خاطراتی در باره شهرستان تربت حیدریه اجتماعی، فرهنگی وتاریخی از همشهری عزیزمان علیرضا بختیاری دبیر بازنشسته آموزش و پرورش( بخش خاطرات من حمام های قدیمی قسمت ۱۶ )

مطالبی که در ذیل ملاحظه میفرمایید در واقع خاطرات همشهری عزیزمان اقای علیرضا بختیاری است که با تشویق دوستان و اینجانب قرار شد در سایت تربت ما درج شده و پس از تکمیل و یرایشی که از باز خورد آن به بدست می آید بصورت کتابی در دسترس همشهریان قرار گیرد مانند کتاب( قند و قروت روانشاد تهرانچی )ولی با توجه به اینکه حتما همشهریان نظرات . پیشنهاد ، مطلب ، عکس و دستنوشته ای خواهند داشت که بخواهند به ان اضافه نمایند لذا خواهشمند است درصورت داشتن نظر و یا ایده ای در این مورد لطفا با تلفنهای ۰۹۱۵۵۳۱۵۲۳۳ آقایان بختیاری و یا
۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴خطیبی تماس حاصل فرمایید و یا با تلگرام با همین شماره ها نظرتان را ارسال فرمایید با سپاس از همکاری صمیمانه شما

حمام
حمام های عمومی ، یکی از نهاده های اجتماعی بسیار مهم در زندگی ایرانیان بوده است.حمام، تنها مکانی برای تنظیف به حساب نمی آمد بلکه کارکردی بسیار فراتری ازچنین موردی داشت.
شستن بدن در مکانی به نام حمام ، به صورت یک رسم و وظیفه ونیز رعایت ادب اجتماعی، از ۱۰ روز بعد از تولد شروع میشد. در این حمام روی،درکنار جشن ومراسم خاص، مادر و نوزاد توسط زنان آگاه و کارکشته و نیز آشنا با طب سنتی ، به حمام آورده شده تا ضمن شستن نوزاد ومادر ، یکسری اقدامات درمانی نیز درباره زائو انجام دهند، وبا ادامه پرماجرای این همایش در هر جمعه، به مراسم عروسی یک زوج ، پیوند میخورد.
دراین رسم عروس و داماد قبل از برگزاری جشن ، با چند نفر از دوستان و آشنایان به حمام رفته وپس از یک مراسم مفصل در حمام ، آنها را بیرون می آوردند وبا رقص و پایکوبی دنباله مراسم ، را پیگیری میکردند.
( گل در اومد ازحموم سنبل دراومد از حموم شاهِ دوماد رو بگو، عروس در اومد ازحموم). حمام رفتن ، یک دورهمی کامل و تمام و مفّرح در روزهای جمعه، خصوصاً جهت زنان بود و نیز اتفاقات مهم سیاسی چون قتل امیرکبیر و فضل ابن سهل سرخسی ، وزیر مامون ، در حمام اتفاق افتاد.
من از حمام های خزینه دار، تصویر مبهم و گنگی در ذهن دارم.
گرچه به دستوراداره بهداشت ، خزینه‌ها از حمام ها جمع شدند ، ولی آداب و رسوم آن تا مدت‌ها به جا بود.
( شایان ذکر است که مقداری از مطالب این نوشته ، از منابع دیگر اخذ شده است که به خاطر طولانی نشدن مطلب، از ذکر آنهاخودداری می نمایم)
‏ حمام زنانه علاوه بروظیفه تنظیف، ۱- سالن مشاوره و گفتگو ۲- تبادل اطلاعات سرّی خانه ها ۳- محل انداز و رانداز کردن دخترکان ،به جهت خواستگاری توسط مادر داماد۴- کافی شاپ ۶- سالن آرایش و رنگ کردن مو و…نیز بود.
معمولاً کمترین مدت توقف زنان در حمامها ۳ الی ۴ ساعت میشد!
و حمام مردانه نیز ، وظایف محوله زیر را برعهده داشت :
۱-محل اعلام تشخّص وجایگاه اجتماعی ۲- سالن زیبایی اندام ۳- باشگاه کشتی کج توسط دلاک و مشتری ۴ -استودیوتمرین صدا ۵- اتاقکی کوچک ، پراز استلاگتیت ها و استلاگمیت ها ،که توسط اساتید پیکرتراشی! ، به سبک کوبیسم ایجاد شده بود.
نمیدانم چرا بازدید کنندگان از این اتاقک مجسمه سازی ، به جای تماشای آثار هنری ، کنار پنجره اتاقک ایستاده ومردم را تماشا میکردند ؟!!!
و ایضاً ۶-محلی برای دُرنا بازی جوانان در شب‌های ماه مبارک رمضان …

حمام رفتن مردان ، وقت خاصی داشت. روز جمعه بُقچه حمام بسته می شد.
پارچه ایی زیبا و ملیله دوزی شده که متاسفانه با آمدن ساک و کیف ، این هنر زیبای زنان ایرانی به گوشه صندوقها و کمدها خزید.
به غیر از لباس‌های تمیز و حوله و لنگ ، یک تشتک کوچک مسی (طاس حمام)، یک جام بزرگ (تقریباً به شکل لیوانهای دسته دار ، ولی ۴ الی ۵ برابر آن و از جنس مس)، روشور و ظرف مخصوص آن، مقداری چربی گوسفند، سدر و حنا، سنگ پا و صابون وایضا ظرف مخصوص آن.
معمولاً درب ورودی حمام طوری ساخته می‌شود که بابینه حمام (سرحمام) زاویه مورّب ایجاد کند تا گرمای حمام هدر نرود.
پدرها دست پسر بچه های قد و نیم قد را گرفته و این طفلکی ها، مانند کسی که حکم اعدامش صادر شده باشد، به دنبال پدر روانه حمام می شدند.
ابتدا بدن‌های خیس شده و چربی گوسفند به بدن مالیده می شد تا چرک ، بهتر از بدن باز شود.
عدم رعایت بهداشت باعث شیوع کچلی در بین مردم می گشت و بسیاری از دختر بچه ها و پسر بچه ها مبتلا به این بیماری می شدند البته شوخ طبعی ایرانی باعث میشد تا افراد مبتلا به این ضایعه ، خیلی از نقص خویش ناراحت نشوند وبا مشکل کنار بیایند و حتی گاه کچلی راتقریباً یک ارزش محسوب نمایند.
چرا که:( دستی را که نمی توانی گاز بگیری آن را ببوس)!
جملاتی مانند کچل ها خوش شانس هستند، ثروتمند می شوند و… باعث می شد تا حدی این نقیصه از ذهن آنها برطرف شود و افراد کچل از موقعیت خود، خیلی ناراحت نشوند.
اما ابتدا که قارچ کچلی روی سر یک کودک ایجاد میشد ، واویلا بود .کودکان بی گناه را به حمام آورده و با نخ های خاصی که در آرایشگاه زنانه جهت زدودن موهای زائد صورت از آن استفاده می‌شود، موهای محل قارچ را می کندند ! و سپس با سنگ پا شروع به کشیدن محل زخم می کردند (البته جای سازمان های مخوف شکنجه گر، به جهت تعلیم گرفتن ، در این مواقع خالی بود).
طفلک را به گونه ای نیمه بیهوش بیرون آورده و چون محل خون محل زخم بند می آمد، مقداری قره قروت روی پارچه گذاشته و بر روی زخم قرار می‌دادند تا اسید ضعیف داخل این ماده، حدوداً ریشه قارچ را خشک کند. سپس به او استراحت می دادند تا یکی دو هفته دیگربه جهت تکرار این شکنجه !!!…
حمام‌ها دو گونه بود عمومی و شخصی که حمام های شخصی، معمولاً در خانه اعیان، شازده ها و خوانین ساخته میشد؛ ولی حمام های عمومی هم گاه ، با پرداخت پول هنگفتی از طرف این افراد به اصطلاح (قُرُق) میشد، یعنی هیچ کس حق نداشت وارد حمام شود تا شازده یاشازده خانوم ، یافلان ارباب ، با خاطرجمع، به حمام رفته و بیرون آید .
کارگرانی در حمام به نام (دلاک) وجود داشتند که علاوه بر نظافت مشتریان ، سرتراشین ، دندان کشیدن ، حجامت و زالو انداختن هم بلد بودند.کسانی که دستشان به دهانشان می رسید و می توانستند شندرغاز مزد دلاک را بدهند خود را به دست اینان می سپردند.
بخاری که در روزهای سرد در حمام می پیچید ، فضای وهم آلودی را دراین مکان ایجاد میکرد و این مورد باعث شده بود تا این خرافه که جن در حمام ها وجود دارد ، بین عوام بپیچد.
رسم بر آن بود که هرگاه کسی به حمام وارد می‌شد، چون بزرگتری را می‌دید، به رسم ادب باید یک سطل آب گرم بر سراو میریخت.
حکایت شده است که شیخ اجل ، سعدی علیه الرحمه روزی در تبریز به طور ناشناس به حمام رفت، و چون یکی از بزرگان تبریز به نام خواجه هُمام، شاعر و شاگرد محقق طوسی رادر آنجا دید، به رسم ادب یک ظرف آب بر سر او ریخت ، خواجه پرسید: این درویش از کجاست؟
سعدی گفت : خاک پاک شیراز.
خواجه هُمام گفت: عجیب است که در شهر ما، شیرازی از سگ بیشتر است.
سعدی در جواب گفت: بر خلاف شهر ما که در آنجا تبریزی از سگ کمتر است!.
خواجه چون سعدی را شناخت از در عذر خواهی در آمد و این، باب آشنایی این دو بزرگ شد…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *