حضور عناصر بیگانه در تربت بر گرفته از کتاب جغرافیای تاریخی تربت حیدریه ( زاوه باستان ) نوشته همشهری عزیزمان محمد رضا خسروی
با عبور از کنار وقایع برجسته دوران مشروطیت، شهرهای ایران، جز در موارد استثنایی سرنوشت مشابهی پیدا میکنند. طبع زمانه اقتضای آن را ندارد که شهری بهتنهایی در مقابل حوادث تاریخساز قرار بگیرد. در این دوره از تاریخ، تربتحیدریه با ترشیز زیاد فرقی ندارد همچنان که هر دو مثلاً با سمنان که وارد دوره معاصر شدهایم. عهدی طلائی و ممتاز در همه اعصار تمدن بشری، یعنی قرن بیستم میلادی.
رهآورد شـوم عـصـر طلائی برای کل جـهـان شروع جنگ بینالمللی اول است در این میان چیزی که نصیب ولایت ما میشود این است که تربتحیدریه برای مدتی و یا مدتهایی صحنه رقابتها و توطئههای دولتهای روس و انگلیس ازیکطرف و آلمان از طرف دیگر، میشود.
کروکی ذیل که از کتاب زیر آفتاب سوزان ایران برگرفتهایم نشان میدهد که مناطق اشغالی دول روس و انگلیس در خطی شمالی – جنوبی و از مشهد تا گناباد تربت را نیز دربر میگیرد.
به گواهی همین نقشه تربتحیدریه در کانون خطر قرار داشته است. در این دورهها اسکار فن نیدرمایر افسر آلمانی مأموریت مییابد که برای اختلال در امر پیشروی روس و انگلیس که با آلمان در حال جنگ بودهاند، در افغانستان و ایران اقداماتی انجام دهد، او در طول سفر خود به مناطق جنوب خراسان یادداشتهایی از نفوذ نیروهای روس در خراسان را رقمزده است. بر اساس اطلاعی که به نیدر مایر رسیده بود نیروهای انگلیس و روس میخواستند در فاصله مشهد، تربت، تون، بیرجند و سیستان راه را بر آلمانها ببندند. کاروانی که از مشهد و تربت میآمده و از اردوی نیدر مایر عبور میکرده است به آلمانها گزارش میدهد که چند سرباز روس با مسلسل به تربت واردشدهاند و پس از توقف کوتاهی، در جهت بیرجند به سفر خود ادامه دادهاند. پسازاینها سروکله صد نفر دیگر که از شمال میآمدهاند در تربت ظاهرشده است.
نیدرمایر همچنان که از مرکز لوت مراقب اوضاع است متوجه میشود که روسها با نیرویی در حدود یکصد و پنجاه نفر از قاین به تون واردشدهاند و پیش از آن سیصد نفر دیگر از طریق تربت به راه افتادهاند. بدین ترتیب در خراسان هر چند چهره جنگ در نقابی از توطئه پنهان میشود و مردم کمتر با مظاهر جنگ آشنایی پیدا میکنند اما سربازان متخاصم که اجیر کار خویشند، درآیند و روندهای مسلحانه خود برای یکدیگر ایجاد خطر می محققاً قوای دولتی ایران هیچ نقشی در این قضایا ندارند و گروههای مسلح خارجی تنها کسانی هستند که بلامنازع در حوزه بزرگی از خراسان برای یکدیگر خطونشان میکشند. مأمور آلمانی دیگری که در همین زمانها از هرات به راه افتاده بود و «پاشن» خوانده میشد بااحتیاط تمام از چنگ قوای دشمن گریخته و موفق میشود که در جنوب تربتحیدریه از منطقه اصلی خطر گذشته و راه خود را به سمت طبس بگشاید(۱).
مردم عادی در این میان در حد یک تماشاگر حضور خارجیها را به یاد دارند. پدرم میگوید من شاهد بودم که روسها در رباط سفید ـ بین تربت و مشهد ـ یک گاری ۸ اسبه را که از آلمانها گرفته بودند با خود میآورند؛ و باز میگوید به یاد دارم که انگلیسها در سالهای ۱۳۳۵ هـ. ق در تربت کیاوبیایی داشتند آنها غلات و ارزاق را با قیمتهای بالایی از مردم میخریدند و انبار میکردند. در آخر سال قسمتی از غلات را آتش میزدند و بخشی را دوباره به مردم میفروختند و این بار ارزانتر از قیمتی که خریده بودند!
توقف طولانی استعمارگران در نتیجه زد و بندهای دوره مشروطیت و سپس در نتیجه وقوع جنگ و انعقاد قراردادهای ننگین آخرین سالهای حکومت قاجار، بخصوص در تربتحیدریه یکی از موجبات تأسیس قنسولگریهای روس و انگلیس در این شهر بود. کوچه معروف قنسولخانه در خیابان باغ سلطان تربت یادگار دوره فعال مـایشایی اینان به شمار میرود.
در این دوره از تاریخ فرخ که خاطرات سیاسی خود را به چاپ رسانده است، بهعنوان کارگزار سیاسی دولت به ولایت خمسه* که همین تربت ماست منصوب میشود. او در این مأموریت بهواسطه مقاومتی که در قبال تجاوزات نمایندگان خارجی به عمل میآورد در سن ۲۷ سالگی به نمایندگی مردم تربت در سومین دوره مجلس شورای ملی انتخاب میگردد**. ما بخشی از خاطرات او را که روشنگر گوشهای از حوادث تربت در این زمانهاست مرور میکنیم. فرخ میگوید:
«در سال ۱۳۳۱ ه. ق بهعنوان کارگزار ولایت خمسه بهطرف تربتحیدریه حرکت کرده است. این اولین مأموریت او بوده اما هنوز از راه نرسیده حادثهای در آنجا اتفاق میافتد که وی برای مقابله با آن حادثه چندان آمادگی نداشته است اما ناگزیر شخصا ابتکار عمل را در دست گرفته و چشم از رهنمودهای مرکز میپوشد قضیه ازاینقرار بوده است که اسماعیلخان قرهباغی معاون قنسولگری روس در تربت ناگهان به دست مردی به نام مختار که او هم تبعه روس بوده به قتل میرسد و قنسول روس برای ماهی گرفتن از آب گلآلود شایع میکند که حاج شیخ علیاکبر مجتهد معروف تربت در قتل دست داشته تا بدینوسیله بتواند یک دشمن بیباک خود را از بین ببرد، چون در ولایت خمسه معروف بوده که اگر یک نفر هم در برابر امیال روسها مقاومت کند حاج شیخ علیاکبر است. قنسول روس نامهای به امضای حاج شیخ جعل میکند خطاب به فاضل بسطامی که «اسماعیلخان برداشته شد». فرخ از قنسول میپرسد به چه دلیل این ادعا را دارد و قنسول میگوید، شیخ یک داروی سمی تهیهکرده و توسط خواهر امینالتجار به او خورانده است. این زن البته همسر محمد یزدی رئیس بانک شاهنشاهی تربت بوده که خانوادهاش تحت حمایت دولت انگلیس بوده و قنسول انگلیس در تربتحیدریه پشتیبان وی بوده. بههرحال وکیل الدوله انگلیس در تربت در مقابل قنسول روس قرار میگیرد و با پیش کشیدن پای سفرای این دولتها قنسول روس به دستور سفیر دولت متبوع، دست از تعقیب زن رئیس بانک میکشد و طبعا از حاج شیخ علیاکبر مجتهد همدست برمیدارند. در پی همین وساطتهاست که فرخ از مجموع ۳۷۲۴ رأی تربت ۳۶۹۷ رأی را به خود اختصاص میدهد و به مجلس میرود».(۳)
این دوره با همه ناامنیهای ناشی از تسلط خارجی با فعالیتهای سیاسی احزاب در خراسان و استوار شدن تشکیلات حزب دموکرات همراه بود از قضای روزگار مرحوم استاد احمد بهمنیار هم بهعنوان رئیس تحدید تربتحیدریه به این شهر وارد میگردد و دو سال تمام در همین سمت باقی میماند.
حکم ریاست وی در چهارم جوزای سال ۱۲۹۸ ش صادر میشود و او بیدرنگ همراه فرزند خود فریدون و مستخدمی به نام کربلایی حاجی کوهبنانی و بهوسیله یک درشکه عازم تربت میشود مرحوم استاد بهمنیار در تربت ضمن یک فعالیت شدید سیاسی با حزب دموکرات همکاری میکند.(۴)
۱- اسکار فن نیدرمایر، زیر آفتاب سوزان ایران ، ترجمه کیکاووس جهانداری ،نشر تاریخ ایران ، تهران ۱۳۶۳ ص ۱۱۱،۱۱۸،۱۲۷و ۲۲۶
- ظاهرا” این عنوان بیشتر از باب اشتمالتربت بر ولایات خواف ، رخ ،رشتخوار، محولاتو زاوه به تربتاطلاق می شده است .
- ** دوره سوم از ۱۶ محرم ۱۳۳۳ تا ۷ محرم ۱۳۳۴ ق یعنی کمتر از یکسال به طول انجامید
- ۳ خاطرات سیاسی فرخ به اهتمام پرویز لوشانی ، انتشارات امیر کبیر ، تهران ۱۳۴۷، ص ۳ تا ۶
- ۴ باستانی پاریزی ، جامع المقدمات ،نشر کرمان ، تهران ۱۳۶۳، ص ۱۰۸