به مناسبت سالروز تولد هوشنگ ابتهاج / «سایه»، خالق شاهکارهای درد گنگ و ارغوان
توسط کاظم خطیبی · منتشر شده · بروزرسانی شده
هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه شاعر و ادیب برجسته ایران است که تصنیف های خاطره انگیزی را چون «ارغوان» با بهره گیری از ظرفیت های موجود در سبک سنتی و مدرن شعر فارسی سرود و در قالب شاهکارهایی همچون «درد گنگ» جلوه هایی از شعر نو پارسی را به تصویر کشید و با الگوگیری از غزل شاعرانی بزرگ چون حافظ، سعدی و مولوی و الهام از عشق و عرفان توانست اشعاری نغز و گویا بسراید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه شاعر و ادیب برجسته ایران است که تصنیف های خاطره انگیزی را چون «ارغوان» با بهره گیری از ظرفیت های موجود در سبک سنتی و مدرن شعر فارسی سرود و در قالب شاهکارهایی همچون «درد گنگ» جلوه هایی از شعر نو پارسی را به تصویر کشید و با الگوگیری از غزل شاعرانی بزرگ چون حافظ، سعدی و مولوی و الهام از عشق و عرفان توانست اشعاری نغز و گویا بسراید.
به گزارش ایرنا؛ هوشنگ ابتهاج به عنوان یکی از برجسته ترین شاعران ادبیات ایران توانست در ادبیات کلاسیک و مدرن ایران جایگاه قابل توجهی کسب کند. وی از معدود ادیبان تاریخ معاصر محسوب می شود که به سرودن اشعار در قالب های کلاسیک چون غزل و قالب های مدرن چون شعر نوی نیمایی شهرت یافت. او در حال حاضر در آلمان ساکن است و در طول سال چند بار با سفر به ایران، چند ماهی را میهمان هموطنان و دوستداران شعر ادب پارسی است.
** ابتهاج؛ شاعری از خطه گیلان
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به «ه. ا. سایه» در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت دیده به جهان گشود. علاقه او در همان ابتدا به شعر و موسیقی سبب شد که در دوران نوجوانی و در ۱۳۲۵، نخستین دفتر شعرش را با نام «نخستین نغمهها» به رشته تحریر درآورد. این ادیب بزرگ دوره تحصیلات ابتدایی را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران اشتغال داشت.
**تجربه ارزشمند ابتهاج در رادیو ایران
اوایل دهه ۵۰ هوشنگ ابتهاج به رادیو آمد و سرپرست برنامه پرطرفدار «گل ها» شد. این برنامه که با نام «گل های تازه» نیز شناخته می شود، پس از کناره گیری داود پیرنیا و آغاز به کار ابتهاج رنگ و بوی دیگری پیدا کرد. تفاوت برنامه «گل های تازه» ابتهاج با گل های دوره داوود پیرنیا، جوان گرایی و نوآوری بود که در آن جواد معروفی، فریدون شهبازیان، حسن یوسف زمانی و فرهاد فخرالدینی از گرایش موسوم به کلنل وزیری در کنار اسدالله ملک، پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی و فرامز پایور از شاگردان جوان تر استاد ابوالحسن صبا حضور داشتند.
علاوه بر این از ۱۳۵۳ و با جدایی محمدرضا لطفی از مرکز حفظ و اشاعه پای دیگر شاگردان این مرکز نیز به رادیو باز شد. با این همه قدیمی ترها نیز هنوز حضور پر رنگی داشتند به عبارتی ابتهاج هر سه جریان موسیقی آن زمان را به طور یکجا در رادیو گرد هم آورد و سبب تقویت کیفیت و کمیت برنامه های آن شد. ابتهاج پس از قیام میدان ژاله(میدان شهدا) در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده به نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.
** ابتهاج و شعر کلاسیک(غزل فارسی)
هوشنگ ابتهاج با سرمشق گیری از غزل حافظ، سعدی و مولوی توانست به انسجام مناسبی دست یابد. زبان، عاطفه، موسیقی و اندیشه در کلام این شاعر تجلی برجسته و بیعیبونقصی دارد. سایه در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما به ویژه پس از سرایش ققنوس با طبع او که شاعری غزلسرا بود، همخوانی نداشت، شیوه خود را که همان سرودن غزل به شمار می رفت؛ دنبال کرد.
غلامحسین یوسفی نویسنده و استاد برجسته ادبیات که هم سن و سال ابتهاج است در ارتباط با غزل های او می گوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی به شمار می رود. مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات، استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان، موزون، خوشترکیب و هماهنگ با غزل از ویژگیهای شعر او به شمار می رود و نیز رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوه دلپذیر حافظ است. از جمله غزلهای برجسته او محسوب می شود: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریه لیلی، چشمی کنار پنجره انتظار و نقش دیگر.»
**اعجاز ابتهاج در شعر نو
هوشنگ ابتهاج در سروده های خویش هر ۲ زمینه شعر سنتی و نو را به کار برد، گرچه او در زمینه شعر نیمایی هم موفق عمل کرد اما می توان گفت در میان تمام قالب های شعر فارسی، علاقه ابتهاج به غزل، آن هم غزل حافظ گونه، بیش از دیگر قالب ها بود. از طرفی دیگر شعر نو او نیز اجرای مدرن تری از ایده های غزل او به شمار می رود به گونه ای که زمانی شعر او دارای پیچیدگی های زبانی و هنری است و در برهه ای دیگر برای بیان افکارش از اشعاری با زبانی سهل ممتنع(آسانِ غیر ممکن) استفاده می کند.
**ابتهاج و سیاست
هوشنگ ابتهاج همواره منکر سیاسی بودن خود می شود و هویت خود را به عنوان فردی سیاسی که به معنای رایج کلمه طرفدار سیاست ورزی باشد به طور کلی رد می کند اما همچنان بر عقاید و اصول فکری خود بسیار تاکید دارد و می گوید: «من به سلامت تئوریک سوسیالیسم باور دارم. هنوز باور دارم که هیچ راهی جز سوسیالیسم پیش پای بشر نیست. کمونیسم هم یک آرمان دور است. تا به قول معروف یک انسان تراز نوین ساخته نشود که هر کس به اندازه کارش بخواهد و بهرهمند شود، کمونیسم قابل تحقق نیست.»
هیات دبیران کانون نویسندگان ایران در ۱۳۵۸ خورشیدی، تصمیم به اخراج هوشنگ ابتهاج، محمود اعتمادزاده (م.ا. بهآذین)، سیاوش کسرایی، فریدون تنکابنی و محمدتقی برومند گرفت. این تصمیم در نهایت به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و به اخراج تمام عناصر تودهای به همراه این پنج تن از کانون نویسندگان ایران منجر شد. ابتهاج در گفت وگویی در ارتباط با عضویت در حزب توده می گوید: «عضو حزب توده نبودم؛ اما همیشه سوسیالیست بودم و به تودهایها احترام میگذاشتم و رفیق آنها بودم و با آنها همعقیده بودم.»
** ابتهاج و آثار
هوشنگ ابتهاج از نظر کمیت و تعداد آثار جزو شاعران کم کار ادبیات و شعر فارسی محسوب می شود به طوری که خود درباره کم کاری اش اشاره دارد که نسبت به شاعران معاصر خیلی کم کار و آن قدر این کم کاری نمایان بوده که گویی شاعر آماتور است و به طور حرفه ای شعر نمی گوید. از جمله مهم ترین آثار ابتهاج می توان به «نخستین نغمهها، سراب، سیاه مشق، شبگیر، زمین، چند برگ از یلدا، یادنامه، تا صبح شب یلدا، یادگار خون سرو، حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)، تاسیان مهر (اشعار ابتهاج در قالب نو) و بانگ نی» اشاره کرد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ به وسیله نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرد.
**تاثیرگذاری ابتهاج و شهریار بر هم
هوشنگ ابتهاج از اواخر دهه ۲۰ با شهریار آشنا شد و این آشنایی تا آنجا ادامه یافت که او سالها هر روز به دیدار شهریار میرفت. شرح این آشنایی و تاثیری که این ۲ بر هم گذاشتند به طور مفصل در کتاب «پیر پرنیان اندیش» آمده است.
ارتباط شهریار با سایه جالب بود؛ غزل برای هم سرودنشان؟! یا آنجا که سایه به دیدار شهریار می رود و شهریار از دور سایه را که می بیند؛ داد می زند: دیدار شد میسر و بوسه کنار هم و سایه بلافاصله جواب می دهد از شهر شکوه دارم و از شهریار هم و … .
** ابتهاج و عرفان
انسان کامل از نظر ابتهاج آن عاشقی است که به تعبیر او ایمان خلیلی دارد. از مرگ نمی هراسد و در بلای عشق و پیمانی که روز الست با او بسته اند، ثابت قدم و صبور باشد. تجلی خداوند متعال در تمام پدیده ها و دریافت اسم اعظم در هر موجودی، نکته ای است که در سخنان ابتهاج می توان یافت. این گفته نشان می دهد که جهان را از دیدگاه عارفان و حکیمان مظهر نام های خدا بدانیم.
اهمیت دادن به دل و تهذیب آن از رذایل، قطع تعلقات نفسانی و دنیوی، دوری از خلق و خلوت گزینی برای دریافت تجلی خداوند متعال در دل، نکته درخور توجه دیگری به شمار می رود که ابتهاج بدان نظر داشت. وی دل را بهترین مرید و راهنمای سالک در مسیر سلوک معرفی می کند و بر آن است که از طریق راز و نیاز و اشک و آه، می توان دل را مصفا ساخت و به دیدار دلدار راه یافت.
**ابتهاج از نظر دیگران
علی معلم دامغانی درباره دیدار هوشنگ ابتهاج با رهبر معظم انقلاب اینگونه می گوید: رهبر معظم انقلاب با شاعران دیدارهای خصوصیتری نیز دارند. چند سال پیش به اتفاق یکی ۲ تن از دوستان و هوشنگ ابتهاج (سایه) خدمت رهبری رسیدیم و دیداری با ایشان داشتیم که رسانهای نشد. جلسه بسیار صمیمی و گرمی بود. یکی از خاطرات جالبی که از آن دیدار به یاد دارم این است که یکی از همراهان در مورد چند تصنیف به رهبر انقلاب گفت که اینها کار آقای سایه است. رهبری به اصطلاح تجاهلالعارفی کردند و بهخاطر آن شعرها سایه را تشویق کردند. اما در ادامه این جلسه معلوم شد که رهبری به تازگی شعری از هوشنگ ابتهاج خوانده بودند و حتی برخی مصراعهای آن را هم در ذهن داشتند.
سیمین بهبهانی با اشاره به پیشینه آشنایی با ابتهاج می گوید: «من و سایه با یکدیگر همسال هستیم. ایشان در آن سالهای دور از رشت آمده بودند. ما انجمن ادبی داشتیم. آقای سایه همواره آدمی کممعاشرت بوده است، اما ما همواره با یکدیگر در ارتباط بودهایم. من آن شعرش را که میگوید، من و هزار امید است، هر هزار تویی، بسیار دوست دارم. به گمان من «سایه» ذوق الهی دارد و وقتی غزلهایش را میخوانیم، فکر میکنم به جایی مقدس مربوط است. من با آن غزلش که میگوید «… ۲ چشم مرا نشانه گرفت» بسیار گریستم. سایه برای ادبیات ایران غنیمتی است که کم به دست میآید.»
محمدرضا شفیعی کدکنی، ابتهاج را شاعری راستین می داند و اظهار می دارد: «در طول چهل و اندی سال دوستی نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد. در میان صدها دلیلی که به عظمت او میتوان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی. باز هم از همان فرمول دشمنتراشانه خودم استفاده میکنم و میگویم، متجاوز از نیم قرن است که نسلهای پی در پی عاشقان شعر فارسی حافظههایشان را از شعر سایه سرشار کردهاند. امروز اگر آماری از حافظههای فرهیخته شعردوست در سراسر قلمرو زبان فارسی گرفته شود، شعر هیچیک از معاصران زنده نمیتواند با شعر سایه رقابت کند. بسیاری از مصرعهای شعر او در حکم امثال سایره درآمده است و گاه گاه در زندگی بدان تمثل میشود.»
محمود دولت آبادی نیز ضمن تحسین اشعار ابتهاج می گوید: «من، محمود، نه فقط با غزلها و مهربانیهایتان همیشه با شما بودهام، بلکه هرکجا بوده و باشم، حافظِ به سعی سایه، بر دیده چشمهای من بوده است و هست. «دیدنِ روی تو را دیده جانبین باید / وین کجا مرتبه چشم جهانبینِ من است.»»
**سخن پایانی