انیس نقاش مبارز لبنانی و عضو سابق جنبش فتح که بخش زیادی از عمر خود را صرف مبارزه با رژیم اسرائیل کرد، در چهارم اسفند ۱۳۹۹ در سن ۷۰ سالگی به دلیل ابتلا به کرونا در دمشق درگذشت. قرار است پیکر او در بیروت به خاک سپرده شود. نقاش تا آخرین روز حیاتش یک ضداسرائیلی بود و از برخی کشورهای عربی به دلیل همراهی با رژیم اسرائیل خشمگین بود و پایان اسرائیل را خیلی نزدیک میدید. با تشکیل حزبالله لبنان ارتباط نزدیکی با این سازمان پیدا کرد. او یکی از تحلیلگران حامی مقاومت در لبنان بود. در سالهای اخیر در ایران به کارهای تجاری مشغول بود و در رسانهها به عنوان تحلیلگر اوضاع خاورمیانه اظهار نظر میکرد. جنبش فتح درگذشت انیس نقاش را با تعابیری چون «مبارز» و «متفکر عربی» تسلیت گفت.
پیوستن به جنبش فلسطین
سال ۱۹۵۱ در بیروت به دنیا آمد و در مدرسه «المقاصد الاسلامیه» درس خواند. او تحت تاثیر عمویش «زکی النقاش» که معلم بود، قرار داشت. شش ساله بود که به تظاهرکنندگانی که در تایید مبارز الجزایری، جمیله بوحیرد شعار میدادند، پیوست. در تاسیس «اتحاد دانشجویی هدفمند» مشارکت داشت و در اعتصاب غذای مشهوری که علیه اسرائیل در فرودگاه بیروت در ۱۹۶۸ انجام گرفت، حضور داشت. در این ایام به سازمان دانشجویی جنبش «فتح» پیوست و به آموزشهای نظامی روآورد و فعالیت نظامی خود را علیه اسرائیل آغاز کرد. روزها در تظاهرات دانشجویی شرکت داشت و شبها به کار نظامی میپرداخت. در جنگ ۱۹۷۳ (جنگ رمضان) به اولین گروههایی پیوست که به سمت شهرکهای صهیونیستنشین راکت پرتاب میکردند.
نقاش به عنوان مسئول سلولهای سری که در روستاهای مرزی لبنان – اسرائیل ایجاد شده بود، تعیین شد و در جبهه فلسطینی منطقه العرقوب در جنگ اکتبر ۱۹۷۳ حضور داشت. سپس به سازمان دانشجویی جنبش فتح پیوست و همکاری او با خلیل الوزیر (ابوجهاد) عضو کمیته مرکزی جنبش فتح آغاز شد. او در آنجا فعالیت در سازمان امنیت این تشکیلات را انتخاب کرد. نقاش وابستگی خود به جنبش فلسطین را چنین یادآوری کرده است: «لبنانی هستم اما به مسئله فلسطین چسبیدم و شروع به کارکردن با الفتح کردم.»
با آغاز حمله نظامی اسرائیل به جنوب لبنان، نقاش به دلیل اختلافی که با جنبش فتح پیدا کرد، از این جنبش جدا شد. فتح در آن زمان به دنبال ایجاد یک توافق بینالمللی بود، اما نقاش معتقد بود که باید یک مقاومت لبنانی ایجاد و کل فلسطین نیز آزاد شود. یک گروه کوچک مبارز با نام «جنبش لبنان عرب» تشکیل داد و صد و پنجاه رزمنده از شاخهٔ دانشجویی فتح و دیگر سازمانهای مسلح به آن پیوستند. محور اساسی فعالیتهای او مبارزه با رژیم اسرائیل و آزادی فلسطین بود. عضویتش در فتح نیز در راستای مبارزه با اسرائیل و دفاع از فلسطین بود.
مشارکت در گروگانگیری وزرای اوپک
نقاش در ماجرای گروگانگیری وزرای اوپک در ۳۰ آذر سال ۱۳۵۴ نقش داشت. این عملیات در واکنش به دومین «توافقنامه جداسازی نیروها» میان مصر و اسرائیل موسوم به «قرارداد سینای ۲» به امضاء رسید که براساس آن، مصر به عنوان یکی از قدرتمندترین کشورهای عربی، امتیازات ویژهای را در ازای بازپسگیری بخشی از صحرای سینا به اسرائیل داده بود. عملیاتی که ۴۴ ساعت به طول انجامید و موجی از دلهره را در پایتختهای ۱۱ کشور جهان به وجود آورد. این حادثه در محل برگزاری نشست وزیران نفت ۱۱ کشور عضو اوپک در وین به وقوع پیوست. در این اجلاس وزیران اوپک همراه معاونین خود بحث درباره قیمتها، سهمیهها و برنامه تاسیس صندوق اوپک را آغاز کرده بودند. در آن زمان جلسات اوپک به دلیل آنکه در شرایط تحریم نفتی غرب توسط کشورهای صاحب نفت تشکیل میشد، از حساسیت و اهمیت خاصی برخوردار بود.
گروگانگیران وزیران حاضر در نشست اوپک تحت رهبری نامایلیچ رامیرز سانچز (با اصالت ونزوئلایی) معروف به کارلوس بودند، در بیانیهای ۸ مادهای که تمام آرمانهای اعراب را در آن ایام در خود داشت، خواستار شعار «سه نه» (نه «معاهده»، نه «مذاکره» و نه «شناسایی رژیم صهیونیستی») مصوب اجلاس سران عرب در خارطوم (۱۹۶۷)، تقبیح هر عملی که به اشغال هر قسمتی از سرزمین فلسطین مشروعیت ببخشد و… شدند.
مربیگری عماد مغنیه در فتح
نقاش از دوران جوانی با عماد مغنیه آشنا شد. او استاد مغنیه بود و در کمپ خود به او آموزش نظامی و چریکی میداد ارتباط او با مغنیه تا زمان ترور این فرمانده ارشد حزبالله در دمشق ادامه داشت. دیدارهای او با عماد در شهرها و کشورهای مختلف انجام میگرفت. به گفته او: «مغنیه در سال ۱۹۷۵ که خیلی جوان بود پیش بنده آمد. آن زمان اکثر گروههای مبارز، چپی و کمونیستها بودند، و بچههای مومن در بیروت خیلی کم بودند. من عضو فتح بودم و به من گفت من یک جوان مومن هستم و میخواهم مسائل نظامی یاد بگیرم و انشاءالله یک زمان با اسرائیل مبارزه کنم، اما نمیخواست عضو فتح شود. گفت آیا شما میتوانید به من آموزش بدهید، بدون اینکه عضو فتح باشم؟ گفتم چرا که نه، من به شما آموزش میدهم و به هر کسی که میخواهد با اسرائیل مبارزه کند هم آموزش میدهم در این پادگان من با شهید عماد مغنیه آشنا شدم. او خیلی جدی بود و مرتب از من سوال میکرد و در کاغذ یادداشت میکرد و من فهمیدم که این جوان آینده مهمی دارد.»
همبستگی با ایرانیان در مسیر مبارزه
انیس نقاش به دلیل نزدیکی که با شهید محمدصالح حسینی، شهید محمد منتظری، جلالالدین فارسی و محسن رفیقدوست با انقلاب اسلامی ارتباط پیدا کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمد و با دوستانی که از قبل آشنایی داشت، رابطهاش نزدیکتر شد و با انقلاب اسلامی مردم ایران گره خورد. او خود در این زمنیه چنین میگوید:«انقلابیون ایرانی به لبنان میآمدند، چون فلسطین برایشان جذاب بود، سازمان الفتح برای آنها شاخه خوبی بود بعضیها به دلیل ساواک از ایران فرار میکردند. من مسئول پرونده ارتباط فلسطینیها با ایرانیها بودم؛ همه مبارزینی که از ایران میآمدند، وارد اردوگاه آموزشی «اردوگاه دامور» در جنوب بیروت میشدند. یک اردوگاه دیگر در شهر صور بود که خیلی از ایرانیها به آنجا میآمدند.»
او ادامه میدهد: «فهمیدم که خطر برای انقلاب هم از خارج و هم از داخل وجود دارد و فهمیدم که وظیفه من حمایت از انقلاب ایران است که خیلی برای منطقه اثر داشت، برای خارج کردن نفوذ آمریکا از منطقه، برای فلسطین و برای آزادی کل مردم منطقه. آن روزها با حضرت امام آشنا شدم و اثرات روحانی برای من داشت و یک دنیا تحول برای من ایجاد شد. از همان زمان با انقلاب اسلامی همکاری کردم.
انیس نقاش و شاپور بختیار
انیس نقاش از طریق خبرگزاری فرانسه و از طریق افراد نزدیک به بختیار، به اسم خبرنگار عرب از منزل بختیار دیدن کرد و با این عنوان توانست اطلاعات کامل از مکان و محافظان او به دست آورد. نقاش سالها بعدها خاطرات خود را از این عملیات چنین میگوید:«رفتم و کار شناسایی را انجام دادم و بعد از دو هفته به ایران بازگشتم و خبرشان کردم که منزل بختیار را پیدا کردهام و حتی توانستم با ایشان مصاحبه کنم. طرح مدونی برای اجرای حکم اعدام بختیار تهیه کردم و دست به کار اجرایی کردن آن شدم. یک اسلحه ۷ میلیمتری با صدا خفه کن تهیه کردم و رفتم سراغ بختیار. اما اینها شک کردند و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچکاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلولهای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم.»
البته اقدام او علیه بختیار ناکام ماند و در نتیجه نقاش توسط پلیس دولت فرانسه دستگیر و زندانی شد. دو فرانسوی از جمله یک پلیس در آن حادثه کشته شدند، نقاش زخمی شد و به حبس ابد محکوم شد. دستگیری او تاثیر منفی بر روابط فرانسه با ایران داشت. او در نهایت در مبادلهای با فرانسویهای حاضر در لبنان آزاد شد. در ۲۸ ژوئن ۱۹۹۰ فرانسوا میتران، رئیس جمهوری وقت فرانسه دستور عفو نقاش را صادر کرد و او به همراه افراد مجموعه به تهران بازگشت و زندگی عادیاش را از سر گرفت. نقاش در تمام این سالها از اینکه نتوانسته بود شاپور بختیار را به قتل برساند، اظهار تاسف میکرد.
او در مصاحبهای با مجله «رمز عبور» دلایل آزادیاش را چنین گفته است: «هشت فرانسوی در لبنان گروگان گرفته شده بودند و فرانسه برای آزادی آنها با ایران به مذاکره میکرد. در این مذاکرات شروط مختلفی از جمله آزادی من از زندان فرانسه طرح شد.» هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود در سال ۱۳۶۷ نوشته است: «به وزیر خارجه فرانسه که به تهران آمده گفتم اگر انیس نقاش آزاد نشود ممکن است لبنانیها انتقام بگیرند.» محسن رفیقدوست نیز در خاطراتش (برای تاریخ میگویم، ج ۲، سوره مهر، ۱۳۹۲، ص۱۳۳-۱۲۸) تلاشهایش برای آزادی نقاش را به تفصیل شرح داده است.
کتاب خاطرات انیس نقاش در گفتگو با غسان شریل و صقر ابوفخر توسط وحید خضاب به زبان فارسی ترجمه و با عنوان «رازهای جعبه سیاه» از سوی انتشارات نارگل منتشر شد. او در خاطراتش از فراز و فرودهای زندگیش، مبارزه در کنار گروههای ملیگرا و چپگرا، فعالیتهای اسلام خواهانه، نقشهای امنیتی پررنگ در انقلاب فلسطین، گروگانگیری وزرای نفت، همکاری نزدیک با انقلابیون ایرانی، تلاش برای تضمین استمرار انقلاب، اقدام نافرجام علیه بختیار و سالها اسارت در زندانهای فرانسه سخن گفته است.