ساعت ۵:۴۵ دقیقه از خانه خارج میشوم. طبق همیشه پیادهروی در عصر پاییزی با آنکه چند قدم مانده که پاییز به یغما برود اما نه خبری از رنگارنگی درختان است نه خبر از باران و سوز پاییزی. ساعت ۵ عصر وارد کتابخانه میشوم. آقای غضنفری مثل همیشه سرشان شلوغ است. وارد سالن میشوم جناب صباغ زاده و استاد نجف زاده و آقای یپرم که امروز مجری هستند زودتر از من آمدند و دقایقی بعد دوستان دیگر به جمع ما ملحق میشوند.
جناب یپرم جلسه را با نام خدا و با یک سلام گرم و چند بیت آغاز میکنند. استاد نجف زاده مثل همیشه با صدای گرمشان غزل حافظ میخوانند غزل ۳۷۲: «بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم» و بعد از حافظخوانی چند بیت از سعدی را خواندند. جناب صباغ زاده باز بررسی این غزل را ادامه دادند. مقایسه با غزل سعدی و کمال خجندی که معاصر حافظ بود حافظ در غزلیات خودش گاه از او تضمین میکرده؛ و باز صدای جناب یپرم در ادامهی جلسه: «دل بده تا به لبت طعم غزل بنشانم»
شعرخوانی با جوانی تازه وارد به نام عرفان رحیمی ادامه دارد که برای اولین بار در انجمن شعر میخواند. شعر زیبایی بود که مورد تشویق جناب صباغ زاده و جناب یپرم قرار گرفت. آقای مقدسی اجرای بعدی را داشتند با مقدمهای از معرفی خود شعرشان را خواندند. طنز تلخ اجتماعی که جناب صباغ کمی نقد شعرشان را انجام دادند. بعد از اجرای جناب مقدسی خانم فرامرزی نژاد غزلی زیبا خواندند مثل همهی اشعارشان زیبا بود ونقد نداشت: «شاکیام اما مدارا میکنم با روزگار» شعرشان پایان زیبایی داشت .
امروز دوستان اشعار جدیدی نداشتند. خانم یعقوبی باز هم شعر محلی زیبایی را خواندند مثل شعرهای قبلی و بعد از آن من غزلی از محمد صادق زمانی خواندم. با آنکه حفظ بودم اما تسلط بر خوانش نداشتم.
در ادامه خانم قربانی که چندهفتهای است به جمع ما پیوستهاند شعری خواندند که مورد نقد و بررسی قرار گرفت. آقای مقدسی و جناب صباغ زاده هم نظر خودشان را بیان کردند خانم یعقوبی از تجربیات خود برای نقد شعر خانم قربانی نکته هایی گفتند
دکتر علمداران هم در ساعت ۶:۱۰ دقیقه به جمع ما پیوستند. خانم صبری، آقا احسان و خانم یعقوبی زحمت پذیرایی این هفته را انجام دادند. جناب اعتقادی هم به بهانه خنده بر لب دیگران آوردند؛ شعر شان را شروع کردند با این مصرع: «ای شاعر عزیز نما تو محبتی»
جناب یپرم با خوانش شعری جلسه را ادامه میدهند و نوبت به جناب محمدزاده رسید که در مورد اشعار خودشان کمی صحبت کردند. در ادامه جلسه دختر خانم آرین نژاد شعری زیبا از سعید بیابانکی خوانش کردند با صدای رسا و زیبا. جناب یپرم پیشنهاد کردند که اجرای هفتهی آینده با خانم قلی پور باشد. «تا شمیم نفست را نفسی تازه کنم» و با این شعر جناب یپرم ادامه میدهند.
جلسه با غزل جناب صباغ زاده ادامه دارد. من همیشه غزلیات جناب صباغ زاده را دوست دارم: «بازی درست از خط پایان شروع شد» این غزلی بود که من چند هفته پیش دکلمه و تنظیم کردم. خانم کرمانی اجرای بعدی را داشتند غزلی منسوب به وحشی بافقی: «بعد مرگم همه را مست کنید از می ناب» که البته راجع به آن صحبت شد و دوستان معتقد بودند زبانش با زبان شاعری در قرن دهم تفاوت دارد.
با صحبتهای دکتر علمداران در خصوص تضمین در شعر جلسه ادامه مییابد. و اما نوبت رسید به خسرو و شیرین و خوانش جناب وفاپور که هر شنبه در انتهای انجمن جا دارد.
و در پایان جناب یپرم غزلی زیبا از جناب صباغ زاده خواندند: «موی تو به هم ریختهاش هم قشنگ است» و جلسه درست راس ساعت ۷ انجمن به پایان رسید. جلسه که رسما تمام شد همه گرم گفتگو شدند و چند دقیقهای طول کشید تا سالن را ترک کنیم…