ایران در حال پشت سر گذاشتن روزهای اعتراض دیگری است. روزهایی که وقت مناسبیست دوباره به خلاءها و نیازمندیها در سیاستگذاریها توجه شود. اما «چه باید کرد؟» دکتر احسان موحدیان کارشناس روابط بینالملل و استاد دانشگاه در این خصوص برای ایسناپلاس نوشت.
ایسناپلاس-دکتر احسان موحدیان:طی چندهفته ای که از اعتراضها نسبت به مرگ مرحوم مهسا امینی می گذرد، شاهد شکل گیری رویههایی خاص در میان معترضان بوده ایم. بخش قابل توجهی از این معترضان که سن زیادی هم ندارند، علیرغم معترض بودن به شنیده نشدن صدای خود و عدم گفتگو و پاسخگویی مقامات جمهوری اسلامی هیچ نقدی علیه خود را نیز برنمیتابند و در شرایطی که خود را حق مطلق تصور میکنند، یک طرفه به قاضی رفته و صرفا از ضرورت براندازی نظام مستقر سخن میگویند و تخریب و آشوب گری و فحاشی های رکیک را نیز حق مسلم خود میدانند.
سوالی که در این میان پیش می آید آن است که چرا این معترضان از هرگونه گفتگو و مصالحه گریزان هستند و چرا تلاش برای اقناع آنان در مورد تبعات خطرناک رفتارهای تخریبگرانه، احساسی و به دور از عقل و منطق به هیچ نتیجه ای منجر نمی شود؟
به نظر میرسد بخشی از پاسخ این سوال با بررسی تبعات نبرد سهمگین رسانه ای و شناختی ممکن باشد که در داخل و خارج از کشور بر ضد کلیت ایران و نه فقط جمهوری اسلامی در جریان است.
کشورها، گروهها، تفکرات و باندهایی که به هر علت منافع خود را در مقابله با جمهوری اسلامی ایران تعریف کرده اند و از تجزیه این سرزمین و تغییر حاکمان آن سود می برند، مطالعات عمیق جامعه شناسانه، فلسفی، فرهنگی، اقتصادی و غیره بر روی مردمان این سرزمین انجام داده اند و به خوبی می دانند اگر مردم ایران بر مبنای تاثیرپذیری از اسطوره های تاریخی مذهبی و ملی خود به این جمع بندی برسند که فرد، گروه یا حاکمی ظالم و ستمگر است، حتما برای نابودی آن با تمام قوا قیام می دانند و هیچ شانسی را برای اصلاح آن قائل نمی شوند. در مقابل فرد، گروه و حاکمانی که خود را در قالب مدافعان حق در برابر ظلم و ستم بازنمایی کنند و این ایده را در ذهن مخاطبان جا بیندازند، از شانس زیادی برای جایگزینی و موفقیت برخوردار خواهند بود.
به نظر می رسد دشمنان ایران با درک این ایده تلاش دارند جمهوری اسلامی را در قالب یک ضحاک ظالم بازنمایی کرده و خود را به مثابه کاوه آهنگر قلمداد کنند. این بازنمایی برای نسل جوانتر با هدف تشدید دوقطبی و از بین بردن شانس هرگونه تعامل و گفتگو میان مردم و حاکمیت از طریق بازی های رایانه ای، سریال ها و فیلم های آمریکایی با مضامین نبرد خیر و شر و درگیری های هولناک آخرالزمانی، انواع اپلیکیشن ها، برنامه های مختلف شبکه های ماهواره ای و غیره در حال انجام است.
بدیهی است جوانی که تحت تاثیر این بازنمایی دوقطبی شده خطرناک قرار گرفته و طرف مقابل را ضحاک اهریمن تلقی می کند، هیچ علاقه ای به گفتگو با آن نخواهد داشت و تنها نابودی و جایگزینی کاوه قلابی تصویر شده در رسانه های غربی و سعودی را راه موفقیت و نجات و رستگاری تلقی می کند. در چنین شرایطی تشدید برخورد با معترضان جوان و استفاده از خشونت گسترده تاثیر معکوس داشته و به رسانه های معاند کمک می کند تصویرسازی از جمهوری اسلامی به عنوان اهریمنی غیرقابل اصلاح را با سهولت بیشتری انجام دهند. به نظر می رسد این شرایط توسط مقامات امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیز فهم شده و لذا آنان در برخورد با معترضان در مقایسه با رویدادهای سال ۸۸ برخورد متفاوت و تا حد امکان معتدلتری دارند.
نکته دیگری که در این زمینه باید مورد توجه قرار بگیرد، استفاده گسترده دشمنان ایران از تحولات عصر فناوری به خصوص هوش مصنوعی، کلان داده، یادگیری ماشینی، ابزار جعل عمیق و غیره برای جمع آوری داده از ایرانیان در شبکههای اجتماعی و طراحی تاکتیکها و استراتژی های خلاقانه و تازه برای دمیدن بر آتش درگیریها و تفرقه در کشور است. ابزار یادشده جمع آوری و تحلیل حجم بی سابقهای از اطلاعات را از شبکه های اجتماعی و اینترنت و غیره در مورد مردم ایران و دسته بندیها و تفکرات و علائق و نظرات آنها در مورد شرایط فعلی را ممکن میکند. این داده ها برای جنگ روانی، طراحی و انتشار اخبار جعلی و دروغین برای تحریک احساسات مردم، تشدید دوقطبی و نفرت و در نهایت تداوم بخشیدن به تخریب و ناآرامی مورد استفاده قرار میگیرد.
انبوه اخبار جعلی یا حاوی اطلاعات مخلوط درست و غلط که برای بازنمایی ضحاک گونه جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار میگیرد، در حال ایجاد روان پریشی توده ای در مردم ایران است. این روان پریشی شبکه عصبی و اذهان جامعه را مختل کرده، تشخیص درست و غلط و آنچه به صلاح و منفعت کشور است را برای مردم عادی و چه بسا تصمیم گیران کلیدی دشوار میکند و در نهایت با تشدید دوقطبی و درک سیاه و سفید از اوضاع و شیطان پنداری طرف مقابل امکان هرگونه تفاهم و تعامل و گفتگو را برای اصلاح شرایط از بین می برد.
با توجه به اینکه ایرانیان خارج از کشور بسیار بیشتر از ایرانیان داخل کشور در معرض این نوع تبلیغات و روشهای تاثیرگذار هستند، شاهد همگرایی و هجمه و اعتراضات بیسابقه آنها هستیم و البته همین روان پریشی دوقطبی توده ای ایجاد شده، موجب درگیری ها و نزاعهای تند و خشن گروههای مختلف ایرانیان خارج از کشور نیز شده است که بازنمایی آنها در رسانه ها و شبکه های اجتماعی تاثیر مخرب خود را در داخل کشور نیز به همراه داشته است. البته تاثیر این رویدادها در داخل کشور هنوز محدود است و بسیاری از مردم توان درک نقشهها و توطئههای مذکور را دارند و با آگاهی از تبعات آن از ناآرامی و تلاش برای آشوب حمایت نمیکنند. اما معترضانی که تحت تاثیر این ترفندها قرار گرفتهاند بسیار در عقاید و برداشت های خود مصمم هستند که این امر موجب نگرانی است و باید به درستی ریشهیابی شود.
حال که ایران عزیز در معرض این هجمه رسانهای و تبلیغاتی بیسابقه و تلاش برای ایجاد یک دوقطبی نابودگر استقلال و تمامیت ارضی قرار گرفته، باید از روشهایی جدید و خلاقانه برای مقابله استفاده کرد. نگارنده پیشنهادات زیر را ارائه می کند:
۱.جمهوری اسلامی و اکثر مقامات ارشد آن در سالهای اخیر تمایل زیادی به گفتگوی صریح و مستقیم و صادقانه با عموم مردم نداشتهاند. گفتگو پدیدهای دوطرفه و متفاوت با سخنرانی است. زمینه برای گوش کردن صدای مردم و انتقال نظرات و درخواستهای آنها باید فراهم شود.
۲. شرط اصلی تحقق هدف اول تسهیل فعالیت انواع سندیکاها، اتحادیهها، احزاب سیاسی، انجمن ها، گروه های صنفی و غیره و عدم سرکوب آنهاست. در غیاب این نهادها که شکل دهنده به جامعه مدنی هستند، افراد و گروه های بی نام و نشان، رسانههای معاند، شرکتهای چند ملیتی اداره کننده شبکه های اجتماعی آمریکایی و سازمان های تروریستی به راحتی می توانند افکار مردم را تحت تاثیر قرار داده و برای ایجاد روان پریشی توده ای، دو قطبی کردن جامعه و بازنمایی ضحاک گونه جمهوری اسلامی اقدام کنند. یکی از اشتباهات مخرب جمهوری اسلامی تلاش برای از بین بردن هرگونه سازمان و گروه و انجمن مردم نهاد به خصوص پس از رویدادهای سال ۱۳۸۸ بود و حالا نظام نمیداند برای گفتگو با معترضان و اقناع و تاثیرگذاری آنها باید با چه کسی به عنوان نماینده این افراد گفتگو کند. بنابراین هر ایرانی باید حق داشته باشد با رعایت ضوابط و قوانین کشور با همفکران خود برای فعالیت های مطلوب سیاسی، فرهنگی و غیره اقدام کند و از سنگ اندازی و بهانهگیریهای بیدلیل در امان باشد.
۳.تنها راه مقابله با انبوه اخبار جعلی یا فیک نیوزهای رسانههای معاند و به خصوص شبکه سعودی ایران اینترنشنال برخورد صادقانه و اطلاع رسانی شفاف به مردم است. نگارنده معتقد است برخورد متقابل از سوی جمهوری اسلامی برای تولید فیک نیوز در قالب جنگ روانی نتیجه موثری برای اقناع مردم ندارد. اگر افراد و گروههایی در کشور در برخورد با مردم رفتارهایی غلط و غیرقانونی داشته اند این امر باید پذیرفته شده و از مردم عذرخواهی شود. اگر برخی از این رفتارهای غلط به علت حمایت و خرابکاری شبکه نفوذ رژیم صهیونیستی، اسرائیل یا آمریکا رخ داده پنهان کاری در این زمینه به بهانه خدشهدار نشدن اقتدار نظام سودی نخواهد داشت. اگر اشتباهات و خسران ها و بیتوجهیها ناشی از نادانی یا بلاهت یا مطامع اقتصادی و سیاسی و امنیتی بوده در این زمینه ها نیز باید با مردم صادق بود. البته این اقدامات باید با برنامه ریزی دقیق و با جلب همکاری و نظر مشورتی متخصصان حوزه جامعه شناس، فیلسوفان، اهل رسانه و غیره انجام شود تا تعبیر به ضعف و سردرگمی و رفتار منفعلانه نشود. یک مثال روشن در این زمینه درگیریهای زاهدان است که با انتشار خبر مبهم تجاوز یک مامور نظامی به دختری کم سن و سال بعد از نماز جمعه هفته گذشته آغاز شد و گروه های تروریست با دستکاری افکار عمومی، ایجاد روان پریشی توده ای و دوقطبی کردن جامعه توانستند برای ساعاتی این شهر را ناامن کنند. در شرایطی که شایعه تجاوز به سرعت در شبکههای اجتماعی در حال گسترش بود و دشمن با استفاده از ابزار هوش مصنوعی و تحلیل کلان داده در حال ارزیابی امکان استفاده از این پتانسیل برای ناآرام کردن مناطق مختلف و به خصوص مناطقی بود که قبلا در واکنش به ماجرای درگذشت مهسا امینی شاهد اعتراضات خیابانی نبودند، رسانه های داخلی با ابهام و سردرگمی با موضوع برخورد کردند و هیچ توضیح رسمی در مورد این شایعه منتشر نشد تا یکی از روحانیون سنی محلی این موضوع را به طور رسمی از تریبونی مطرح کرد و رویدادهای تلخ بعدی رقم خورد. در عین حال هنوز هیچ روایت دقیق و قانع کننده ای از آنچه در زاهدان رخ داده توسط مقامات مسئول ارائه نشده و تنها از برخورد قاطع و حل ماجرا سخن گفته شده که در نوع خود ارزشمند و شایسته تقدیر است، اما تا فکری برای شناسایی و مقابله با شیوههای به راه اندازی این نوع منازعات در بستر رسانه ها و شبکههای اجتماعی نشود، مشکل به طور ریشهای برطرف نمیشود.
۴.برخی از تریبون داران در جمهوری اسلامی به علت خیانت یا بلاهت اظهاراتی را مطرح می کنند که باعث ایجاد خشم و فضای دوقطبی در فضای جامعه شده و روان پریشی دوقطبی توده ای را تشدید می کند. اظهارات یکی از این تریبون داران در مورد فوتبالیست ها، در شرایطی که مدت زیادی به برگزاری مسابقات جام جهانی نمانده و تعدادی از فوتبالیست ها در فقدان کنش جمعی و راهبری اساتید دانشگاه، صاحب نظران و دیگر دلسوزان به رهبران اعتراضات مبدل شده اند، جای تعمق و بررسی زیاد دارد. این افراد با اقدامات خود در نابسامانی های فعلی شریک هستند و حتی اگر حرف حقی را نیز مطرح کنند، به علت اقدامات و رویههای غلط قبلی صحبت هایشان خریداری نخواهد داشت و چه بسا بازنشر و بیان دوباره این حرف های حق توسط دیگر افراد به علت اهمال این اشخاص به نتیجه مطلوب منجر نشود. لذا باید با این افراد نیز برخورد جدی صورت بگیرد.
۵.حذف و مقابله با سندیکاها، اتحادیه ها، احزاب سیاسی، انجمن ها، گروههای صنفی و غیره در کشور که از سال ۱۳۸۸ بدین سو تشدید شد و برخی رویههای غلط دیگر که بحث عمومی در مورد آنها فعلا به صلاح نیست، باعث دلسردی و سکوت دانشگاهیان، اساتید، تحلیل گران و صاحب نظران وطن دوست در شرایط حساس فعلی شده و حال که نظام جمهوری اسلامی برای پاسداری از منافع ایران و حفظ تمامیت ارضی کشور نیازمند دریافت تحلیل های صحیح و واقع بینانه است، این افراد از مشارکت و اظهارنظر خودداری کرده و چه بسا از این کار بیم دارند. نظام باید برخی رویه های غلط قبلی را اصلاح کند و روند فعلی در صدا و سیما برای حضور و مشارکت همه دیدگاه ها و سلایق برای مشکل شناسی و ارائه راه حل ادامه یابد. همچنین توان کارشناسی این افراد در لایه های مختلف تصمیم گیری و اجرا در کشور مورد استفاده قرار گیرد و دو مفهوم تخصص و تعهد به طور جدی بازتعریف شوند.
۶.سهم حاکمیت و قدرت در گسترانیدن این مفاهیم بسیار کلیدی و مهم است؛ همچنان که سیاستگذاری، نقش بسیار پررنگی در هدایت کشتی کشور و جامعه دارد. روشن است که سکانداران امروز ایران میتوانند به عمق تحولات کنونی جامعه و مردم واقف باشند، به شرط آنکه برای بهتر دیدن، به روی خود آوردن و تلاش برای درک و پاسخگویی متناسب، آمادگی داشته باشند. اگر این آمادگی وجود ندارد، تلخکامانه باید استنباط کرد که ارادهاش وجود ندارد.
در هر صورت ما مردمان ایران زمین قرنها تجربه کرامتطلبی و صلحجویی مبتنی بر فرهنگ دینی و هویت ایرانی را در ناخودآگاه جمعی خود داریم. شهروندان ایرانی به فراست و نیک میدانند که لازمه ایجاد نتیجهای جمعی و سازنده، آشنایی بیشتر با حقوق شهروندی خود و تداوم مطالبهگری، در عین آرامش و همدلی است.
در عمق این تعبیر امام موسی صدر که رسالت اساسی دین را «دعوت مردم از تاریکی به سوی نور و خدمت به انسان» یادآور شد، تأمل کنیم. به خود یادآوری کنیم که ایران برای همه مردم ایران است، با همه تنوعهایی که در فکر و باور داریم و پذیرش این تکثر به صورت طبیعی منجر به پذیرفتن تفاوت سبکهای زندگی میشود. هر مدل حقبهجانبی که فضای مردم ما را دوقطبیتر کند، ناگزیر فضای سیاسی کشور را به وضعیت «بیسیستمی» میرساند.
وقت آن است که همه ما برای ایجاد و مطالبه بستر فرهنگی و سیاسی، متناسب با همزیستی مسالمتآمیز و همدلانه، در جامعه و کشورمان تلاش کنیم. در این میان، ضروری است که حاکمیت با درک مسئولیت تاریخی خویش و انعطاف خردمندانه، این خیزش نوین مطالبات مردمی و واقعیت تغییر نسلی را به رسمیت شناخته، آن را فرصتی برای نوسازی و کارآمدی مؤثر خود ببیند. تجربهی چگونگی تعامل مردم و حاکمیت در طول دهههای اخیر گویای آن است که اگر مردم ایران کنش و رویکرد متناسب، مبتنی بر درک تحولات و پذیرش تنوع و تکثر را ببینند، راه تعامل سازندهای را که میتواند به تقویت روند توسعه کشور منجر شود، طی خواهند کرد.