ایرنا گزارش می‌دهد؛ جنبش دانشجویی و طنز تلخ تحریف ماهیت/ سرنوشت دانشجویان استکبار ستیز چه شد؟

جنبش دانشجویی و طنز تلخ تحریف ماهیت/ سرنوشت دانشجویان استکبار ستیز چه شد؟

تهران-ایرنا- اعتبار روز دانشجو و هویت جنبش دانشجویی به ضدیت آن با استکبار است، هر تفسیری جز در راستای این حقیقت، تحریف آشکار ماهیت این جریان و محکوم به شکست است.

به گزارش حوزه احزاب ایرنا، در روزهای خفقان بعد از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد، و در شرایطی که خشم ملت از سرنگونی دولت منتخب و بازگشت دیکتاتوری شاه هنوز شعله می‌کشید، خبر از سرگیری روابط سیاسی با انگلستان که در جریان ملی شدن صنعت نفت تازه دستش از منابع نفتی ایران کوتاه شده بود، و نیز سفر نیکسون معاون وقت رئیس جمهور آمریکایی که عامل اصلی کودتا به حساب می‌آمد، حکم بشکه‌های نفتی را داشت که بر آتش فروکش نکرده‌ی خشم ملت فرومی‌ریخت و آن‌ها را دوباره به میدان مبارزه با دیکتاتور و حامیانش می‌کشید. و پیشاپیش همه اقشار بازاریان و دانشجویان؛ به روایت شهید چمران «دولت با خراب کردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را کم و بیش مجبور به سکوت کرد، ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه می‌خلید و دست از مبارزه برنمی‌داشت». این بود که رژیم برای تسلط بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون در اقدامی کم‌سابقه نیروهای نظامی‌اش را به دانشگاه گسیل داشت تا به‌زعم خود کمترین تحرکی را در نطفه خفه کرده و اجازه هیچ کنشی را به دانشجویان ندهد.

روز ۱۴ آذر دانشجویان در اعتراض به ورود «دنیس رایت» کاردار سفارت انگلیس تظاهرات پرشوری برپا کرده بودند و تظاهرات فردای آن روز یعنی ۱۵ آذر به خارج از دانشگاه کشیده شد و مأمورین رژیم در زد و خورد با دانشجویان تعداد زیادی را زخمی و مجروح و گروهی را نیز دستگیر کردند. روز ۱۶ آذر از همان ابتدا همه چیز به نظر دانشجویان غیرعادی می‌آمد؛ تجهیزات نظامی و حضور پرشمار سربازان خبر از حادثه‌ای دیگر می‌داد. دانشجویان اما به سفارش نهضت مقاومت ملی که چندی پس از کودتا شکل گرفته بود آرامش خود را حفظ کرده و به سخنرانی در کلاس‌ها پرداختند. اما یورش نظامیان دانشگاه را به آشوب کشید و میان آن‌ها و دانشجویان درگیری‌هایی ایجاد کرد که درنتیجه آن سه تن از دانشجویان در دانشکده فنی به نام‌های مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی، و آذر (مهدی) شریعت‌ رضوی به شهادت رسیدند و تعداد زیادی نیز زخمی و مجروح شدند.

فردای آن روز نیز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری خود را در رشته حقوق از دانشگاه تهران که هنوز بوی خون می‌داد و در اشغال نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.

از آن پس ۱۶ آذر، توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور روز دانشجو نامیده شد و به یاد دانشجویان شهیدش به نماد برجسته ماهیت ضداستکباری حرکت دانشجویان این آب و خاک و نیز نفرت از دولت برآمده از کودتای آمریکایی تبدیل شد و هویت جنبش دانشجویی در تقابل با نظام سلطه و مهم‌ترین مصداق آن یعنی آمریکا شکل گرفت.

۱۶ آذر مال دانشجوی ضد آمریکایی است

رهبر انقلاب در تشریح ماهیت این روز می‌فرمایند: «جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب – سرکوب عجیب همه‌ نیروها و سکوت همه – ناگهان به وسیله‌ی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود می‌آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات می‌کنند، که البته با سرکوب مواجه می‌شوند و سه نفرشان هم کشته می‌شوند. حالا ۱۶ آذر در همه‌ی سال‌ها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، [مال] دانشجوی ضد آمریکاست، [مال] دانشجوی ضد سلطه است.»

علی‌رغم سرکوب ظاهری و رکود مقطعی جنبش دانشجویی و با وجود تفاوت‌های فکری و مسلکی دانشجویان در آن سال‌ها، اما ضدیت با استکبار فصل مشترک همه حرکت‌هایی بود که از ۱۶ آذر ۳۲ به بعد در دانشگاه‌ها شکل گرفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت؛ چه جریان‌های اسلام‌گرا که سال‌ها بعد و مقارن آغاز نهضت امام خمینی(ره) به دعوت ایشان برای مبارزه توأمان با استبداد داخلی و استکبار و استعمار خارجی به‌مثابه اصلی‌ترین حامیان رژیم لبیک گفته و در صف نخست مبارزه در ردیف پیشگامان خیزش انقلابی ملت درآمدند، چه آنان که متأثر از فضای آن‌ روزها و به‌ویژه بازارِ گرم توده‌ای‌ها در دانشگاه‌ها جذب این جریان شده و ضدیت با آمریکا را در چارچوب گفتمان ضدامپریالیستی جریان‌های چپ پی می‌گرفتند، اما به هر حال علی‌رغم همه اختلاف سلیقه‌ها، گروه‌های مختلف دانشجویی بر سر تقابل با آمریکا اتفاق نظری قابل توجه داشتند.

جنبش دانشجویی و طنز تلخ تحریف ماهیت/ سرنوشت دانشجویان استکبار ستیز چه شد؟

تسخیر سفارت آمریکا، نقطه اوج مقابله جنبش دانشجویی با استکبار آمریکایی

نقطه اوج این ماجرا به ماه‌های نخست پیروزی انقلاب باز می‌گردد که دانشجویان انقلابی پیرو خط امام را راهیِ تسخیر سفارت آمریکا یا به تعبیری «لانه جاسوسی» کرد. ره‌گیری بسیاری از توطئه‌ها و دشمنی‌هایی که در همان ماه‌های ابتدایی علیه انقلاب نوپای اسلامی اعمال می‌شد آدرس سفارت آمریکا را می‌داد و برای آنان که هوشمندانه تحولات آن روزها را رصد می‌کردند تردیدی نمانده بود که این توطئه‌ها از جانب سفارت ایالات متحده در تهران پشتیبانی و راه‌بری می‌شود. لحاظ این حقیقت در کنار سابقه سیاه مداخلات آمریکا در مناسبات ملک و ملت از کودتای ۲۸ مرداد به این سو که در حافظه تاریخی ملت نقش بسته بود، جوانان و دانشجویان انقلابی را به چاره‌جویی برای این ماجرا واداشت؛ این بود که تعدادی از دانشجویان در سالروز کشتار دانش‌آموزان در ۱۳ آبان ۵۷ در حرکتی خودجوش از دانشگاه‌های مختلف تهران از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه پلی تکنیک، دانشگاه شریف و دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) در قالب یک راهپیمایی گسترده به سمت دانشگاه تهران، و عده‌ای به سوی سفارت رفته و با بالارفتن از دیوارهای آن، سفارت را به تسخیر خود در آوردند. در همان ابتدا ۶۳ آمریکایی حاضر در این سفارت‌خانه به گروگان گرفته شد و اسنادی از جاسوسی آن‌ها به دست دانشجویان افتاد.

حرکتی که با حمایت قاطع حضرت روح‌الله «انقلاب دوم» نام گرفت و به تعبیر رهبر معظم انقلاب «ضربه ملت ایران به آمریکا بود.» که شکست هیمنه و اقتدار ساختگی چندین ساله آمریکا در مقام بزرگترین ابرقدرت دنیای آن‌روز را در پی داشت و روحیه خودباوری و استقلال‌طلبی را به ملت‌های به پاخاسته تزریق کرد و ملت‌ها را به مقابله با آمریکا و عوامل دست‌نشانده او در نقاط مختلف جهان برانگیخت.

جنبش دانشجویی و طنز تلخ تحریف ماهیت/ سرنوشت دانشجویان استکبار ستیز چه شد؟

سرنوشت دانشجویان استکبار ستیز چه شد؟

چهره‌های شاخصی در این حرکت حضور داشتند که برجسته‌ترین شاخصه خود را «پیروی از خط امام» عنوان می‌کردند و در یکی از نخستین بیانیه‌های خود تأکیدکردند: «ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریکای جنایت‌کار به منظور اعتراض به دسیسه‌های امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریکا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.» افرادی که البته همگی سرنوشت واحدی پیدا نکردند و تقدیر برای ایشان فرجامی متفاوت رقم زده بود؛ برخی از ایشان همزمان با آغاز جنگ تحمیلی برای صیانت از آرمان‌های انقلاب راهی جبهه‌های نبرد شدند و تا وادی شهادت رفته و به لقاءالله پیوستند.

گروهی دیگر نیز چون عزت‌الله ضرغامی، مرحوم رحمان دادمان، حسین دهقان، مرحوم حسین شیخ‌الاسلام و… که بازماندگان دفاع مقدس بودند، با وفاداری به آرمان‌های جنبش دانشجویی اصیل که درواقع همان آرمان‌های مقدس انقلاب اسلامی بود پس از پایان جنگ در دستگاه‌ها و نهادهای دولتی مشغول به خدمت شدند.

جمعی دیگر اما متأثر از شرایطی که بعدها رقم خورد، پشیمان از راهِ رفته در ضدیت با استکبار، با تغییر آشکار ایدئولوژی از درِ دوستی با آمریکا درآمده و همه همت خویش را در تخطئه استکبارستیزی و تئوریزه کردن سازش به خدمت گرفتند. سعید حجاریان، عباس عبدی، معصومه ابتکار، ابراهیم اصغرزاده- که از او به عنوان طراح اصلی تسخیر سفارت یاد می‌شود-، محسن میردامادی، محمد نعیمی‌پور و… انقلابی‌های پشیمانی بودند که از گذشته خویش توبه کرده و راهی در خلاف جهت مسیر پیشین خود در پیش گرفتند.

چرخش ایدئولوژیک

ابراهیم اصغرزاده در در مناظره‌ای که با «حسین الله‌کرم» در حزب اسلامی کار داشت تاکید کرده بود که بنده از ‌اشغال سفارت آمریکا عذرخواهی می‌کنم؛ ما یک عمر برای «عدالت» سینه زدیم، اما ‌اشتباه کردیم چرا که متوجه شدیم با «آزادی» می‌توان به بهشت رفت. وی به علت پشیمانی خود از تسخیر سفارت سابق آمریکا در ایران ‌اشاره و تصریح کرده بود که «ما می‌خواستیم فقط ۴۸ ساعت سفارت را نگه داریم، اما اینکه شما این مسئله را مقدس می‌کنید و فکر می‌کنید که ما باید تا ابد شعار مرگ بر آمریکا را بدهیم قبول ندارم و من این نکته را از مجلس ششم قبول نداشتم.»

برای تحلیل چرایی این تغییر ایدئولوژی شاید بتوان موارد متعددی نظیر ورود این افراد به هسته‌های مرکزی قدرت و ثروت در دولت‌های سازندگی و اصلاحات، یا فروکش کردن هیجانات انقلابی در آنها، یا دلایل دیگری را برشمرد، رهبر انقلاب دلیل این امر را فقدان عقبه اعتقادی این افراد می‌دانند: «جوان نسل اوّل، کسانی بودند که از روی احساسات، از روی هیجان [کار کردند]؛ احساسات بود، احساسات خوبی هم بود و همان احساسات کار کرد، یعنی یک نظام کهن را سرنگون کرد و اسلام را رو آورد؛ این را ما کوچک نمی‌گیریم، امّا غالباً دانه‌دانه افراد ــ نمی‌گویم همه ــ از روی احساسات لانه جاسوسی را آن روز رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، امّا بعداً رفتند با آمریکایی‌ها صحبت کردند و عذرخواهی کردند؛ این ناشی از چیست؟ ناشی از کم‌عمق بودنِ آن انگیزه است. آن انگیزه متّکی به یک زیرساخت محکم نبود؛ انگیزه بود، امّا زیرساختش محکم نبود.»

تغییر ایدئولوژی اما به این افراد خلاصه نشد و در اوایل دهه ۷۰ که متأثر از فضای بین‌الملل لیبرالیسم جایی در گستره روشن‌فکری ایران باز کرد و به لایه‌های فوقانی حکمرانی (در دولت سازندگی و بعدتر در دولت اصلاحات) راه پیدا کرد، گرایش‌هایی از آن در قالب نئولیبرالیسم توسط طیف‌هایی از دانشجویان به‌ویژه دفتر تحکیم وحدت –که در روزهای پس از اشغال سفارت جایگاه والایی نزد جامعه پیدا کرده و بسیاری از اعضاء آن جذب نهادهای انقلابی شده بودند- مورد اقبال واقع شد، و از آن پس کلیدواژه‌هایی چون «عدالت» و «استکبارستیزی» که مؤلفه‌های هویت‌بخش جنبش دانشجویی اصیل و میراث‌دار ماهیت حقیقی روز دانشجو بودند، در گفتمان این طیف با مفاهیمی چون «آزادی» و «توسعه» که کلیدواژه‌های اندیشه راست لیبرال به حساب می‌آمدند جایگزین شدند و راه این گروه از دانشجویان از جنبش دانشجویی اصیل که وفادارانه مسیر تحقق آرمان‌های خود را می‌پیمود، جدا شد.

جنبش دانشجویی و طنز تلخ تحریف ماهیت/ سرنوشت دانشجویان استکبار ستیز چه شد؟

جنبش دانشجویی و طنز تلخ تحریف ماهیت

سال‌های اصلاحات اوج این دگرگونی و آئینه‌دار طنز تلخی است که در فرآیند تطور جنبش دانشجویی رقم خورد و با طلایه‌داری همان انقلابیون پشیمان راهبرد «تحریف ماهیت روز دانشجو» در دستور کار جریان اصلاحات قرار گرفت و تلاش شد روزی را که اعتبار و هویت آن اساسا در «ضدیت با استکبار» شکل گرفته و معنا شده بود، به روزی برای مطالبه سازش و کرنش در برابر نظام سلطه و نماد تامّ و تمام آن یعنی آمریکا تبدیل شود. آن سال‌ها پهنه دانشگاه‌ها صحنه جولان بی‌امان تئوریسین‌های سازش بود که با بازیچه قرار دادن طیف‌هایی از دانشجویان دانشگاه‌ها را به تریبونی برای بیان منویات سیاسی خویش تبدیل کرده بودند و در این مسیر تا آن‌جا پیش رفتند و آش آنقدر شور شد که صدای رئیس جمهور هم‌سو با آنان نیز درآمد و محمد خاتمی در ۱۶ آذر ۸۳ در آخرین روز دانشجوی دوران ریاست جمهوری‌اش در دانشگاه امیر کبیر به صراحت اذعان کرد: «من صدای دشمن را از اردوگاه اصلاحات می‌شنوم».

آن سال‌ها با نفوذ سیاسیون اصلاح‌طلب به برخی تشکل‌های دانشجویی، جنبش دانشجویی که روزی به عنوان یک جریان آوانگارد و پیشگام در صف اول حرکت‌های تأثیرگذار ملت ایران شناخته می‌شد، به دنباله‌رویی منفعل برای برخی جریان‌های سیاسی بدل گشت و از دوران اوج و تأثیرگذاری خود به زیر کشیده شد. که نتیجه آن نیز سرخوردگی مشهود طیف‌هایی از دانشجویان و رویگردانی ایشان از هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی در سال‌های بعد بود.

رمز سیاسی بودن منهای سیاست‌زدگی جنبش دانشجویی

با این‌حال و با همه این فراز و فرودها اما جنبش دانشجویی اصیل هویت خود را در بازار مکاره سیاسی‌بازی‌ها حفظ کرد و به کشف رمز سیاسی بودن منهای سیاست‌زدگی نائل آمد، و پایبندی به اصول و آرمان‌ها را با مطالبه‌گری و عدالتخواهی توأمان نصب‌العین خویش قرار داد؛ هم فریادگر حق مسلّم هسته‌ای شد، هم در ره‌گیری و مبارزه با فساد و رانت پیشتاز، هم در خدمت‌رسانی جهادی به مناطق محروم و اقشار ضعیف حاضر در میدان، هم این‌روزها دوشادوش همه ملت پایِ کار حمایت قاطع از غزه مظلوم و مقتدر.

گرچه همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد در مقاطعی برخی افراد و جریان‌ها کوشیدند ماهیت ۱۶ آذر را تحریف کرده و روز دانشجو را محملی برای پیشبرد غایات سیاسی خویش –که عمدتا در تقابل با فلسفه این روز بود- نمایند، اما حقیقت این موضوع روشن‌تر از آن است که فرد یا جریانی بتواند در آن خدشه کند و بی‌شک هر تفسیری غیر از تقابل این روز با نظام سلطه، و ستایش هر کنش غیر استکبارستیزانه‌ای امری مضحک و تحریفی آشکار در ماهیت و فلسفه این روز به حساب می‌آید و محکوم به شکست است.

پر واضح است که دانشگاه به سبب جایگاه رفیع آن در ساختار اجتماعی جامعه امروز، همواره پتانسیل زیادی برای برانگیختن طمع صاحبان قدرت و حتی دشمنان نظام به منظور پیاده‌سازی تمنیات‌شان داشته است. وقوع رخدادهایی شبیه حوادثی که سال گذشته در دانشگاه‌ها رقم خورد و پیدا شدن دست‌های آلوده‌ای که تمام همت خود را مصروف التهاب‌آفرینی در فضای دانشگاه کرد، گواه این مدعاست. در این میان آن‌چه مهم است مراقبت و مداومت دانشجویان بر حفظ بصیرت خویش است تا مباد در دنیای پر از آشوب فعلی فریب روایت‌های جعلی خناسان را خورده و در زمین ایشان بازی کنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *