسته نستعلیقاش زبانزد بود و خط او با استادان خط برابری داشت و در اخلاق و رفتار و کردار هم با دانشجویان و بیماران خود نمونه و به تمامی سجایای اخلاقی وارسته بود.
کلاسهای درس دکتر نواب بسیار جذّاب و شیرین بود، بهطوری که درس بیماریهای عفونی خود را با اشعار حافظ و مولانا میآمیخت و کمتر دانشجویی در کلاس درس او غیبت میکرد.
در اولین روز دانشکده که حدود ۴۰ دانشجو در کلاس دکتر نواب حاضر بودند، از یکی از دانشجویاناش خواست که اسامی دیگر دانشجویان را از روی دفتر بخواند و وقتی نام دانشجویی خوانده میشد و او میایستاد، استاد لحظهای به سروپا و صورتاش مینگریست و سپس میگفت که بنشیند.
پس از خواندن اسامی دانشجویان، استاد از چند نفر آنان خواست که بپاخیزند و سپس در میان حیرت و تحسین دانشجویان، نام و نام خانوادگی و حتی اگر نام آنان پسوند داشت، اسامی تک تک آنان را به درستی بیان میکرد. دکتر نواب در انجمن ادبی اصفهان هم که شبهای چهارشنبه هر هفته به مدت ۲۰ سال در خانههای اعضای انجمن تشکیل میشد، همواره شمع محفل و صدرنشین مجلس بود.
شبی در یکی از نشستهای انجمن یکی از شاعران کهنسال اصفهان، غزلی در اقتفای غزل معروف ملکالشعرای بهار که حدود ۲۰ بیت است، با این مطلع را خواند:
شب است و آنچه دلم کرده آرزو اینجاست
ز عمر نشمرم آن ساعتی که او اینجاست
دکتر نواب که در کنار سراینده غزل نشسته بود، به او میگوید این غزل را من در جای دیگری خوانده و یا شنیدهام، و سپس از اول تا آخر غزل را که ۲۰ بیت است، میخواند و هنگامی که با انکار و اعتراض آن شاعر روبرو میشود و اینکه شما اشتباه میکنید و غزل از آن خودم است، با خونسردی و خنده میگوید غزل از شما است، خواستم شوخی کنم، که باعث تعجب و تحسین حاضران از حافظه قوی دکتر نواب میشود، زیرا دیگران حتی ۲ بیت از شعر یاد شده را نمیتوانند از حفظ بخوانند، و استاد نواب ۲۰ بیت آن را فقط با یک بار شنیدن، بدون کم و کاست خواند و تکرار کرد!
در سال ۱۳۵۸ پس از ۲۵ سال دوری از کلاسهای درس استاد و دوری از او، دکتر نواب بیمار و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شد. به عیادت او رفتم و پس از ورود به اتاق و عرض سلام و احترام، استاد در بستر بیماری نام و نام خانوادگی مرا گفت و حتی به پسوند آن که «کاشانی» است اشاره کرد.
این غزل از استاد دکتر عبدالباقی نواب به یادگار مانده است:
دلم در سینه، با یاد لبت مستانه میرقصد
به زندان در هوایِ چوب، گُل دیوانه میرقصد
به مژگان دُرِّ اشکم بینی ار غلطان، ز غم نبود
ز شوق مژدهی وصل است کین دردانه میرقصد
شبیخون زد شبی، چنین خیـالِ خال هندویت
هنوزم مرغ فکرت در پی این دانه میرقصـد
نیمه شب از وصالت، با دلم افسانه میگویـم
به چشمم طفلِ خواب از شورِ این افسانه میرقصد
از آن صهبا که ساقی ریخت در پیمانهِ گردون
عجب نبود اگر تا حشر این خمخانه میرقصد
ندارم خلوتی تاریک و دور از چشم نامحـرم
خوشا زاهد که در محراب شب رندانه میرقصد
ز پیری نیست گر لرزان به کف جام میام بینـی
به ساز شعر «نواب» است کاین پیمانه میرقصـد
در سال ۱۳۴۳ و پایان دوره تحصیل از استاد نواب درخواست کردم مطلبی به رسم یادبود برایم بنویسد که با خط شکسته نستعلیق بسیار زیبا و با نثری شیوا آن را برایم نوشت. قسمتی از آنرا دوبارهنویسی میکنم، که بسیار بجاست همکاران عزیز و گرامی بویژه پزشکان جوان، به این نوشته استاد توجه عمیق داشته باشند و آن را مد نظر و سرلوحه کارهاشان قرار دهند:
«پس از اشتغال به طبابت، وقتی میبینند مساعی ایشان در نجات جان یک بیمار مفید واقع میشود و یا هنگامی که گروه محتاجان و درماندگان را در انتظار ملاقات خود میبینند، مبادا دچار غرور شوند و تصور کنند که همه مشکلات طبی را میتوان فقط با نیروی علم برطرف کرد، بلکه باید خود را واسطه شفای بیماران دانست و قدرت ابدی و خالق سرمدی را که شفادهنده واقعی است، فراموش نکنند و در هر حال از نیروی لایزال او در عین بهکار بستن دانش خویش استمداد کنند. آذرماه ۴۳ ـ دکتر نواب»
یادش گرامی و روانش شاد باد!
دکتر علی ـ محسنی کاشانی سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ روزنامه اطلاعات