متحدان زخم خورده از خیانت آمریکا تاریخ روابط بینالملل شاهد موارد متعددی از بد عهدی و خیانت آمریکا به متحدان دور و نزدیک است.
به گزارش مشرق، بحران اوکراین و عملیات نظامی روسیه در این کشور فارغ از زوایای مختلف سیاسی، امنیتی و ژئوپلتیکی، درسها و پیامهای قابل توجهی دارد که نه به عنوان حاشیه بلکه باید به عنوان متن ماجرا به آن نگریست و بررسی آنها میتواند دید واقعبینانهتری از روابط بینالملل ایجاد کرده و مورد توجه نهادهای تصمیمساز قرار گیرد.
یک پیام رسا و روشن بحران اوکراین در این روزها که مورد توجه رسانهها و اندیشکدهها قرار گرفته، موضوع بدعهدی، خیانت آمریکا و عدم تکیه بر این کشور آن هم در مسائل کلان از جمله امنیت ملی است.
در این مقاله ابتدا به ریشه بحران اوکراین پرداخته و سپس شواهد تاریخی از بدعهدی و خیانت آمریکا به هم پیمانان یا کشورهایی که با آنها به توافق رسیده بررسی میشود.
روسیه و اوکراین
هر دو کشور به نوعی از بدعهدی آمریکا ضربه دیدهاند. روسیه که احساس میکند آمریکاییها قول و قرار خودشان را برای عدم توسعه ناتو به سمت شرق را نادیده گرفته و دولتمردان اوکراین که این روزها احساس میکند غربیها و آمریکا آنها را پس از تحریکات و تشویقات اولیه در برابر روسیه تنها گذاشتهاند.
اما روسیه؛ این روزها رسانههای غربی به طور وسیع در حال عملیات روانی علیه روسیه و شخص پوتین هستند و او را سلطهجو خطاب میکنند که به دنبال اشغال کشور همسایه است و رؤیای احیای شوروری را دارد. این رسانهها البته همه داستان را نمیگویند. بی تردید محور اصلی این بحران بزرگترین ائتلاف نظامی جهان یعنی ناتو است، اما رسانههای غربی به نقش این بازیگر اصلی کمتر میپردازند. در واقع باید گفت که اگر ناتو میتوانست مبانی امنیت روسیه را در مقابل اعضای اولیه و ثانویه خود تنظیم کند، امروز هیچ بحرانی در بین نبود. از این رو تحلیل ناتو برای درک اقدامات روسیه حیاتی است.
کشورهای غربی معمولا فراموش میکنند که شوروی بیشترین نقش را در شکست آلمان نازی داشت و تا ۲۷ میلیون نفر از مردم شوروی در این جنگ کشته شدند. همین تلفات غیر قابل تصور باعث میشود تا توسعه ناتو باعث احساس نا امنی روسیه شود. در پیمان ناتو بخشی به عنوان ماده ۵ وجود دارد که حمله نظامی به یک عضو موجب دخالت دیگر اعضاء میشود، اما شوروی در ۱۹۹۱ فروپاشید بدون اینکه این ماده، مورد استفاده هیچ کدام از کشورهای عضو ناتو قرار گیرد. با وجود از بین رفتن شوروری این اتحاد دو برابر شده و به ۳۰ عضو رسیده است.
در سال ۱۹۹۰ دیپلماتهای آمریکایی قول دادند که ناتو به سمت شرق پیش نرود
در این میان روسیه احساس بدعهدی و خیانت از سوی ناتو به خصوص آمریکا میکند. در ۱۹۹۰ دیپلماتهای آمریکایی قول دادند که ناتو به سمت شرق پیش نرود. آمریکا میگوید هیچ توافق رسمی و مکتوبی در میان نبوده، روسیه میگوید که توافق شفاهی بوده و آنها حرف آمریکا را باور کردهاند. این طور نیست که ناتو نمیدانسته توسعهاش به چه معنی خواهد بود. حتی یلتسین اولی رئیسجمهور روسیه نیز هشدار داده بود که توسعه ناتو به شرق موجب یک جنگ تمام عیار در اروپا خواهد شد. اما آمریکا و چند عضو ناتو خواهان پیوستن اوکراین و گرجستان به این پیمان هستند. این احساس روسیه که بعد از فروپاشی شوروری به آنها حقه زدهاند حاصل همین تحولات است.
روسیه میگوید که پس از فروپاشی شوروی در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ در مذاکراتی که میان روسیه و غرب صورت گرفت، کشورهای غربی به روسیه تعهد دادند که ناتو به سمت شرق و مرزهای روسیه پیش نخواهد رفت. بخشی از باور روسها به بد عهدی آمریکا به تعهدات «جیمز بیکر» وزیر خارجه وقت آمریکا در دوره جرج بوش پدر و معاهده ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۰ در خصوص چگونگی حضور ناتو در آلمان شرقی که در حال اتحاد با آلمان غربی بود، مربوط میشود. جیمز بیکر در آن زمان به گورباچف قول داده بود که اگر روسیه اتحاد آلمان شرقی و آلمان غربی را بپذیرد، ناتو به سمت شرق گسترش نخواهد یافت. همزمان «هلموت کهل»، صدراعظم وقت آلمان به گورباچف این اطمینان را داده بود که ناتو نمیتواند تا سرزمینهای فعلی شوروری گسترش یابد.
رزمایش ناتو در لتونی و نزدیک مرزهای روسیه
اما همانطور که گفته شد، اعضای ناتو پس از فروپاشی شوروی به ۳۰ عضو افزایش یافت و وارد قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی شد. از این رو «ولادیمیر پوتین» در سخنرانی سال ۲۰۰۷ خود در کنفرانس امنیتی مونیخ، غرب را متهم کرد که این تضمین و تعهد امنیتی مهم را فراموش کرده و قوانین بینالمللی را به نابودی کشانده است. او جای دیگر در خصوص برنامه برنامه ناتو برای حضور در اوکراین گفته بود: «کاری که آنها در قلمرو اوکراین انجام میدهند یا برنامههایی که دارند هزاران کیلومتر با مرزهای ما فاصله ندارند، بلکه جلوی درب خانه ماست.»
پوتین: کاری که آنها در قلمرو اوکراین انجام میدهند یا برنامههایی که دارند هزاران کیلومتر با مرزهای ما فاصله ندارند، بلکه جلوی درب خانه ماست.
در خصوص اوکراین نیز باید گفت که دولتمردان غربگرای این کشور، در دام آمریکا افتاده و بدون توجه به مناسبتهای امنیتی در منطقه شرق اروپا و صرف امید به حمایت آمریکا و دول غربی، اقدام به تهدید امنیت ملی روسیه کردند که تبعات آن را اکنون مشاهده میکنیم. آنها بدون توجه به کشمکش ۳۰ ساله مسکو با کشورهای غربی برای عدم توسعه به سمت شرق، اکنون نتیجه رفتار خود را میبینند.
«ولادیمر زلنسکی» رئیسجمهور اوکراین حتی پیش از آغاز جنگ از جو بایدن خواسته بود با سفر به اوکراین به اصطلاح سیگنال قوی به روسها بدهد، اما رئیسجمهور این درخواست را بی پاسخ گذاشت.
به گفته دفتر ریاست جمهوری اوکراین، زلنسکی خطاب به بایدن گفته است: «من متقاعد شدهام که ورود شما به کییف در روزهای آینده برای تثبیت اوضاع بسیار مهم است و سیگنال قدرتمندی خواهد بود که به کاهش تنش کمک میکند.» پس از این درخواست شبکه خبری سیانان به نقل از یک مقام اوکراینی اعلام کرد که هیچ پاسخ مثبتی از سوی بایدن به این ایده وجود نداشته است.
در روز ابتدایی اغاز عملیات نظامی روسیه نیز زلنسکی در سخنانی گفت که کشورش در برابر روسیه «تنها گذاشته شده است». فردای آن روز نیز او در یک اقدام عجیب و نمادین به یکباره حساب کاربری تمام رهبران جهان را که در توییتر دنبال میکرد، «آنفالو» کرد.
زلنسکی در سخنانی گفت که کشورش در برابر روسیه «تنها گذاشته شده است»
خنجر آمریکا به پشت متحدان
در این بخش به مواردی و شواهدی پرداخته میشود که نشان میدهد، ایالات متحده آمریکا اگر پای منافعش در میان نباشد، هیچ ارزشی حتی برای همپیمانان سنتی خود نیز قائل نیست.
از انگلیس و فرانسه تا آلمان و دیگر کشورهای اروپایی هرکدام به نوعی طعم بدعهدی آمریکا را چشیدهاند.
خیانت آمریکا به انگلیس
در طول تاریخ، انگلیس همواره متحد آمریکا به شمار میآمده است. این دو کشور در جنگ دوم جهانی در یک جبهه دیده میشدند. اما با این وجود نمونههایی از بدعهدی آمریکا نسبت به این متحد همیشگیاش دیده میشود. در ادامه به مواردی از خیانتهای آمریکا به انگلیس اشاره میشود.
۱- بدعهدی آمریکا به انگلیس در جنگ جهانی دوم
در طول جنگ دوم جهانی و ماجرای فتح نورماندی، انگلستان از آمریکا خواست تا سریعا وارد عمل شده و با اعزام نیرو و تسلیحات نظامی، بریتانیا را در فتح نورماندی یاری کند. مشخص بود که فتح نورماندی میتوانست بزرگترین ضربه را به آلمان زده و روند پیروزی متفقین را سرعت بخشد. اما آمریکا علیرغم درخواست انگلستان، در ورود به جنگ تعلل کرد تا جایی که انگلستان در ساحل نورماندی بسیاری از نیروهای خود را از دست داد. آنگاه آمریکا وارد جریان شده و نقش فاتحان را بازی کرد.
۲- پیمان شکنی آمریکا در بحران سوئز
نمونه دیگر پیمانشکنی آمریکا به انگلستان در ماجرای بحران سوئز رخ داد. در این جریان آمریکا به خوبی دریافته بود که در اختیار گرفتن کانال سوئز از سوی انگلستان مساوی با گسترش نفوذ این کشور در منطقه خواهد بود. لذا با ورود سریع به جریان جنگ در سال ۱۹۵۶ میلادی، فشار سیاسی و مالی به انگلیس وارد آورد تا آتش بس سازمان ملل را در تاریخ ۶ نوامبر بپذیرد. بدین ترتیب نیروهای انگلیس ناچار شدند تا در ماه دسامبر همان سال مصر را ترک گویند.
۳- تهاجم به یکی از مستعمرههای انگلیس
در سال ۱۹۸۳ میلادی آمریکا در تهاجم به کشور کوچک گرانادا که در آن زمان تحت سیطره بریتانیا بود، یک بار دیگر خیانت خود نسبت به انگلستان را نشان داد. این حمله که نقض فاحش قوانین بینالمللی و تجاوز به استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک کشور به شمار میآمد نمونه دیگری از خیانت آمریکا به متحد همیشگیاش بود. زیرا انگلستان در گرانادا صاحب نفع بود. در واقع این منطقه به عنوان مستعمره بریتانیا به شمار میآمد.
خیانتهای آمریکا به فرانسه
فرانسه یکی دیگر از اعضای اصلی شورای امنیت است که به همراه انگلستان، آمریکا، چین و روسیه از حق وتو در شورا بهرهمند است. این کشور یکی از متحدان قدیمی آمریکا به خصوص در جنگ جهانی دوم محسوب میشود اما در طول تاریخ موارد عدیدهای از بدعهدی و خلف وعده آمریکا نسبت به فرانسه وجود دارد که بیش از پیش ثابت میکند آمریکا حتی به دوستان نزدیک خود نیز رحم نمیکند.
۱- فعالیتهای جاسوسی آمریکا علیه فرانسه
بر اساس اسناد منتشرشده، سازمان امنیت ملی آمریکا فعالیتهای جاسوسی زیادی را علیه شرکتهای فرانسوی انجام داده است. ویکیلیکس در مورد جاسوسی آمریکا از مکالمات رهبران فرانسوی به مدت یک دهه، اسنادی را منتشر کرده است که نشان میدهد آمریکاییها مکالمات مقامات فرانسوی را شنود میکردهاند. علاوه بر آن ایالات متحده فعالیتهای بسیاری از شرکتهای فرانسوی را نیز کنترل میکرده است. شرکتهای فرانسوی که هدف جاسوسی سازمان امنیت آمریکا یا «اِن اِس اِی» قرار گرفتهاند شامل شرکتهای فعال در حوزه مخابرات، شرکتهای تولیدکننده انرژی الکتریکی، گاز، نفت، انرژی هستهای، انرژیهای قابل بازیافت، شرکتهای فعال در حوزه بهداشت و سلامت و محیطزیست هستند.
۲- کارشکنی در اقتصاد فرانسه
شواهد و مدارکی موجود است که نشان میدهد آمریکا اقدامات فراوانی به منظور تحلیل قدرت اقتصادی فرانسه انجام داده است. این اقدامات گاه به طور مستقیم و گاه غیرمستقیم به اقتصاد فرانسه صدمه زده است. براساس اسنادی که در سال ۲۰۱۵ توسط ویکی لیکس منتشر شدهاند، سازمان امنیت ملی آمریکا (NSA) مرتباً قراردادهای مالی شرکتهای فرانسوی که بالای ۲۰۰ میلیون دلار ارزش داشتند را بهصورت مخفیانه با شکست مواجه میکرده است. براساس این اسناد کاخ سفید مجری اصلی ناکام ماندن قراردادهای تجاری و اقتصادی فرانسه طی سالیان اخیر بوده است.
۳- تلاش برای سرنگونی ژنرال شارل دوگل
شارل دوگل که از ویرانههای جنگ جهانی دوم در فرانسه به پا خواست و توانست این کشور جنگ زده را سامان بخشیده و دوباره احیا کند، هیچ وقت ان فردی نبود که آمریکا و انگلیس می خواستند در فرانسه روی کار باشد. او با تشکیل جمهوری پنجم ضمن ایجاد یک ثبات سیاسی در فرانسه پس از چهار جمهوری، تلاش کرد سیاست خارجی مستقلی نیز در پیش بگیرد. او تا پایان عمر خود مخالف هیمنه آمریکا بر ناتو بود. او در طول عمر خود ۱۱ بار هدف ترور و سوءقصد قرار گرفت و جان سالم به در برد.
در این باره در سپتامبر ۱۹۹۹ روزنامههای انگلیسی اسنادی فاش کردند که نشان از توطئه «وینستون چرچیل» نخستوزیر وقت انگلیس و «فرانکلین روزولت» رئیسجمهور وقت آمریکا علیه «شارل دوگل» داشت.
مطبوعات انگلیس در آن زمان نوشت که در این مدارک چرچیل، دوگل را مردی ناقابل و حسود توصیف کرده و گفته است؛ وی افکار فاشیستی دارد و از انگلیس متنفر است. چرچیل از کابینه خود خواسته بود انگلیس را از شر دوگل به عنوان یک قدرت سیاسی خلاص کند.
خودروی شارل دوگل که هدف تیراندازی قرار گرفته بود
این مدارک حاکی از آن بود که فرانکلین روزولت، رئیسجمهوری وقت آمریکا نیز خواستار برکناری دوگل از صحنه سیاست بوده است. روزولت در یادداشتی که در ماه مه ۱۹۴۳ برای چرچیل فرستاد، گفته بود: «موضعگیری دوگل طاقتفرساست و بدین ترتیب حمایت فرانسویها را از ژنرال دوگل مورد تردید قرار داد.» او با بیان اینکه «پیروزی بر نیروهای آلمانی در شمال آفریقا بدون کمک فرانسویها تحقق یافت.» به چرچیل وعده داده بود در صورتی که بتواند دوگل را سرنگون کند، ماداگاسکار را در اختیار وی قرار میدهد.
۴- پیمان دفاعی اوکاس
در سال ۲۰۱۶ استرالیا با یک شرکت وابسته به نیروی دریایی فرانسه توافقی چند میلیارد دلاری برای ساختن ۱۲ فروند زیردریایی امضا کرده بود اما شهریور امسال به دنبال نشست سه جانبه رئیسجمهور آمریکا با نخستوزیران استرالیا و انگلیس اعلام شد که کانبرا با واشنگتن و لندن برای ساختن زیردریایی اتمی تحت عنوان پیمان «اوکاس» توافق کرده است. این پیمان به منزله لغو قراردادی بین استرالیا و فرانسه برای ساختن زیردریایی بود. ارزش این قرارداد برای فرانسه ۳۷ میلیارد دلار بود که با انعقاد اوکاس از دست رفت.
«ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه پیمان «اوکاس» را «خنجر زدن از پشت» از سوی آمریکا، انگلیس و استرالیا توصیف کرد.
در مقابل مقامهای فرانسوی اعلام کردند که پاریس از طریق رسانهها از لغو این توافق توسط کانبرا خبردار شده و به همین دلیل واکنشهای تندی علیه استرالیا و آمریکا نشان دادند. به طوریکه «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه این اقدام را «خنجر زدن از پشت» توصیف کرد و دولت فرانسه هم در اقدامی جنجالی، سفرای خود در کانبرا و واشنگتن را به پاریس فراخواند.
جاسوسی
جاسوسی آمریکا از متحدان خود در هر از چندگاهی در رسانهها افشا شده و موجب رسوایی واشنگتن میشود. پر سر و صداترین مورد اخیر به جاسوسی آمریکا از مقامات آلمانی به خصوص «آنگلا مرکل» صدراعظم پیشین این کشور مربوط میشود.
در خرداد ماه گذشته شبکه تلویزیونی دانمارکی «دیآر»، افشا کرد سرویس مخفی این کشور به آمریکا برای جاسوسی از سیاستمداران اروپایی از جمله مرکل بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ کمک کرده است. طبق گزارش این شبکه، سرویس اطلاعات دفاعی (FE) این کشور در همکاری با آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) به جمعآوری اطلاعات از مقامات کشورهای آلمان، فرانسه، سوئد و نروژ پرداخته است.
رسانه دانمارکی مذکور در این گزارش با نُه منبع که گفته میشود همه آنها به اطلاعات طبقهبندی شده سرویس اطلاعات دفاعی دانمارک دسترسی داشتهاند، مصاحبه کرده بود. به گفته آنها، علاوه بر مرکل، «فرانک والتر اشتاین مایر» وزیر خارجه وقت آلمان و «پیر اشتینبرک» رهبر مخالفان در آن زمان هم هدف این جاسوسی بودهاند.
به گفته رسانههای غربی «گرهارد شرودر» صد اعظم سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ و پس از او آنگلا مرکل نیز در تمام سالهای صداعظمی خود هدف جاسوسی آمریکا بودهاند.
تمامی اینها در شرایطی است که آمریکا و آلمان همکاریهای نظامی و امنیتی گستردهای دارند. بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در اروپا در آلمان و به بهانه مقابله با بلوک شرق ایجاد شد و این پایگاهها همچنان دایر است. شبکه دویچهوله سال گذشته در گزارشی تعداد سربازان آمریکا مستقر در پایگاههای این کشور در خاک آلمان را ۳۵ هزار نفر اعلام کرد. دو کشور همچنین همکاری نظامی بسیاری دارند، به طوریکه بخشی از تدارک عملیات نظامی آمریکا در عراق و افغانستان از طریق پایگاه نظامی آمریکا در ایلات راینلند فالتس آلمان صورت میگرفت.
«گرهارد شرودر» صد اعظم سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ و پس از او آنگلا مرکل نیز در تمام سالهای صداعظمی خود هدف جاسوسی آمریکا بودهاند.