گزارش جلسه‌ی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۱ در محل کتابخانه‌ی مهندس مختاری به قلم شاعر همشهری خانم نازنین مرادی

انجمن قطب

زمستان امسال تا حدودی بر خلاف سال پیش، در آغوش ننه‌سرما جا خوش کرده بود و به قول اخوان «هوا بس ناجوانمردانه سرد» بود. هفته‌ی قبل مجالی برای همنشینی ما نبود، کوچه به کوچه‌ی این شهر، هم‌رنگ سرما و میزبان دانه‌های برف شده بود. بین خیابان‌های شلوغ و تابلوهای رنگارنگ، با چشمانی درشت و حواسی جمع دنبال کتابخانه‌ی مختاری بودم. بعد از مدتی با دیدن اساتید، دستِ حواسِ به ظاهر جمعم را گرفتم و وارد کتابخانه شدم. محیطی کوچک اما صمیمی میزبان همنشینی ما بود.

خانم بهنام عزیز مجری این جلسه بودند، مجری‌ای توانمند با دلنوشته‌های ناب و دلنشین.

استاد نجف زاده حافظ خوانی را شروع کردند. صحبتی در مورد غزل حافظ نشد و با سرعت به سراغ شنیدن شعر دوستان رفتیم. اولین شعر، ترانه‌ای از آقای منصوری بود و چه تصویر جالبی: «می‌نویسم ولی به قول فروغ/ با همین دست‌های سیمانی)

بعد از مدت ها جناب یداللهی به جمع ما آمدند و با اشتیاق غزلی تازه از ایشان شنیدیم. این جلسه افتخار شنیدن یک شعر ناب از استاد نجف زاده را داشتیم.

استاد عباسی با همان شیوه‌ی طنزگویی و شور و نشاط همیشگی غزلی زیبا خواندند. در این لحظه شاهد حضور تعداد بیشتری از عزیزان شدیم با بیشتر شدن جمعیت تعدادی از شاعران به گوشه و کنار اتاق پناه برده بودند و دیدن‌شان سخت بود، جوری که صدا بود اما تصویر نه!

آقای بادامی راوی شعری با مضمون مادر شدند و بعد از ایشان شعری زیبا از آقای خاکشور شنیدیم. داوطلب بعدی دختر خوش‌صدای انجمن، خانم قربانی بود. شعر ایشان تصاویر جالبی داشت مثل: «از شاخه شاخه‌ی جنگل گیسوانم برایت خانه ساختم»

خانم کرمانی شعری با حال و هوای متفاوت و با مضمون مادر خواندند. این جلسه بازار نقد شعر بسیار گرم بود و برای هر شعر نقدی طولانی با ده‌ها نکته‌ی ریز و درشت بیان می‌شد. جدا از محیط صمیمانه و شعرهای خوب، نقد اساتید این جلسه را شیرین‌تر از قند کرده بود.

نوبت به نوجوان با استعداد و خوش‌ذوق، آقای محمد حسن رنجبری رسید. ترانه‌ای زیبا از آقای مهدی حسن زاده شنیدیم. آقای شریفی این بار دست پر آمده بود و غزلی تازه به همراه داشت.

نوبت به صحبت‌های شیرین و رسای استاد علمداران رسید، مفاهیم سخنان ایشان تلفیقی از بیان مقام ارجمند فردوسی به مناسبت بزرگداشت او و تحلیل مقام زن در شاهنامه بابت تصحیح نظرات غلط و البته روز زن بود. ادامه‌ی صحبت‌های استاد به علت کمبود وقت به هفته‌ی بعد موکول شد.

شعری محلی از آقای زارع شنیدیم. کتابی در دست استاد صباغ زاده بود با عنوان «غزل‌های عزیزم» که نمی‌دانستم قرار است به چه کسی اهدا شود. کمتر کسی است که حداقل یک غزل از این کتاب را نخوانده باشد. «این شاخه‌ی شکسته به گلدان نمی‌رسد/ می‌خشکد و به خشم زمستان نمی‌رسد» این بیتی از غزل زیبایی بود که استاد صباغ زاده خواندند.

آقای حسینی این بار شعری محلی سرودند و راوی این شعر شدند. آقای احمد حسن زاده شعری زیبا و آقای محمد زاده شعری سپید خواندند. نوبت به خانم جهانشیری رسید به نقل خودشان مدتی بین برتری عشق به شعر و حرفه مردد بودند و نتیجه‌ی این حس شعری زیبا شده بود که در نهایت تساوی این دو عشق را اثبات می‌کرد. جای شعر آقای اعتقادی بین شعرهای خوانده شده خالی بود، ایشان افتخار دادند و شعری برایمان خواندند.

ترافیک عجیبی در خروج شاعران از اتاق ایجاد شده بود در بین این شلوغی فکرم جای سرنوشت آن کتابی بود که استاد صباغ زاده در دست داشت که صدای ایشان شنیده شد. استاد با فروتنی «غزل‌های عزیزم» را به کتابخانه اهداء کردند.

هوای بیرون به نسبت ساعت‌های قبل گرم‌تر شده بود شاید گرمای همنشینی ما خیابان‌های سرد را بغل کرده بود.

#انجمن_قطب

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *