دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل گفت: بعد از اتفاقی که در ۷ اکتبر افتاد، به نظر میرسد که همه جناحهایی سیاسی در دولت و خارج از دولت اسرائیل خواستار عبور از نظم قبلی و ایجاد نظم جدیدی شده و برای این منظور رعایت قواعد بازی بر مبنای نظم قبلی را دیگر لازم نمیدانند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۳ – ۱۷ مهر ۱۴۰۳
فرارو- در حال حاضر، تحلیلگران در تلاش هستند تا به یک تصویر جامع از وضعیت جاری و پیش روی خاورمیانه برسند. دامنه جنگ اسرائیل گسترده شده و در حال حاضر علاوه بر نوار غزه، لبنان را نیز به طور مستقیم درگیر کرده است. این درگیریهای پیوسته، به غیر از حملات موردی اخیر اسرائیل به یمن و پاسخ موشکی ایران به اسرائیل است.
به گزارش فرارو، سوالهای مهمی که در حال حاضر وجود دارد، این است که اسرائیل در کوتاه مدت و بلندمدت چه راهبردی را در منطقه دنبال میکند؛ یک طرف این بازی ایران و گروههای مقاومت هستند و یک سمت دیگر، اسرائیل و متحدانش. در چنین شرایطی، تحلیلگران از لزوم اجتناب از ورود به یک جنگ مستقیم و فراگیر سخن میگویند و تنش در بالاترین سطح ممکن ایستاده است. برای بررسی وضعیت منطقه، با کوروش احمدی دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل گفتگو کردیم.
استراتژی اسرائیل چیست و در حال حاضر چه اهدافی را دنبال میکند؟
احمدی: تا آنجا که به استراتژی اسرائیل بر میگردد، میتوان وقایع ۱۵ مهر (۷ اکتبر) را یک نقطه عطف بشمار آورد. تا قبل از این مقطع مهم نوعی جنگ در سایه یا جنگ فرسایشی با شدت کم بین اسرائیل از یک سو و ایران و گروههای محور مقاومت از سوی دیگر در جریان بود. طرفینِ این جنگ فرسایشی ضمن اینکه موجودیت سیاسی یکدیگر را به رسمیت نمیشناختند، اما این تفاهم به طور ضمنی بین آنها شکل گرفته بود که وضع موجود را باید حفظ کنند و برای این منظور قواعدی را رعایت کنند و خط قرمزهایی را محترم بشمرند و از این طریق مانع افزایش پلکانی تنش و برخورد شدید و نهایتا جنگ تمام عیار در سطح منطقه شوند.
آمریکا نیز با این پیش فرض که در صورت وقوع جنگ تمام عیار ناچار به ورود به جنگ در کنار اسرائیل است، قویا موافق رعایت قواعد بازی و عدم عبور از خط قرمزها بود. از بعد از اتفاقی که در ۷ اکتبر افتاد، به نظر میرسد که همه جناحهایی سیاسی در دولت و خارج از دولت اسرائیل خواستار عبور از نظم قبلی و ایجاد نظم جدیدی شده و برای این منظور رعایت قواعد بازی بر مبنای نظم قبلی را دیگر لازم نمیدانند.
مقامات رژیم اسرائیل از دو سه روز بعد از ۷ اکتبر شروع به صحبت از نظم جدیدی در خاورمیانه کردند و در همین رابطه حتی برخی از عملیات نظامی در لبنان را عملیات نظم جدید نام نهادند. تشدید جنایات اسرائیل در غزه و ارتقاء این جنایات به سطح پاکسازی نژادی و نسل کشی اولین تاکتیک برای پیشبرد استراتژی جدید اسرائیل بوده است.
شروع حمله به مقامات سپاه از ۴ دی ماه گذشته در سوریه و حمله به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق و نیز ترور اسماعیل هنیه در تهران از دیگر عملیاتی است که همه بی سابقه و در مغایرت با قواعد بازی قبلی بودند. ایران کوشید تا با خویشتن داری مانع فروپاشی کامل نظم سابق و عبور کامل از قواعد بازی به نحو پیشین شود. اقدامات جدیدی که بیش از پیش نظم منطقهای سابق و قواعد بازی مربوطه را در معرض فروپاشی قرار داد، عملیات اسرائیل در لبنان بود که با اعلام قصد بازگرداندن آوارگان اسرائیل به خانههای خود در شمال اسرائیل و رفع تهدید حزب الله جرقه آن زده شد. به لحاظ عملیاتی، انفجار پیجرها نقطه شروع تسری استراترژی جدید اسرائیل به جبهه لبنان بود.
شهادت شیخ حسن نصرالله و ترور بسیاری از دیگر رهبران حزب الله تردیدی در مورد استراتژی جدید اسرائیل و بی اعتنایی کامل به نظم سابق و قواعد مربوطه باقی نگذاشت.
استراتژی بلند مدت اسرائیل چیست و نهایتا میخواهد به چه نقطهای برسد؟
احمدی: استراتژی محوری و بلند مدت طیف راست افراطی در اسرائیل همیشه جلوگیری تحقق حقوق سیاسی و مدنی مردم فلسطین از طریق تشکیل یک دولت فلسطینی بادوام و پایدار بوده است. در چارچوب این استراتژی محوری، طیف راست در اسرائیل در پی غصب ساحل غربی و در یک دوره طولانی خلع ید از مردم فلسطینی در ساحل غربی بوده و هست. به موازات این استراتژی محوری، اسرائیل بر منصرف کردن کشورهای عربی و دیگر کشورهای جهان و سازمانهای بین المللی از پیگیری سیاست دو کشور که میتواند به تاسیس کشور فلسطین منجر شود، نیز متمرکز بوده است. طی حدود ۸ سال گذشته اسرائیل از طریق انعقاد پیمان ابراهیم با برخی از کشورهای غربی پیشرفتهایی در جهت تحقق بعد منطقهای این استراتژی نیز داشته است.
همآهنگیهایی نیز بین اسرائیل و آمریکا با برخی از کشورهای عربی مانند مصر، اردن، عربستان و امارات نیز برای ایجاد یک دفاع هوایی در خاورمیانه طی دو سال گذشته انجام شده که در چند مورد و به ویژه در جریان دو حمله موشکی ایران به اسرائیل جنبههایی از آن را دیدیم. اسرائیل تاقبل از عملیات حماس در ۷ اکتبر امیدوار بود که با پیشرفت در جهت جذب کشورهای عربی موجب انزوای ایران و محور مقاومت را فراهم کند و نیازی به برخورد نظامی و جنگ تمام عیار وجود نداشته باشد. اما همانطور که گفتم، آن عملیات ۷ اکتبر همه محاسبات را به هم ریخت و شرایط جدیدی بوجود آورد.
وجه مثبت این استراتژی جدید برای اسرائیل این است که میتواند اقدامات علیه ایران و محور مقاومت را با پشتیبانی کشورهای غربی و سکوت توامل با رضایت کشورهای عربی و بی تفاوتی چین و روسیه پیش ببرد. به عبارت دیگر، در حالیکه عملیات جنایتکارنه اسرائیل در غزه با اعتراض گسترده بین المللی همراه بوده است، اما اقدام علیه محور مقاومت تقریبا هیچ اعتراض جدی بین المللی را موجب نشده است.
ایران باید چه رویکردی به این مسئله داشته باشد؟
به نظر من سیاستی که ایران تا کنون داشته و کوشیده است تا خویشتن داری پیشه کند و از جنگ تمام عیار اجتناب کند، سیاست درستی بوده است. واقعیت این است که بر عکس ایران که حداقل به لحاظ نظامی تنها است و هیچ کشوری حاضر به حمایت نظامی از ایران نیست، اسرائیل از حمایت تمام و کمال آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و حتی برخی از کشورهای عربی برخوردار است. در چنین شرایطی، درگیر شدن در یک جنگ تمام عیار با اسرائیل طبعا با عقل سلیم چندان جور در نمیآید.
البته حتی به لحاظ دیپلماتیک نیز ما شاهد حمایتی از حزب الله و دیگر گروههای محور مقاومت نیستیم. این در حالی است که بسیج بین المللی خوبی در سطح کشورها و افکار عمومی برای دفاع از غزه انجام شد و ادامه دارد. جای تاسف بود که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس چند روز پیش به وزیر خارجه ما گفته بودند که در برخوردهای جاری بین ایران و اسرائیل بی طرف هستند. کشور ما دارای امکانات خوب دفاعی برای بازدارندگی در برابر برخی از همسایگان طماع خود است. این امکانات را ما برای این منظور باید حفظ کنیم. به طور کلی کشورهای متوسط نیروی نظامی خود را برای بازدارندگی و دفاع در برابر کشورهای متوسط سامان میدهند. روشن است که این کشورها قرار نیست هیچ وقت با یک ابر قدرت که ممکن است تنها بودجه نظامیاش دو یا چند برابر کل تولید ناخالص داخلی کشورهای متوسط باشد، درگیری نظامی پیدا کنند.