ارمنستان، همسایه‌ای با پیشینه مشترک تاریخی و فرهنگی ـ بخش نخست از ایران تا ایروان

 

سفر به ارمنستان برای من شبیه معجزه‌ای کوچک بود. درست فردای روزی که با یکی از دوستانم درباره مقصد بعدی سفرهایمان حرف می‌زدیم و من گفتم دلم می‌خواهد ارمنستان را ببینم، به من خبر دادند که باید به همراه یک گروه رسانه‌ای از ایران، برای بازدید و تهیه گزارشی از جاذبه‌های گردشگری ارمنستان به آن کشور بروم! هیأت ۱۳ نفره خبرنگاران ایرانی از سوی شرکت ارمنی- کانادایی «آیدیا» که در زمینه توسعه اقتصادی ارمنستان فعالیت دارد، دعوت شده بود تا با پروژه‌هایی که به وسیله آن شرکت در شهرهای جمهوری ارمنستان انجام شده است، آشنا شود.

ایرانیان در ارمنستان

ارمنستان کشوری است با مساحت ۲۹۸۰۰ کیلومتر مربع ( تقریبا به اندازه مساحت استان کردستان در ایران) که ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر جمعیت ( تقریبا به اندازه جمعیت استان آذربایجان شرقی) دارد. از آنجا که این کشور ذخایر معدنی چندانی ندارد، سیاست‌های دولت به سوی توسعه صنعت گردشگری است. اگرچه به گفته خانم وارسنیک ملکومیان، راهنمای ارمنی گروه، هنوز اقدامات حمایتی تأثیرگذاری مانند اختصاص سوخت ارزان به اتوبوس‌های گردشگری و اصلاح جاده‌ها و حذف یا کاهش مالیات فعالیت‌های توریستی انجام نشده است.‏وارسنیک می‌گوید: در سال ۲۰۰۵ میلادی در موزه لوور پاریس، نمایشگاهی با عنوان «ارمنستان مقدس» برپا و باعث شد در آن سال ما گردشگران بسیاری از فرانسه داشته باشیم که می‌خواستند مهد مسیحیت در دنیا را ببینند. بیشترین گردشگران ارمنستان از کشورهای اروپایی، روسیه، جمهوری‌های آسیای میانه و ایران هستند. او با لبخند می‌افزاید: تنها گردشگرانی که در ارمنستان خرید می‌کنند، به ویژه شیرینی‌های خانگی مانند باسلق، ایرانی‌ها هستند.

و به همین دلیل اغلب فروشندگان، اعداد و برخی جملات زبان فارسی را یاد گرفته اند.

ایرانیان بیشتر به چه منظور به ارمنستان سفر می‌کنند؟ ‏

وارسنیک در پاسخ به این پرسش می‌گوید: متأسفانه بعضی گردشگران که معمولا با اتوبوس به اینجا می‌آیند، اطلاعات نادرستی از کشور ما دارند و فکر می‌کنند ارمنستان شبیه تایلند است، اما اغلب گردشگران ایرانی مؤدب و تحصیلکرده‌اند. بسیاری از آنان برای کار، امتحان‌های زبان «آیلتس» و «تافل» و یا کارهای مربوط به سفارت آمریکا می‌آیند. عده‌ای از ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا نیز که نمی‌توانند به ایران سفر کنند، برای دیدار با اقوامشان، در ارمنستان با هم قرار می‌گذارند.‏

تاریکی در نزدیکی نیروگاه تولید برق!

توضیحات وارسنیک درباره ارمنستان، از همان زمانی که از فرودگاه «زوارتنوتس» به سمت هتل ۴ ستاره «کنگرس» در ایروان می‌رویم، آغاز می‌شود. او می‌گوید: کوچک‌ترین اما مهم‌ترین استان کشور، «آرماویر» نام دارد. اهمیت استراتژیک آن، علاوه بر داشتن فرودگاه بین المللی، به وجود شهر مقدس «اچمیادزین» برمی گردد. «اچمیادزین» برای ایروان، از نظر جغرافیایی مانند کرج است برای تهران.

وارسنیک به شوخی می‌گوید که می‌خواهد یکی از رازهای نظامی کشورش را برای ما بازگو کند: ما در این استان یک نیروگاه انرژی اتمی داریم که ۶۰ درصد از برق کشور را تأمین می‌کند و با فروش برق برای مناطق شمالی ایران، به جای آن از کشور شما گاز دریافت می‌کنیم.

او سپس سعی می‌کند دروازه غربی ایروان را که به نشانه ۳ هزار سال قدمت و قدرت شهر، نمادی از عقاب دارد، به ما نشان بدهد که البته به دلیل تاریکی هوا و نبود چراغ در خیابان، موفق نمی‌شود. من می‌پرسم: شما که به ما برق می‌فروشید، چرا این خیابان تاریک را روشن نمی‌کنید تا دروازه شهر مشخص باشد؟ وارسنیک پاسخ می‌دهد: برق در اینجا بسیار گران است!‏

مقایسه گردشگری ایران و ارمنستان

شاید پررنگ‌ترین وجه سفر به ارمنستان را بتوان در رفتار و گفتار وارسنیک خلاصه کرد که با غرور و افتخار از داشته‌های سرزمینش حرف می‌زند و آنها را با لذتی وصف ناپذیر به ما معرفی می‌کند. این یک واقعیت انکار ناپذیر است که در ارمنستان، از هر بنای تاریخی یا کارخانه یا منظره زیبایی که دیدن می‌کنیم، قبلا نمونه مشابه یا حتی بهتر از آن را در کشور خودمان دیده ایم، ـ گو این که آسمان آنجا آبی‌تر و هوایش پاک‌تر است ـ اما چه اتفاقی افتاده که صنعت گردشگری کشور کوچک همسایه طی دو دهه گذشته، روند رشد قابل توجه و باثباتی داشته و طبق آمارهای جهانی، سهم گردشگری در این کشور تقریبا برابر با اکثر کشورهای توریست‌پذیر جهان شده است، اما ما در حالی که در کشور چهار فصل باستانی مان، منابع عظیمی از جاذبه‌های گردشگری در اختیار داریم، اما در جذب توریست به اندازه‌ای که درخور کشوری با این قدمت و زیبایی باشد، موفق نیستیم؟

شاید پاسخ را بتوان در حمایت دولت ارمنستان از فعالیت شرکت‌های خصوصی گردشگری متعلق به سرمایه‌گذاران ارمنی که اغلب آنها خارج از کشورشان زندگی می‌کنند، اما هنوز دغدغه پیشبرد وطن شان را دارند، پیدا کرد.‏

بازسازی آثار باستانی

فعالیت‌های «آیدیا» برای ما ایرانیان وقتی جالب می‌شود که بدانیم این شرکت مسئول اجرای پروژه بازسازی مسجد «کبود ایروان» بوده و برای این کار از مهندسان و متخصصان ایرانی کمک گرفته است. ‏

سرگئی تانتوشیان، معاون توریسم و روابط بین‌الملل، با تأیید این نکته که شرکت شان مسئول اجرای پروژه‌هایی با هدف پیشرفت ارمنستان است، می‌گوید: از جمله فعالیت‌های ما، بازسازی آثار باستانی و تأسیس کالج‌های علمی برای جذب دانشجویان خارجی است. این شرکت سعی دارد پروژه‌هایی را عملی کند که پایه پیشرفت در مسیرهای تازه قرار بگیرند. در واقع ما می‌خواهیم تجربه‌های محلی و بین‌المللی را به یکدیگر متصل کنیم. اگرچه هزینه لازم برای این کار بسیار زیاد است، اما پروژه‌هایی انتخاب می‌شوند که بتوانند در آمدزا شوند و خرج خودشان را در بیاورند.

وی می‌افزاید: از جمله اقدام‌های ما، ساخت بزرگ‌ترین مسیر تله کابین در دنیا و بازسازی کلیسای تاریخی «تاتف» است. پروژه دوم که به آن مفتخریم، تأسیس کالج بین‌المللی در شهر «دلیجان» ارمنستان است که از ۲ قسمت تشکیل می‌شود، اول خود کالج به نام ‏UWC‏ که شعبه‌ای از کالج‌های زنجیره‌ای است که در بنگلادش، سنگاپور، نروژ، آمریکا و کانادا وجود دارند، و دوم انجام فعالیت‌هایی به منظور پیشرفت شهر توریستی «دلیجان» است که همزمان با هدف اول اجرا می‌شود.

احیای شهر زلزله زده

آقای تانتوشیان با بیان این که کالج با استانداردهای بین‌المللی اکو (استانداردهای زیست محیطی) ساخته شده است و بزرگ‌ترین دیوار پوشیده از گیاهان را دارد، می‌گوید: وقتی به پروژه‌ای اعتقاد داریم، حتما آن را عملی می‌کنیم و آن را ریسک نمی‌دانیم. البته دولت برای کمک به اجرای چنین پروژه‌هایی، مالیات آنها را کاهش می‌دهد و یا حذف می‌کند، به همین ترتیب دولت ارمنستان در ساخت این کالج نیز ۱۰ درصد از هزینه‌هایش را بر عهده گرفته است.

معاون توریسم و روابط بین‌الملل شرکت آیدیا می‌افزاید: در شهر توریستی دلیجان هم کارهایی انجام شده است، مثلاً این که از طریق مجلس ارمنستان تصویب کردند که این شهر به بخش‌هایی با کاربری‌های متفاوت تقسیم شود، به طوری که بخش تفریح گاه‌ها یا بخش اقامتی از بخشی که در آن مردم اجازه دامداری داشته باشند، جدا شود.

«گیومری»، دومین شهر پرجمعیت ارمنستان، پس از زلزله سال ۱۹۸۸ میلادی بسیار آسیب دید. روند بازسازی شهر بسیار کند بود و مردم اش تا ۲۰ سال بعد از آن، همچنان در کانتینر زندگی می‌کردند. تا این که از شرکت آیدیا خواسته شد در بازسازی «گیومری» همراهی کند. این اتفاق افتاد و دولت نیز سعی کرد با احیای کارخانه نساجی و پارک فناوری، معروفیت قبلی را به شهر برگرداند.

موزه‌ای به یاد صلح

یکی از برنامه‌های روز اول سفر، بازدید از موزه و بنای یادبود قربانیان قتل عام ارامنه است. این بنا بر روی تپه «تسیتسرناکابرد»، در حاشیه ایروان قرار دارد و مقامات بسیاری از کشورها برای ادای احترام به آنجا رفته‌اند و درخت کاجی به احترام صلح در باغچه کاشته‌اند. از ایران هم یک درخت کاج به نام سید محمد خاتمی رئیس‌جمهوری سابق کشورمان وجود دارد. هر ساعت، ۴ دانش آموز ممتاز یکی از مدارس که خودشان اظهار تمایل کرده باشند، در چهار طرف بنای یادبود می‌ایستند. این افتخاری برای آنهاست تا به احترام اجدادشان، بتوانند در بنای یادبود آنان حضور پیدا کنند و خبردار بایستند.‏

‏«آرمین وگنر»، نامی است که وقتی در صفحه نمایشگر موزه با تصویری از چهره صاحب اش پیوند می‌خورد، بلافاصله می‌فهمم که دیگر از ذهنم پاک نخواهد شد. او یک سرباز و پزشک آلمانی بود که طی‎ ‎جنگ جهانی اول‎ ‎به‌ عنوان پزشک نظامی همراه با‎ ‎ارتش آلمان‎ ‎وارد‎ ‎ترکیه‎ ‎شد و توانست از تصاویر قتل عام ارامنه عکاسی کند. در واقع بخشی از مهم‌ترین اسناد اثبات آن قتل عام، تصاویری بود که این سرباز خوش چهره آلمانی ثبت کرد، اگرچه بعدها به دلیل همین کار، دستگیر و به آلمان بازگردانده شد‎.‎

پس از بازگشت به آلمان، وگنر تنها نویسنده آلمانی در زمان‎ ‎نازی‌ها‎ ‎بود که به آزاری که بر یهودیان روا داشته می‌شد، اعتراض کرد و در پی همین اعتراضات در سال ۱۹۳۳ میلادی توسط گشتاپو دستگیر شد. وی مدتی در چند اردوگاه زندانی بود و در نهایت توانست به ایتالیا بگریزد و سرانجام در سال ۱۹۷۸ میلادی در رم درگذشت. در سال ۱۹۹۶ بخشی از خاکستر او به‎ ‎ارمنستان‎ ‎منتقل شد و پس از یک مراسم تدفین نمادین در نزدیک مشعل‎ ‎یادمان قتل عام ارامنه جای گرفت.‏

«وارسنیک» با افتخار از خاموش شدن چراغ‌های برج ایفل در پاریس و «کلوزیوم» در رم به مدت یک ساعت به احترام سالگرد قتل عام ارامنه در روز ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ حرف می‌زند و می‌گوید: ایران اولین کشوری است که اجازه داد ارمنی‌های مقیم آن، برای قتل عام ارامنه مراسم یادبود و راهپیمایی برگزار کنند، هرچند که این موضوع مدتی محدود شد، اما امسال دوباره اجازه برپایی راهپیمایی بزرگ داده شد. ایران رسما امضا نداده است که ماجرای قتل عام را تأیید می‌کند، اما به موضع ارامنه که یکی از اقلیت‌های ایران هستند، احترام می‌گذارد.

صد زندگی، پاسداشت نیکوکاری

یکی دیگر از پروژه‌های شرکت آیدیا، با نام «صد زندگی» شناخته می‌شود؛ برنامه‌ای برای بزرگداشت انسان‌هایی که برای خدمت به بشریت، کارهای نیک انجام می‌دهند. «سرگئی تانتوشیان» می‌گوید: این پروژه به مناسبت صدمین سالگرد قتل عام ارامنه، به شکل سمبولیک، صد زندگی نامیده شده است. صد سال پس از قتل عام ارامنه، عده‌ای از افراد متمول ارمنی که اغلب پدرانشان پس از آن ماجرا ناچار به ترک کشور خود شده بودند، جایزه‌ای در حدود یک میلیون دلار را برای پاسداشت نیکوکاری در نظر گرفته‌اند. این مبلغ قرار است هر سال، تحت عنوان ‏Aurora Prize‏ به افرادی که در راه خدمت به همنوعانشان قدم برمی‌دارند، پرداخت شود. برندگان جایزه، صد هزار دلار از آن را برای خودشان برمی‌دارند و باقی مبلغ را در همان راهی که در آن مشغول انجام کارهای خیر هستند، هزینه می‌کنند.‏

او می‌افزاید: صد سال پیش، برخی ملت‌ها و کشورها به ارمنیان کمک کردند. این جایزه که نوعی یادبود و سپاسگزاری از چنین کمک‌های بشردوستانه‌ای است، اولین بار در ۲۴ آوریل سال ۲۰۱۶ میلادی به یک نفر اهدا خواهد شد. هیأت مدیره شرکت درباره این که جایزه باید به چه کسی تعلق بگیرد، تصمیم می‌گیرند. این هیأت شامل وارطان گریگوریان، نوبر آفیان و روبن وارطانیان است و افرادی مانند جرج کلونی هم به آن ملحق شده‌اند. اگر کسی فرد شایسته‌ای را سراغ دارد که به انجام کارهای خیرخواهانه مشغول است و در سطح بین‌المللی شناخته نشده است، می‌تواند با ارسال مشخصات اش به سایت انجمن صد زندگی، او را به هیأت مدیره معرفی کند.

گردش در ایروان

ایروان از سال ۱۹۸۲ میلادی صاحب مترو شده است. خودروهای سمند که اغلب به عنوان خودروهای پلیس یا تاکسی در خیابان‌های این شهر فعالیت دارند، توجه ما را به خودشان جلب می‌کنند. کاشف به عمل می‌آید که چند سال قبل، وقتی ایران خودرو در ارمنستان شعبه زد، دولت آن کشور خودروهای سمند را خرید و در بخش عمومی مورد استفاده قرار داد. ‏

ایروان در سال ۲۰۱۳ میلادی شهر کتاب شناخته شده است. در بازارچه سنتی شهر، یک غرفه بزرگ کتاب می‌توانید پیدا کنید. معروف است که در طول جنگ‌های ارامنه، ۲ زن موفق شدند کتاب‌های مهمی را از نابودی نجات بدهند و چنین کاری بسیار ارزشمند به شمار می‌آید.

بزرگ‌ترین خیابان شهر ایروان، به یاد «مسروپ ماشتوتس»، بنیانگذار الفبای زبان ارمنی، «ماشتوتس» نامیده شده است، زیرا ارمنیان، حفظ زبان رسمی خود را دلیلی برای آن می‌دانند که ارمنستان بعد از بارها جنگ و اشغال توسط کشورهای همسایه، همچنان ارمنستان باقی مانده است.

خوراک‌های ارمنستان

هر بار که برای شام یا ناهار به رستورانی مراجعه می‌کنیم، به دلیل رزرو میز از قبل، پیش خوراک‌ها و نوشیدنی‌ها چیده شده است که در میان آنها حتماً پیش خوراکی از بادمجان و سالادی متشکل از خیار و گوجه‌فرنگی و سبزیجات، وجود دارد. انواع پنیر، آب میوه‌های طبیعی بسیار شیرین که میوه مربوط به آنها نیز ته پارچ وجود دارد، آب معدنی و سودا (آب گازدار) و انواع نان، بخش‌های دیگر پیش خوراک در رستوران‌های ارمنستان است.

غذای اصلی معمولاً گوشت، مرغ، ماهی یا بره است. از آنجا که برنج در ارمنستان به عمل نمی‌آید، کمتر می‌توانید نشانی از دیس‌های پلو و چلو پیدا کنید و اگر هم کمی برنج در کنار بشقابتان باشد، احتمالا از روش طبخ آن خوشتان نخواهد آمد. سیب‌زمینی، جایگزین برنج در سفره‌های ارامنه است که به اشکال مختلف سرو می‌شود. «وارسنیک» می‌گوید غذاهای ارمنی بیشتر شبیه غذاهای اروپایی است؛ انواع آش و سوپ و کباب، دلمه و حلیم‎.‎‏ غذاها و دسرها با دانه‌های انار تزیین می‌شوند، اما در استفاده از انار به قدری صرفه‌جویی می‌شود که من از «وارسنیک» می‌پرسم اگر انار یکی از نمادهایی است که امکان دارد به عنوان سمبل کشور شما انتخاب شود، چرا این قدر کم پیدا می‌شود؟ وارسنیک می‌گوید: انار میوه بسیار گران و کمیابی است و همین باعث شده است تا این قدر عزیز باشد!

انار و ایروان

به گفته وارسنیک، ارمنیان معتقدند هر انار ۳۶۵ دانه دارد و اگر درست بریده شود، در میانه به شکل صلیب دیده می‌شود، پس میوه مسیحیت نیز به شمار می‌آید. انار در ارمنستان بسیار محبوب است و حتی معروف‌ترین فیلم سرگئی پاراجانوف، هنرمند و فیلمساز مشهور ارمنی (۱۹۹۰-۱۹۲۴)، «رنگ انار» نام دارد.

خانه موزه پاراجانوف، یکی دیگر از دیدنی‌های ایروان است. ساخت فیلم «سایه‌های اجداد فراموش شده» در سال ۱۹۶۴ میلادی که پاراجانوف را به شهرت جهانی رساند، در واقع آغاز بدبختی‌های او هم بود، زیرا حکومت شوروی سابق از این فیلم خوشش نیامد و نمایش آن را ممنوع کرد. فیلمنامه‌های بعدی او رد شد و خودش هم به زندان افتاد.«پاراجانوف» آدم عجیب و غریبی بود. می‌گویند که او برای یکی از مصاحبه‌های خود با خبرنگاران خارجی در قبرستان قرار می‌گذارد و سپس همان طور که با چشمان بسته در قبری دراز می‌کشد، به پرسش‌های آنان پاسخ می‌گوید. در پایان مصاحبه دلیل کارش را این طور عنوان می‌کند: در شوروی باید مُرده باشی تا بتوانی هرچه دوست داری بگویی، وگرنه کشته خواهی شد!

خانه موزه سرگئی پاراجانوف

همسر اول پاراجانوف، یک دختر تاتار بود. او همسرش را عاشقانه دوست داشت، اما دختر جوان به دلیل ازدواج با یک خارجی توسط خانواده‌اش کشته شد. اگرچه پاراجانوف باز هم ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد، اما همچنان عاشق همسر اولش بود و ازدواج دوم او خیلی زود به طلاق انجامید. همسر اوکراینی اش به خبرنگاران گفته بود پاراجانوف بهترین فیلمساز و غیر قابل تحمل‌ترین شوهر دنیاست!

درباره این ماجرا ۲ تابلو در موزه به چشم می‌خورد که یکی از آنها تصویر همسر اول پاراجانوف است و دیگری تصویری از خود او که تصاویری از همسر دوم و پسرش را روی قلب خود کُلاژ کرده است، یعنی اگرچه به نظر می‌رسد همسر دوم و فرزند او در قلب اش جای دارند، اما نگاه فیلمساز رو به تصویر همسر اول اوست!‏

دیدن طراحی و دکوراسیون اتاق‌ها در کنار آثار هنری که از پاراجانوف به جا مانده اند، ما را به روسیه قرن بیستم میلادی می‌برد. در پایان بازدید با زاون سارکسیان، مدیر موزه ملاقات می‌کنیم. این عکاس معروف

مدت ۱۲ سال، یعنی از سال ۱۹۸۷ تا پایان عمر پاراجانوف با او دوستی صمیمانه‌ای داشته است و خود را از این نظر خوشبخت می‌داند. او با اشاره به بازدید عباس کیارستمی ـ کارگردان ایرانی از این خانه موزه، می‌گوید: پاراجانوف درباره فرهنگ ایران بسیار مطالعه داشت و عاشق مینیاتورهای دوران قاجار و قالی‌های ایرانی بود.یکی از موضوع‌هایی که شاید کمتر کسی بداند این است که وقتی پاراجانوف از زندان آزاد شد، برای کار یا سفر چندان آزادی نداشت و اجازه نمی‌دادند او از تفلیس به اوکراین یا ارمنستان سفر کند. او از برژنف، دبیر اول حزب کمونیست شوروی آن زمان، تقاضا کرد دست کم اجازه بدهند او به ایران سفر کند، زیرا مایل بود فیلمی درباره شاهنامه بسازد.

گزارش و عکس: ارمغان زمان فشمی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *