همشهری نوشت:«با ورود غذاهای آماده و کارخانهای به سفره مردم، نقش غذاهای محلی درحال کمرنگ شدن است. درحالیکه غذاهای محلی ایران و تهران جایگاه و ارزش غذایی خاص دارند و باتوجه به طعم و کیفیتشان میتوان آنها را در سطح بینالملل معرفی کرد.»
از گذشته غذا میان ایرانیان جایگاه بالایی داشته است. ایرانیها همیشه پارچهای را به عنوان سفره داشتند که تمام اعضای خانواده اطرافش جمع میشدند. همچنین در این سفره که برایش ارزش زیادی قائل بودند، سلسله مراتبی وجود داشت. به این صورت که بزرگترها در بالا و کوچکترها در پایین سفره مینشستند. علاوه بر سفره، غذای ایرانیها بر ۳ اصل یعنی پاک بودن، سالم بودن و عادلانه بودن تأکید داشت.
در غذای ایرانی پاک بودن یعنی غذا به دور از مواد غیرعرف نباشد و برای تهیه آن موجودی از بین نرود. سالم بودن یعنی سلامتی افراد در اولویت قرار بگیرد. منظور از عادلانه بودن هم توزیع عادلانه میان افراد نیست، بلکه همراهی با تولیدکنندگان محلی است. به عنوان مثال در تهران عسل را از دماوند و حبوبات را از محلههای دیگر تهیه میکردند تا به تولیدکنندگان محلی توجه شود. با این شیوه درآمدی برای دیگران ایجاد میشد.
اکنون در جامعه شهری با تهیه غذاهای کارخانهای و شکلگیری غذاهای آماده، توجه به غذاهای محلی کمرنگ شد. مثلاً عسل بهاره دماوند روز به روز در حال از بین رفتن است. چون تولیدکننده محلی رو به از بین رفتن است. یا مانند گذشته کمتر در محلههای قدیمی غذاهای مخصوص خود را میبینیم. در واقع آن فرهنگ ایرانی که غذا باید عادلانه باشد تا تولیدکننده محلی رشد کنند و مردم طعم غذاهای واقعی را حس کنند تا حدودی از بین رفته و شاهد تولید غذاهایی با نگهدارندهها توسط کارخانهها هستیم.
غذاهای تهران از زمان قاجار و فتحعلی شاه بیشتر نمود پیدا کرد و در زمان ناصرالدین شاه قاجار افزایش یافت. در کتاب «کارنامه» هم درباره آشپزی و به ویژه در دوره قاجاریه صحبت شده است. اما در کل تهران پیش از دوره قاجار و تبدیل آن پایتخت با غذاهای محلی شمیرانات، لواسانات، ری، کن و… شناخته میشد.
یکی از تغییرات ورود آشپزهایی از شهرستان و ایجاد بازار کار برای آنها بود. در نتیجه غذاها تجمیع پیدا کرد. به گونهای که دمپختک به یکی از غذاهای محبوب تهرانیها تبدیل شد. همچنین شاهد رونق آشپزیهای کوچه بازاری بودیم. یعنی عدسیپزیها، حلیم پزیها، کبابیها، طباخی و کلهپزیها و… شکل گرفتند که برخی از آنها هنوز از گذشته تا به امروز در پایتخت و به ویژه محدوده بازار فعالند. یا در آن دوران چرخیهای لبو و باقالی فعال شدند. تمام اینها زائیده ورود فرهنگ جدید بود و مردم هم دوست داشتند.
بیشترین آشپزی در محدوده بازار و محلههایی مانند امیرآباد، پامنار و … بود. چون در فرهنگ ایرانی، غذا اهمیت زیادی داشت و بازاریها به این موضوع توجه داشتند و حتی در این محدودهها عدسی و آشپزیها، چلوپلو پزی، ته چینپزیها و کبابیهای زیادی داشتیم که هنوز در تهران باقی ماندهاند. همچنین در بخشهایی آش و سوپهای گرم، نیمرو، حتی گوشت، نان و پنیر و چای برای مردم در صبحانه سرو میشد.
خورشتهای قورمه سبزی با لوبیا قرمز و گوشتهای قورمه و قیمه در فرهنگ تهران جایگاه زیادی داشت. مثلا قاجاریه که اصالتشان از ترکها بود، قیمه را جزء غذاهای اصلی خود قرار دادند و با افزایش جایگاه روحانیت قیمه به غذای مناسبتی مانند محرم تبدیل شد. البته در بخشهای جنوبی و محروم آبگوشت و اشکنه جزء غذاهای محبوب بود. چون همه مردم توان خرید برنج را برای تمام وعدههای غذایی نداشتند.
پیش از ساخت مسیر تهران-شمال و افزایش تعداد خودروها، برنج جزء غذاهای لاکچری به شمار میآمد. به طوریکه در بسیاری از خاطرههای بزرگان و قدیمیها شنیده شده که فقط در اعیاد و مناسبتها یا در نهایت روزهای پنجشنبه و جمعهها برنج میخوردند. اما با ایجاد مسیر تهران شمال، برنج کم کم سر سفره مردم آمد تا جاییکه مرصع پلو و شیرین پلو را تهرانیها با پوست پرتقال و بلدرچین و… میپختند به یکی از غذاهای معروف تهران تبدیل شد. درحالیکه پیش از آن بانوان بیشتر آش، اشکنه و آبگوشت طبخ میکردند.
همچنین آشپزی یکی از مهمترین ملاکهای همسرگزینی بود و هنر طباخی در تهران زمان ازدواج مورد توجه قرار میگرفت. اتفاقاً در دوره قاجار که سلطه زنان در امور بیشتر از دورههای قبلی و حتی صفویه بود، این ملاک بیشتر اهمیت پیدا کرد.
غذاهای ایرانی و تهرانی یک منبع کامل از مواد مغذی هستند مثلا از نظر کربوهیدرات کامل بوده و از پروتئینهای گیاهی و گوشت استفاده میکنیم. تنها در غذای ایرانی خشکبارهایی مانند مثل گردو و آلو دیده میشود. همچنین برخلاف کشورهای دیگر که بیشتر با سس غذا را مزهدار میکنند، ما ادویههای کاملی داریم و آب لیمو ترش، رب انار، قره قروت، آب غوره و… چاشنیهای دیگر غذاهایمان را طعم میدهیم. به همین دلیل هم گفته و میگویم که طعم و مزه غذای ایرانی و محلی بسیار متفاوت است. حتی میتوان آنرا به سایر کشورهای دنیا معرفی و صادر کرد. مانند ایتالیا که توانست پیتزای خودش را صادر کند و حتی روستائیان هم این غذا را میشناسند و ما هم باید برای شناساندن غذای ایرانی و تهرانی در خارج از مرزها تلاش کنیم.