عبدالکریمی: تنها نکته «غیرقابل تغییر»، مطالبه «تغییر» است/ سکوت بخش اعظم جامعه، به معنای تایید وضع موجود نیست / حلقه واسطی برای «گفتوگو» نمانده
اعتماد نوشت:عبدالکریمی گفت: میل به تحول بدون خشونت خواسته اکثریت است. اما باید توجه داشت که سکوت بخش اعظم جامعه، به معنای تایید وضع موجود نیست. این هم نوعی نارضایتی است که با سکوت همراه است. سکوت اقشاری از مردم را نباید به معنای موافقت نسبت به وضع موجود تلقی کرد. حتی کسانی که در کف خیابان هستند اعم از جوانان و دانشجویان، خواهان فروپاشی ساختار اجتماعی نیستند. اما متاسفانه دو گروه جاهل داخل پوزیسیون و نادانهای اپوزیسیون به دنبال رادیکالیزه کردن جامعه هستند. بنابراین وظیفه همه ما این است که روی ضرورت تغییر بدون خشونت و بدون فروپاشی تاکید کنیم.
در شرایطی که برخی طیفهای تندروی جناح راست همچنان از بگیر و ببند و سرکوب و ایجاد محدودیت سخن میگویند، برخی عقلای قوم و دلسوزان کشور به دنبال تهیه نسخههایی هستند که از یک طرف مطالبات مردم در بطن آنها تحقق پیدا کنند و از سوی دیگر، کشور با خطراتی چون فروپاشی اجتماعی، تجزیه و انهدام مواجه نشود.راهکاری که بیژن عبدالکریمی، فیلسوف و استاد دانشگاه در این حوزه مطرح میکند «شناخت دیگری است»؛ سلوکی که عبدالکریمی معتقد است اگر نظام به آن تاسی جوید و باب گفتوگو با آنان که متفاوت میاندیشند را باز کند، خود و کشور را نجات داده و اگر از اجرای آن پرهیز کند، سرنوشت ایران و ایرانی را به عرصههای هراسانگیز رهنمون شده است. او با یادآوری این نکته که تحولات جامعه از نوع امکانی است، اعلام میکند همانطور که تا ۲ماه قبل کسی باور نمیکرد زنان در خیابانهای کشور بتوانند آزادانه و بدون حجاب حداکثری تردد کنند و این اتفاق رخ داده در افق پیشرو نیز کسی نمیداند چه رخدادهایی کمین کردهاند. از منظر این استاد دانشگاه، تنها نکته «غیرقابل تغییر»، مطالبه «تغییری» است که در جامعه ایرانی شکل گرفته و این جامعه هرگز به عقب بازنمیگردد.
این روزها یادآور رخدادهای آبان ماه ۹۸ است.در عین حال رخدادهای اعتراضی پس از مرگ مهسا امینی نیز در آستانه دو ماهگی خود قرار دارد. آیا میتوان حلقه ارتباطی خاصی میان حوادث سال۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ پیدا کرد؟
در یک نگاه کلی مطالبات مردم سابقه دو قرنی دارد. این مطالبات نیز تحقق پیدا نکردند. نه با انقلاب مشروطه، نه با نهضت ملی صنعت نفت و نه سایر تحولات. با انقلاب سال۵۷ هر چند بخشی از مطالبات مردم تحقق پیدا کرد، اما بخش اعظم مطالبات مردم تحقق پیدا نکردند. اگر بخواهیم با زبان نرمتر صحبت کنیم، بخش زیادی از افراد جامعه این حس را دارند که مطالباتشان تحقق پیدا نکرده است. موضوع مهم هم احساس جامعه است.
من همواره روی یک شکاف تاریخی، دست گذاشتهام و گفتهام جامعه ما دو ملت در یک ملت است. در این شکاف، دشمنان کشور نیز خانه کرده و فضا را آلوده میکنند. در واقع جامعه ایرانی یک آتش زیر خاکستر است. ایران در سال ۸۸، یک طغیان را تجربه کرد و مسوولان پیام اعتراضات سال۸۸ را درک نکردند. سپس ۸سال زمان برد تا اعتراضات سال۹۶ از راه برسد. اما از این سال تا اعتراضات بعدی، ۲سال زمان برد تا رخدادهای تلخ آبان ۹۸ شکل بگیرد. یعنی جامعه در مقاطع زمانی کوتاهتر، اعتراض میکرد. سپس اعتراضات سال ۱۴۰۱ از راه رسید. بسیاری معتقدند اگر کرونا نبود، این فاصلههای اعتراضی (۹۸ تا ۱۴۰۱) کمتر هم میشد. از این به بعد سیستم باید منتظر اعتراضاتی مستمر باشد.
تفاوت میان این رخدادهای اعتراضی ۹۸ و ۱۴۰۱ فقط در زمان آنها بود؟
خیر، سرشت اعتراضات نیز تغییر کرده و رادیکالتر شدهاند.اگر اعتراضات سال۸۸، اعتراضاتی در درون نظام جمهوری اسلامی بود و مطالبه مردم این بود که رایی که من در درون ساختار دادهام، کجاست؟امروز اعتراضات و مطالباتِ «در ساختار » بدل به اعتراضات و مطالباتِ «بر ساختار» شده است. متاسفانه باز هم به نظر میرسد، حاکمیت با نوعی انسداد روبهرو است و منطق تحولات را درک نمیکند. شعارها کاملا رادیکال شدهاند و متاسفانه (کلمه متاسفانه را آگاهانه به کار میبرم) بسیاری از پردهها دریده شدهاند. ساختار هر لحظه را که برای شنیدن مطالبات معترضان از دست میدهد، شرایط دشوار و دشوارتر میشود. من میترسم همانگونه که در ساختار قبلی (حکومت پهلوی) دیر صدای مردم شنیده شد چنین رخدادی نیز برای گفتمان انقلاب شکل بگیرد.
یکی از مواردی که در خصوص اعتراضات سال۹۸ و اعتراضات ۱۴۰۱ مطرح میشود، خاستگاه طبقاتی آنهاست. یعنی اعتراضات سال۹۸ را متعلق به طبقه محروم و بنیاد اعتراضات سال۱۴۰۱ را متعلق به طبقه متوسط میدانند.این دستهبندیها درست است؟
چنین تفاوتهایی به نحو کلی ممکن است قابل قبول باشند، اما به نحو مطلق قابل قبول نیستند. یعنی طبقه محروم در رخدادهای اخیر حضور جدی داشتند، حوادثی که در کرج، نازیآباد، مناطق حاشیهای تهران و حتی شهرستانهای محروم رخ داد، نشان داد که رخدادهای اخیر فراتر از نظام طبقاتی است. البته توجه به فردیت همواره بین طبقات بالا و متوسط بیشتر است. اما در کل میتوان گفت که در سال ۱۴۰۱ طبقه متوسط بهطور کامل وارد میدان نشده است. اگر چنین حضور گستردهای رخ داده بود، کار تمام شده بود.البته این طبقه از معترضان جوان و نوجوان حمایت لجستیکی میکند، اما هنوز برای دگرگونی عظیم و زیربنایی تردید دارد.
چرا طبقه متوسط حاضر به حضور میدانی در خیابان نشده است. چه عاملی آنها را از حضور در میدان باز میدارد؟
طبقه متوسط نظارهگرند، چون آنها دلنگران کشورند. آنها از متلاشی شدن ایران و بدل شدن ایران به ایرانستان وحشت دارند.
آیا میتوان گفت، اکثریت جامعه ایرانی به دنبال فرصتی هستند که تغییر را بدون دگرگونیهای عظیم محقق کنند؟
فکر میکنم در خصوص این مساله یک اجماع ملی وجود دارد. همانگونه که مطالبه تغییر، خواسته بخش وسیعی از جامعه است، میل به تحول بدون خشونت خواسته اکثریت است. اما باید توجه داشت که سکوت بخش اعظم جامعه، به معنای تایید وضع موجود نیست. این هم نوعی نارضایتی است که با سکوت همراه است. سکوت اقشاری از مردم را نباید به معنای موافقت نسبت به وضع موجود تلقی کرد. حتی کسانی که در کف خیابان هستند اعم از جوانان و دانشجویان، خواهان فروپاشی ساختار اجتماعی نیستند. اما متاسفانه دو گروه جاهل داخل پوزیسیون و نادانهای اپوزیسیون به دنبال رادیکالیزه کردن جامعه هستند. بنابراین وظیفه همه ما این است که روی ضرورت تغییر بدون خشونت و بدون فروپاشی تاکید کنیم.