نگاهی به تاریخچه بیماری‌های واگیردار در ایران:در سال ۱۲۴۶ شمسی وبای شدیدی در همه شهرهای ایران همه گیر شد که بر اساس برآورد پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، حدود صدهزار نفر به آن مبتلا شدند و مُردند. “تیفوس” و “حصبه” نیز در سال‌های نخست دهه ۲۰ شمسی از دیگر بیمارهای همه‌گیر بودند

نگاهی به تاریخچه بیماری‌های واگیردار در ایرانتصاویر از همه‌گیری بیماری‌ها در دنیا مربوط به دوران تاریخی مختلف با تصویر یا نقاشی ثبت و ضبط شده‌اند

«شاید همه چیز تقصیر کوچک شدن دنیا باشد، وقتی در یک روز از آسیا به آمریکا می‌رویم، انتقال ویروسی مرگبار هم به همین راحتی امکان‌پذیر می‌شود، اما در دوران باستان ماجرا شکل دیگری داشت.»

به گزارش ایسنا، شاید اگر قرار بر بررسی پیشینه بیماری‌های واگیردار در دنیا باشد، اطلاعات کمی به دست بیاید، اما می‌توان موقعیت همیشه حساسِ ایران باستان را از نظر قرارگیری‌اش بین مناطقی مانند هند، روسیه و بین‌النهرین از عواملی دانست که همیشه این کشور را در معرض خطرهای زیادی مانند همین بیماری‌های واگیردار قرار داده است. بنا بر منابع موجود، شیوع بیماری‌های واگیردار از سده سیزدهم هجری در ایران اوج می‌گیرد. در سال‌های ۶۲۸-۶۲۷ میلادی، «طاعون شیرویه» همه‌ استان‌های باختری شاهنشاهی ساسانیان، به ویژه میان‌رودان را پر می‌کند و نیمی از جمعیت آن استان‌های شاهنشاهی و از جمله شاهنشاهِ ساسانی بر اثر این بیماری جان خود را از دست می‌دهند. از سوی دیگر طاعون و حتی وبا چندین‌بار در دوره صفویه شیوع پیدا می‌کند و تعداد زیادی از مردم شهرهای مختلف جان خود را از دست می‌دهند.

در دوره قاجار نیز وبا در ایران شیوع پیدا کرد. در بین سال‌های ۱۸۲۰ تا ۱۹۰۳ میلادی، هفت اپیدمی بزرگ “وبا”، با نرخ مرگ و میر بالا، خصوصا در بین کودکان در ایران اتفاق افتاد که بخشی از همه‌گیری جهانی وبا در آن دوره را شامل می‌شد.

در سال ۱۲۴۶ شمسی وبای شدیدی در همه شهرهای ایران همه گیر شد که بر اساس برآورد پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، حدود صدهزار نفر به آن مبتلا شدند و مُردند. “تیفوس” و “حصبه” نیز در سال‌های نخست دهه ۲۰ شمسی از دیگر بیمارهای همه‌گیر بودند. تا همین چند ماه قبل که این‌بار شیوع «کرونا» باعث همه‌گیر شدن بیماری دیگری در دنیا شد.

اکنون عبدالمجید ارفعی – پژوهشگر و متخصص زبان‌های باستانی اکدی و ایلامی و ایلام‌شناس – در گفت‌وگو با ایسنا درباره‌ بودن یا نبودن بیمارهای واگیردار در دوران باستان در ایران توضیح می‌دهد.

او می‌گوید: هیچ متنی از دوره‌ ایلامی‌ها تا کنون به دستم نیامده که اطلاعاتی درباره‌ احتمال وقوع چنین اتفاقی در آن دوره باشد. از دوره هخامنشی نیز چیزی ندیده‌ام، اما اگر در آن زمان بیماری واگیری منتشر می‌شد، قطعا آن بیماری در همان محل باقی می‌ماند، چون رفت و آمد به آن صورت نبود که مردم به سرعت با دیگر نقاط در ارتباط باشند، آن‌هم زمانی که در قرن هفتم هجری مردم باید مسیر بین شیراز تا اهواز را در ۱۴ روز طی می‌کردند، چنین اتفاقی رخ نمی‌داد.

او کوچک شدن دنیا را عاملی برای جهانی شدن بیماری‌ها می‌داند و می‌گوید: کتیبه‌ها و گزارش‌های موجود از دوره‌های تاریخی مانند ایلامی و هخامنشی تا جایی که در اختیار داشته یا بررسی‌شان کرده‌ام از وجود چنین آفتی در آن دوره‌ها خبر نمی‌دهند یا دست‌کم چنین ویروسی در ایران در آن زمان وجود نداشته است.

ارفعی با تاکید بر این‌که در مدارک ما که بیشتر تا سال هفتم اردشیر اول است، چنین نشانه‌هایی نیست، ادامه می‌دهد: با مرسوم شدن خط مرکبی به مرور مدارک و اسناد دنیای باستان دچار آفت شدیدی شده و از بین می‌روند. در واقع مدارک ثبت‌شده با مرکب بسیار ناچیزتر از چیزی است که وقتی با خط میخی به ویژه روی گِل نوشته می‌شدند، چون خط ثبت‌شده روی گِل می‌ماند اما مرکب یا جنس آن فاسدشدنی بوده و به مرور از بین می‌رفت یا رنگِ مرکب آن می‌پرید و به سرعت از بین می‌رفت.

این پژوهشگر خط باستان با بیان این‌که قدیمی‌ترین دست‌نویس فارسی متعلق به قرن پنجم یا ششم و مربوط به «اسدی توسی» است، تاکید می‌کند: هیچ دست‌نویس فارسی قدیمی‌تری از آن دست‌نویس نداریم، آن روی پوست و چرم نوشته می‌شده و هر چند مدارک همزمانی وجود ندارد، اما برخی مدارک در ترکمنستان و تعدادی دیگر مربوط به «تورفان چین» است، اما سند دیگری از دوره هخامنشی وجود ندارد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *